2777
2789
رویا جون من واسه بله برونم که گفتم هم .اول گفتن تونگرفتی بعد که بهشون ثابت کردم که شما نزاشتین گفتن مال داریم اختیار داریم.فکککککککککککککرکن.بعدشم رفتن همه حرفای منو تو جیب جاریم گذاشتن.حالا جاری من جنده است نه بگی چون جاریمه میگما خودتون بگین دختری که 1سال بیاد خونه یه پسر بمونه .بدون اطلاع خانواده و اجازه خانواده بخوابه و زندگی کنه شما بهش چی میگین؟؟؟؟؟؟؟؟ اخرش خانواده شوشوم دیدن اگه پلیس بگیره تو خونه آبروشون جلو فامیل میره مجبور شدن عقدش کنن.(آخه برادر شوشو من دانشجوی یه شهر دیگس خانومشم دانشجوی همون شهره بعد بجای که بره خوابگاه میومد خونه این پسر)
ولی به همین خانم از منی که تو کل شهر اسم و رسم دارن خانوادم بیشتر بها میدن......من که شعارم شده این که جندگی کن زندگی کن...
اما از بعد اینکه دیدم خانواده شوشو تمام محبتای منو میزارن رو احمق بودنم مهرمو ازشون بریدم.قبلنا میگفتم اونام پدرومادر منن اما بعد این مسائل فهمیدم نه خونواده شوهر هرچی باشه یه غریبن.
مهرمو ازشون بریدم تصمیمم گرفتم دیگه به چشم خونواده شوشو نگاشون کنم که کم کاریاشون عذابم نده.توهم همین کارو بکن.4روز دیگه ببین همین عروسای گلشون چطور میرسن خدمتشون.
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
سلام
این هفته خواستگاریه برای برادر شوهرم و ما میریم شهر اونا چون باید شوهرم و من هم حضور داشته باشیم نمیدونم چه برخوردی داشته باشم
منم مثل خیلی از شماها تو روز خواستگاریم خیلی اذیت شدم و 3 بار اومدن خواستگاریم چون منو نمیخواستن ..دلیل مخالفتشون این بود که میخواستن واسه شوهرم از شهر یا فامیل خودشون دختر بگیرن اما شوهرم عاشق من شده بود و اینقدر جلوشون ایستاد تا مجبور شدن قبول کنن اما بخاطر این قبول کردنشون تا میتونستن منو اذیت کردن
سر خواستگاری..عقد عروسی..خرید..هدیه که اصلا ندادن سرویس طلارو دوبار تو عقدو عروسی بهم هدیه دادن
مادرشوهرم فقط یه پلاک شب عروسی داد که هدیه شب عروسی خودش بوده ویه زنجیر بدل بهش چسبوندو داد به من!
البته یه پلاک دیگه هم داشت که میخواست به عروس دومش بده اما گمش کرد:))))))

حالا شوهرم به من خبر داده رفتن یکیو دیدن و قراره این 5 شنبه برم خواستگاری و ما هم باید بریم من خیلی ناراحتم میترسم اذیت بشم اصلا دوست ندارم جلوی اونا ناراحت باشم و دختره رو هم نمیشناسم این دختره هم از فامیلاشونه هم همشهریشونه.....

متولد ماه مهر،فمینیست،چاوشیست(محسن چاوشی)

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مایا جون غم چرا؟؟؟؟؟؟ خوبه تو میگی عروس ناخواسته بودی و اذیت شدی!حالا مثلا ماکه با سلام و صلوات اومدن دنبالمون بهرمون از تو بیشتر بوده؟؟؟؟؟نه عزیزم این فقط بسته به عقل خونواده شوشو متفاوته.
گلم نمیدونم پست های قبلیم رو خوندی یا نه اما از الان بی خیال همه شو. فکر کن شوهرت فرزند خوانده اوناستو تو اصلا نباید انتظار داشته باشی.که اگه یه زمان تفاوت گذاشتن ناراحت شی.
من اول ازشون انتظار داشتم!کلی ام دردسرکشیدم سرش.کوچیک شدم .پرده های احترام بینمون پاره شد.حالا میگم کاش هیچی بهشون نمیگفتم و کار الانم(بیخیالی و کم کردن رابطه )رو میکردم.
بعدشم از کجا معلوم شاید جاریت ازون دخترای گل روزگار بود.بدون هیچ زمینه فکری برو ببین چی میشه.
و مهم ترین موضوع رو یادت باشه تو انتخاب شوهرتی و اون انتخاب خانواده شوهرت.پس تو ازون خوشبخت تری.اگه هم حرفی درین رابطه بهت زدن بگو...ای بابا الان همین جوری زندگیا دوم نداره چه برسه به اینکه یکی دیگه آدمو ببپسنده جز شوهر.
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
عاطی جون منم از روی سادگی با خانواده شوشو به خواستگاری جاریم که رفتته بودیم پدر جاریم غیر مستقیم گفت کسی که مهرش کمه بی ارزشه دختر باید مهرش زیاد باشه و حتی باید جهاز هم خونه شوهرش نبره قشنگ تابلو بود که منظورش به من بود و خونواده شوهرم هم هم مهره دختره رو بردن بالا هم کلی هم براش طلا و اینا خریدن با عروسی مفصل و حتی دختره یه تیکه جنس هم برای خونش نیاورد خاک بر سره خینگه من که هیچی سیاست ندارم و همه رو مثل خودم می بینم به نظره منم با خونواده شوهر باید سگ باشی تا تحویل بگیرنت کاش کمی اخلاقم سگ بود خدایا آخه چرا ما..........
محمد هستم فوق لیسانس شیمی
چه پرووووووووو........چه خانواده زرنگین خونواده جاریت.حالا اگه خونواده ما بهمون جهاز نمیداد جیکمون در نمیومد از پس سر افکنده بودیم.عجب!!!!!!!!جهاز ندادن و خصیصیشونو ببین چطور دسته گل کردن دادن دست دخترشون.....
پس خونواده شوشوی توهم مثل شوشوی من یک با نفهمن.
واقعا باید بهشون مثل سگ بود.
امشب اومدن خونه مامانم بعد 3ماه که خونشون روعوض کردن دست خالی حتی یک جعبه شیرینی هم نیاوردن.منم خیلی معمولی باهاشون برخورد کردم دلم خنک شد
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
سلام عاطی جون چه جالب چقدر شبیه به هم هستیم خوشحالم باهات آشنا شدم تورو خدا کمکم کن کمی جواب این نفهما رو بدم . خونواده شوهرم خیلی سیاست دارند یه موقعه هایی یه جورایی حرف می زنند که آدم فکر می کنه خیلی گاگولند اما بعدا که طرف خرشون شد پته هاشو می ریزند تو اب . ولی به قوله شما آدم باید مثل غریبه ها با هاشون رفتار کنه
محمد هستم فوق لیسانس شیمی
دوستان یک سوال:

