سلام خانما
دوشنبتون بخیر و شادی ان شالله
ساعت بیداری۵ صبح و با تب شدید آنا، بیدارش کردم یکم بهش آبمیوه دادم ک بتونم داروشو بدم، پاشویه کردم تا ۷ و خوابید
پسرم هم بیدار شد، شیر خورد و پوشکشو عوض کردم ولی دیگه نخوابید
همسرمو راهی کردم و رفتن سرکار
پسرمو گذاشتم توی گهواره و بالاخره خوابید
صبحانه خوردم
آشپزخونه رو مرتب کردم
آبچک و ماشین ظرفشویی رو خالی کردم و ظرفها رو چیدم ماشین و روشنش کردم. دوتا قابلمه هم با دست شستم.
هال رو مرتب کردم.
لباسهای بند رخت رو جمع کردم و از هر کس رو گذاشتم گشوی خودش.
مبلها رو یکم لکه گیری کردم.
تا پسرم خواب بود از فرصت استفاده کردم و ناخونهاشو کوتاه کردم، این خودش داشت واسم تبدیل ب قورباغه میشد، آخه بیداری ک اصلا نمیزاره و وقتی هم خواب میره خوابش بشدت سبکه و سریع بیدار میشه.
گلهامو آبیاری و غبارپاشی کردم.
تخت و اتاق خوابمون رو مرتب کردم.
بچه ها باهم بیدار شدن و آنا جون رو دوباره پاشویه دادم و پسرمو شیر دادم و بردم حموم.
لباسای پسرمو پوشیدم و برای آنا جون آب سیب گرفتم.
ظرف های آبمیوه گیر رو شستم.
آنا جون رو بردم حموم و یکم سرحالتر شد خداروشکر.
یکم بخودم رسیدگی کردم، این چند روز کلا روتین پوستیمو گذاشته بودم کنار.
اتاق مطالعه رو یکم جمع و جورش کردم.
نهار مهمون یخچال بودیم و ب درخواست آنا جون واسش آش برنج درست کردم ک نخورد و دوباره درخواست کردن ک واسم شله زرد درست کن.
همسرم اومدن و نهار خوردیم و جمع کردم.
یکم استراحت کردم و در حد ۵دقیقه ی چرت زدم🤦🏻♀️
پاشدم شله زرد رو ب سرانجام رسوندم و آوردم و خداروشکر آنا چندتا قاشق خورد.
رفتیم بیرون و یکم خرید داشتیم و اومدیم و خریدها رو جابجا کردم.
ظرفهای نهار رو شستم😒
شام هم سیب زمینی و تخم مرغ آبپز داشتیم ک برای آنا جون دوباره یمدل دیگه درست کردم. شام خوردیم
پسرمو سپردم ب همسرم ک بخوابونش و رفتم مسواک آنا جون رو زدم و کنارش خوابیدم تا خواب رفت.
چند صفحه کتاب خوندم
دوش گرفتم و رفتم خوابیدم
این بین تعویض پوشک و شیر دادن و پر کردن فلاسک پسرم و شستن شیشه شیرهاش و نق زدن هاش هم اضاف کنید😅