سلام
ان شاءالله که حال همه اتون خوب باشه
من از صبح:
آماده کردن صبحانه و راهی کردن همسر و پسرا سر کار،
آش درست کرده بودم برا کارگرای همسرم هم فرستادم.
سفره صبحانه جمع شد ،مقدمات نهار آماده شد،دیشب مهمان داشتم وسایلی که برا پذیرایی در اورده بودم جمع کردم گذاشتم سرجاشون،ابچکون خالی شد ، یکم زبان خوندم امروز امتحان داشتم، نهار درست کردم خونه و آشپزخونه مرتب شد،حمام شسته شد و پلاستیک سطل زباله اش عوض شد ،دوستم زنگ زد باهاش صحبت کردم،پسر سومی سرما خورده و امروز از امتحانش جا موند🥺،،امروز اینجا هوا معلوم نیست چطوریه هم باد و گرد و خاکه هم رعد و برق و بارون،فعلا نماز ندارم،تا از سرکار بیان باز نشستم پای کتابام،اومدن نهار گذاشتم به دخترم نهار دادم(هنوز خودم باید بهش غذا بدم)سفره جمع شد،برای همسرم هندونه گذاشتم،قبل از رفتنم به کلاس دخترمو آماده کردم که بعد بخوان بیارنش آماده باشه(کلاسش بعد از کلاس منه و نمیرسم بیام آماده اش کنم).
رفتم کلاس دیر رسیدم امتحانمو خراب کردم🤦🏻♀️😓،بعد کلاسم هم موندم تا کلاس دخترم تموم شد پسرم اومد دنبالمون،رسیدم دخترم شیر خواست بهش دادم،به پسر مریضم مولتی ویتامین دادم،ظرف شستم ماشین ظرفشوئیم قرص لازمه برا همین همه اش خودم میشورم ،شام درست کردم،آشپزخونه باز نامرتب شده بود مرتب شد،شیشه های آب شسته و پر شد،شبزی شستم برا شام، دارهای خودمو خوردم، واسه دخترم پفیلا درست کردم،شام گذاشتم،لباسشویی روشن کردم، چای درست کردم البته ما اهل چایی خوردن نیستیم ولی برامون گز و سوهان سوغات اوردن به همین مناسبت همسرم گفت چای درست کنم با سوهان بخوره،
الانم اینجام در حالی که خسته ام و کلیه هام درد میکنن هنوز ظرفای شام رو نشستم و باید منتظر بمونم کار لباسشویی تموم بشه.