سلام شبتون بخیر
این روزها خیلی شلوغ گذشت
هم محل کارم شلوغ بود، هم بخاطر مهمونی پدر همسرم باید آمادگی کسب میکردم از جمله لباس و آرایشگاه و اینا، به همین خاطر واقعا کمبود خواب دارم.
امروز
رفتم صبح سرکار
برگشتم خونه
نهار خوردیم
پسرا رو خوابوندم، تازه دانش خوابم میبرد که همسرم اومد، بیدار شدم و دیگه خوابم پرید، یکم کتاب خوندم. بعدش شروع کردم بهم ریختگی های این چند روز رو جم کردن
هال مرتب شد و جارو زدم
آشپزخونه مرتب شد جارو زدم
دو سری لباس شسته و پهن شد، یسری هنوز مونده.
لباس خشکا تا شد رفت کشو
با مامانم تلفنی حرف زدم
با خواهرم تلفنی حرف زدم
نماز خوندم
سرویس رو شستم
دوش گرفتم و لباس دستی شستم
پسرا خودشون اتاقشون رو مرتب کردن و جارو زدن
یه جلسه از دوره ای که شرکت کردم رو گوش دادم
شام با همسرمه، دارم تلاش میکنم ظرفها هم با ایشون باشه.
خیلی خسته م و آقایون تمام عصر رو خواب بودن. احتمالا من زودتر برم بخوابم و اونا بیدار بمونن
فردا باید برم سرکار
چمدون لباسها رو بهم ریختم😅🤐 باید بعدا مرتب کنم و پاکسازیش کنم، امشب دیگه خسته م.
نوبت دکتر برای همسرم بگیرم
نوبت دندانپزشکی برای علی بگیرم
نوبت آرایشگاه برای خودم همین هفته بگیرم
و خیلی موارد دیگه که باید بشینم لیست کنم. انشالله اخر هفته که خلوت باشم