بنظرم پسرم به عنوان یه پسر خیلی احساساتیه جدیدا هم یاد گرفته وقتی دعواش کنم یا چیزی رو از دستش بگیرم به عنوان قهر دو تادستشو رو صورتش میزاره دمر میخوابه گریه میکنه گاهی وقتها هم به علامت اعتراض رو دو تازانوهاش مییشینه و دو تادستاشو بالا میاره بعد رو زانوهاش بالا و پایین میپره که خواسته اشو برآورده کنیم
عزیزم ایشاله که سلامت باشه پسر دیگه شیطونه
ولی خوب سعی کن مهمونی بری ولی جاهایی برو که حداقل یه کمکی داشته باشی
منم دو ماه اول رو خیلی رعایت می کردم ولی کم کم داشتم افسرده میشدم که از همون جا عزمم رو جزم کردم گفتم همه جا میرم از همه هم قبلش عذرخواهی کردم و به همه هم گفتم وقتی من میام همه چیز رو ، رو بلندی بزارن
دیگه بچه ان دیگه
ولی خوب سعی کن مهمونی بری ولی جاهایی برو که حداقل یه کمکی داشته باشی
منم دو ماه اول رو خیلی رعایت می کردم ولی کم کم داشتم افسرده میشدم که از همون جا عزمم رو جزم کردم گفتم همه جا میرم از همه هم قبلش عذرخواهی کردم و به همه هم گفتم وقتی من میام همه چیز رو ، رو بلندی بزارن
دیگه بچه ان دیگه
دختر منم همینطوریه ولی اگه چیزی رو از دستش بگیرم یه ذره هم اخم کنم میدونه که دیگه دست نباید بزنه .ولی اگه بابام یه چیزی ازش بگیره چون میدونه بابام تا این گریه کنه بهش میده حساب نمیبره .ولی از مامانم و من حساب میبره ولی از خواهرم و باباش و بابام اصلا
می دونم ادم دوست ندارم گریه بچشو ببینه ولی بعضی وقتا لازمه .چون از الان یاد می گیرن
هستی جون معمولا بچه ها تو این سن همیشه از چیزهایی که پر سر و صداست خوششون میاد برای همینه که پسر و برادر شما هم به این وسایل علاقه داشتند من چند وقت پیش با همسرم پسرم رو بردم اسباب بازی یا وسایل کمک آموزش براش بخریم بین اون همه وسایل رنگاورنگ به نظرت پسرم چی رو انتخاب کرد؟؟؟یه نوع اسباب بازی که با یه چکش رو قطعاتش باید میکوبیدی تا بره سر جاش !!!!!!!!!
من وقتی پسرم رو دعوا میکنم دو حالت داره گاهی وقتها رو مود خنده است همش میخنده حتی وقتی دعواش میکنم بعضی وقتها با دستش مثل حالتی که بگه برو بابا عکس العمل نشون میده
حالت دوم وقتیه که ببینه خیلی جدی هستم وقتی چند بار پست سر هم دعواش میکنم میزنه زیره گریه اونوقت هیچ کس نمیتونه اونو ازمن جدا کنه انگار میترسه منو واسه همیشه از دست بده وقتی دعواش میکنم بیشتر به من میچسبه هر کی بیاد بخواد بغلش کنه نمیره اصرار میکنه که من بغلش کنم
حالت دوم وقتیه که ببینه خیلی جدی هستم وقتی چند بار پست سر هم دعواش میکنم میزنه زیره گریه اونوقت هیچ کس نمیتونه اونو ازمن جدا کنه انگار میترسه منو واسه همیشه از دست بده وقتی دعواش میکنم بیشتر به من میچسبه هر کی بیاد بخواد بغلش کنه نمیره اصرار میکنه که من بغلش کنم
ای جان نازی ماشالا به پسر باهوشت
ببین مامان من میگه وقتی ما بچه بودیم یه مجلس رفته بوده هی من و خواهرم که پشت سر هم هستیم شیطونی کردیم آخرش مامانم اومده بوده بیرون یه فصل گریه کرده بعد یکی یکی ما رو شیر داده و آروم کرده
نکته ش اینه که وقتی اینجوری میشه سعی کن اول خودت آروم شی (به هر روشی که خودت میدونی) بعدش نی نی گلت رو آروم کن
در ضمن هر چی کمتر و دیرتر ببریش مهمونی بیشتر اذیتت میکنه کم کم باید عادت کنه به زندگی اجتماعی وگرنه بیشتر اذیت میشه
ببین مامان من میگه وقتی ما بچه بودیم یه مجلس رفته بوده هی من و خواهرم که پشت سر هم هستیم شیطونی کردیم آخرش مامانم اومده بوده بیرون یه فصل گریه کرده بعد یکی یکی ما رو شیر داده و آروم کرده
نکته ش اینه که وقتی اینجوری میشه سعی کن اول خودت آروم شی (به هر روشی که خودت میدونی) بعدش نی نی گلت رو آروم کن
در ضمن هر چی کمتر و دیرتر ببریش مهمونی بیشتر اذیتت میکنه کم کم باید عادت کنه به زندگی اجتماعی وگرنه بیشتر اذیت میشه
من مخالف بردن به مهمونی نیستم میگم تو این سن نباید به مهمونیهای بیشتر از نیم ساعت یا یه ساعت رفت بچه خسته میشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز