سلام
و امروز:
صبح چون تعطیل بود یکم دیر بیدار شدیم
برای آقایون تخم مرغ نیمرو کردم
قرار بود همسرم قبل رفتن پسرا رو ببره پایین یکم برف بازی کنن
انقد ذووووق نشون دادن که منم نتونستم بمونم، حاضر شدم رفتم پایین برف بازی
یخ زدیم
اومدیم بالا
یکم ظرف شستم
خورشت داشتیم پلو درست کردم
برای افطارم سوپ درست کردم
نهار پسرا رو دادم
نماز خوندم
پای سیستم نشستم
ظرف شستم
با پسرا یکم خوابیدیم
بیدار شدیم افطار خوردم پسرا هم خواستن براشون غذا کشیدم
با لپتاپ کار کردم
با علی کاردستی سنگی درست کردیم ارسال کردیم
همسرم اومد سرما خورده یکم
شام آوردم خودمم یکم خوردم
براش دارو آوردم خورد
خودم سردرد داشتم کل روز، بالاخره قرص خوردم
تکلیف علی رو نوشتیم ارسال کردیم
میوه خوردیم
خاموشی زدیم
پسرا تو خاموشی بازی کردن، آخرش سر علی خورد به لبه تخت، خدارحم کرد چیزیش نشد.
بالاخره خوابیدن
میخوام انشالله فردا هم روزه بگیرم، میلم به غذا نمیکشید،کلوچه و آبمیوه خوردم.
الانم یکم کتاب بخونم بخوابم
شبتون بخیر