خانواده شوهر من خوبن ولی من اصلا اهل تلفن زدن نیستم!!! یعنی نمیتونم زورکی به کسی تلفن بزنم.
هی میگن چرا زنگ نمیزنی حالمون را نمیپرسی؟؟ چی بگم که مودبانه باشه و حالت عذر خواهی نداشته باشه؟؟
منم خوشحالم که یه هم درد پیدا کردم. ای رویا جون غم چرا بیا باهم کانون سیاست های عروس بازی رو تشکیل بدیم
ولی من قبلا میریختم تو دلم از وقتی که میام مینویسم هم دلم خالی میشه هم اینکه جواب های خوب یادم میاد..




مهرسا جون خانواده شوشوی منم مثل شما خیلی انتظار تلفن کردن دارن.به نظرم اگه میتونی بزنگ اما چون میگی بی دلیل دوست نداری بزنگی مثلا اعیاد بزنگ و تبریک بگو. اما اگه نه کلا نمی خوایی بزنگی من جوابی پیدا نکردم که بگمو اونا بیخیال بشن من تنها کاری که تونستم کنم این بود که هرزمان گفتن خندیدمو جوابی ندادم تا یکم بیخیال شدن وکمتر میگن حالا.
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
سلام
بچه ها یه چیز بهتون بگم ولی ناراحت نشید . من فکر می کنم تو این رفتارای خانواده شوشو خودتون مقصر بودید نه اونا می دونید چرا ؟ چون بیش از حد کوتاه اومدید و نگذاشتید اونجور که شایسته تونه و در خور شخصیت شماست براتون مراسم بگیرن و اداب به جا بیارن . مثلا من خودم : یه موردی تو قباله نوشته شد از طرف ما که مورد مخالفت پدربزرگ شوشو قرار گرفت و با اینکه بابام بهش گفت این فقط فرمالیته اس و رسمه که نوشته بشه و هیچ اعتباری نداره ولی بازم قبول نمی کرد و می خواست که حذف بشه این مورد و به مادرشوهرم گفت فعلا دست نگه دارید شاید نامزدی بهم بخوره . مادرشوهرم و خود شوشو به من گفتن با خانوادت حرف بزن اینو حذف کنن ولی من گفتم نه من روی حرف بزرگترم حرف نمی زنم . خلاصه هر کاری کردن ما زیر بار نرفتیم و گفتیم باید این مورد باشه ( هر چند بعدش من به بابام و عموم گله کردم که چرا برای ان مورد بی ارزش جشن منو خراب کردن ) ولی کوتاه نیومدم و اونا هم مجبور به قبول شدن ولی یه اتفاقی که بعدش افتاد فهمیدن که باید طبق رسم و رسوم و در حد من و خیلی جاها حتی بیش از حد من برام مایه بذارن . من با اینکه اون موقع خانواده شوشو تو مضیقه بودن از نظر مالی و حتی مامان خودمم می گفت نمی خواد عروسی بگیری گناه دارن اما من خیلی مختصر جشنم رو گرفتم چون اعتقاد داشتم نباید راحت بری خونه شوهر . ولی جاری ام و خانوادش خیلی کوتاه اومدن و از خیلی چیزا گذشتن الانم اون طور که باید مادرشوهرم ادابش رو به جا نمی یاره . البته ظاهرا فرقی بین ما نمی ذاره اما در باطن مشخصه حسابی که روی من و خانوادم می کنه روی اون و خانوادش نمی کنه .

قصدم از این حرفا اینه که فکر نکنید برای رعایت کردن شوشو و خانوادش از خواسته هاتون باید بزنید و کوتاه بیایید . این فکر غلطیه البته نباید زیاد هم خرج تراشی کرد اما ما خودمون هستیم که بهشون یاد می دیم حد و حدودمون رو رعایت کنن .
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   دخترپاییزی8608  |  3 ساعت پیش
توسط   مهدیهامو  |  5 ساعت پیش