سلام شبتون بخیر
امروز صبح مدرسه علی آقا به دلیل آلودگی هوا تعطیل بود
فایده اومد،خواهرشم دلش برا پسرا مخصوصا مهدی جون تنگ شده بود ، با یه پلاستیک خوراکی اومد پیششون.
همسرم دو سه روزی کمر درد و ضعف داشت و امروز خونه موند بخاطر حالش
صبحانه خوردیم
منم با لپتاپ کار کردم
همسرم بهتر نشد با هم رفتیم بیمارستان و یه سرم زد
برگشتیم نهار خوردیم
فایزه و خواهرش رفتن
همگی یکی دو ساعت خوابیدیم
بیدار شدم یکم با لپتاپ کار کردم
شام رو قرار بود مهمون یخچال باشیم
خونه یه مقدار بهم ریخته بود
پسرا رو فرستادم حمام و شروع کردم مرتب کردن و جارو کشیدن
ظرف هم شستم
برای صبحانه همسرم یه ترکیب گوشتی که دوست داشته گذاشتم
برای نهار فردا قیمه گذاشتم
لباس خشکا تا شد رفت کمد
کیف علی جون آماده شد
تکالیفش انجام و ارسال شد
خودمم یه دوش گرفتم و لباس دستی شستم
لباسشویی روشن شد،لباسها پهن شد
انار دون کرده بودم سیب هم پوست گرفتم به تعداد زیاد و با هم خوردیم
نهایتا خونه مرتبه و غذای فردا روی گاز هست.
همسرم پسرا رو بخوابونه، منم یکم با لپتاپ کار کنم و بخوابم(یه پروژه رو باید تا اول ماه تحویل بدم یکم کارش زیاد شده،امیدوارم برسه).
ماشینمون صبح خراب شد فردا باید بره تعمیرگاه
به دندونپزشکم پیام دادم و گفتن هنوز لابراتوار سفارششون رو نفرستاده و به محض ارسال برام نوبت میذارم(خیلی طولانی شد، سری قبلی یه هفته طول کشید ولی الان حدود ده روز شده و هنوز نیومده).