سلام عزیزان
دوروزه ک از خونه مادرم اومدم هنوز گیج میزنم کلی کار خونه دارم روزی ک رفتیم با کلی بهم ریختگی ولش کردم تو این چهل روزم ک حسابی کثیف شده شوهرمم از اون مردها نیست ک تمیز کنه به قول خودش همین ک دست نزدم خیلیه فقط حیف خونه تکونی ک قبلش انجام داده بودم این چهل روز چالش های زیادی داشتیم از بچه بگیر تا ...... این دوروز فقط ساک هامونو باز کردم چیدم و کارهای سطحی البته نشستم برنامه ریختم خدا کنه بتونم طبق برنامه پیش برم ک بتونم ب همه جا برسم
امروز بعد بیداری کارهایی ک کردم
رسیدگی به خودم (شونه مسواک تعویض لباس )روتین پوستی
عوض کردن پوشک پسر کوچیکه لباس هاش
شستن دست صورت پسر بزرگم و صبحونه خوردنمون
جاهارو جمع کردم
لباس ها رو تا زدم گزاشتم سرجاشون
ی دور لباس ریختم لباسشویی پهن کردم .ی پتو انداختم
ی دور ظرف شستم
اماده شدیم پسرمو بردیم مهد از اونجا هم رفتیم شبکه بهداشت کوچیکه چک شد
اومدم خونه ماهی سرخ کردم پلو گزاشتم
ی دور ظرف شستم
خونه رو جارو برقی کشیدم البته مابینش همش بیدار میشد ارومش میکردم یا شیر میدادم
الانم شوهرم اومد ناهارشو دادم سرویس حیاط شستم ناهار خودمو خوردم
منتظرم نی نی بخوابه پاشم ظرف هارو بشورم روشویی سرویس خونه حموم بشورم
بعدش سینک و با کتری قوری لیوان ها دامستوس بزنم
اجاق گاز سیف بکشم
شام نمیزارم دیگه خسته میشم بمونه شب حموم ببریم نی نی
اگه بتونم با پسر بزرگم یکم وقت بگذرونم خیلی ناراحته هم بخاطر وجود نی نی هم بخاطر اینکه این چهل روز حسابی دور برش شلوغ بودبهش خوش میگذشت
حسابی خسته ام انگار ی کامیون از روم رد شده بی خوابی از ی طرف کار خونه ی طرف