2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043381 بازدید | 88176 پست

سلام،این ساعت از روز جمعه تون به خیر.

یادش به خیر قدیما قبل یا بعد از اخبار ساعت دو،از رادیو قصه ی ظهر جمعه گوش میدادیم چه حالی داشت،وسطاش هم یه چرتی میزدیم...هییییی یادش به خیر.

امروز من فقط صبحانه آماده کردم و خوردیم و بعدش ناخن های دخترمو خودمو گرفتم و بردمش حمام و الان هم در تدارک ناهارم.

دیروز هم صبح ساعت نه ونیم پسرمو راهی کردم رفت که با دوستاش برن کتابخونه درس بخونن.خودم و دخترم صبحانه خوردیم قرصمو خوردم و داروهای دخترمو دادم رفتم سراغ سینه مرغی که دیشبش شسته و آماده کرده بودمشون برای ناهار،جوجه ی تابه ای درست کنم.اونا رو تو مواد خوابوندم و یه کمی خونه رو مرتب کردم و رفتم ناهارو آماده کردم،پسرم اومد خوردیم و برای همسرم هم نگه داشتم شب خوردن...

عصری رفتم حمام و غروب برادرم زنگ زد که شب میان شب نشینی،منم به خواهرم گفتم اونا هم بیان.

ظرفها رو شستم،پسرم جاروبرقی کشید،من به کمک دخترم دستمال کشی کردیم و بالکنو پسرم تی(طی) کشید و باز من، سرویسو شستم و جامایعی رو پر کردم و بعد اومدم تو آشپزخونه اونجا رو کمی مرتب کردم،میوه هایی که همسر خریده بودن رو شستم،چای و نسکافه آماده کردم....

مهمونام اومدن،کمیل خوندیم،کمی صحبت کردیم،

پذیرایی شدن،،،،و بعد از رفتن مهمونا شام خوردیم و خوابیدیم.

خب من الان پلومو دم کردم،برم یه کنسرو ماهی بذارم بجوشه،کنارش هم سیب زمینی و گوجه سرخ کنم و بعد بخوریم.من کنسروو خالی میکنم تو کاسه بهش آبلیمو و فلفل سیاه میزنم بعد خوب با قاشق زیر و رو و لهش میکنم با روغن ماهی مخلوط میشن و آبلیمو و فلفل به خورد ماهی میره و خوشمزه ترش میکنه.

برم سیب زمینی هامو سرخ کنم،خلال کردم آمادس،در حین سرخ شدنش هم کسا و عاشورامو بخونم.(نمازمم که قبل از حمام دخترم خوندم...)فکر کنم تا ساعت سه و نیم دیگه ناهار حاضره....😏🙃

فعلا خداحاااافظ 👋🏻

هر که را اسرار حق آموختند،مهر کردند و دهانش دوختند

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام سوگل بانو جان انشالله هر چی براتون خیر و صلاحه همون پیش بیاد. از ته قلبم براتون دعا میکنم. 💚 ...

سلام عزیزدلم ♥️خوبید؟ ممنونم از دعای خیرتون، واقعا محتاج دعاتونم و این پست های شما و بقیه دوستان کلی بهم انرژی مثبت میده ♥️ان شاء الله هر چی از خدا میخواهید بهترش رو بهتون بده 😘

عزیزم من کتلت رو با گوشت چرخ کرده، سیب زمینی خام رنده شده، یه پیاز کوچیک که آبش گرفته شده، یه کم ترخون، آرد نخود چی، نمک، فلفل سیاه و زردچوبه درست میکنم. 

تخم مرغ هم نمیزنم چون همسرم دوست نداره، به جاش آرد میزنم. 

سلام عزیزدلم ♥️خوبید؟ ممنونم از دعای خیرتون، واقعا محتاج دعاتونم و این پست های شما و بقیه دوستان کلی ...

خوبم خدا رو شکر. خیلی ممنون عزیزم.‌🥰🙏🌼🌼

 و ممنون به خاطر دستور کتلت. شبیه کباب شامی ماست ولی ما ترخون و ارد نخودچی نمیزنیم یه بار هم اینجور درست میکنم. 👌

سلام،این ساعت از روز جمعه تون به خیر. یادش به خیر قدیما قبل یا بعد از اخبار ساعت دو،از رادیو قصه ی ...

واقعا یادش بخیر. 

مما یه رادیوی مشکی نارنجی داشتیم.  میذاشتیم کنار سفره ناهلر میخوردیم و قصه گوش می دادیم. 

خداروشکر من کارهایی که نوشته بودم انجام دادم 💪

علاوه بر اون 

حیاطو شستم مرتب کردم. 

کمد لباس و رخت آویزای پشت در اتاقارو مرتب کردم. 

برادرم ناهار اومدن پیش ما و من خیلی خوشحال شدم. 

یه ساعت دیگه برم خونه عمه ام. تابستون ییلاق بودن امروز اومدن خونه شهر، برم وسایلشو جابجا کنم و براش شام درست کنم خودمون هم شام اونجاییم. 

این هفته صبحی ام و اصلا از شیفت صبح خوشم نمیاد. 

امیدوارم هفته پیش رو برای همه پر از شادی و سلامتی باشه.  

واقعا یادش بخیر.  مما یه رادیوی مشکی نارنجی داشتیم.  میذاشتیم کنار سفره ناهلر میخوردیم و ...

خداقوت،تنتون سلامت و دلتون شاد...

و چشمانتون روشن از دیدار برادر و عمه جانتون.😊🤗😇

هر که را اسرار حق آموختند،مهر کردند و دهانش دوختند
قربان شما 🌹🌹🌹راستی علاوه بر لیست، سینکو هم برق انداختم یه نونوایی هم رفتم. 

😂😂😂😂

منم هروقت میام گزارش بدم چندتا کار مهمو یادم میره بنویسم...😄😄😄😄

هر که را اسرار حق آموختند،مهر کردند و دهانش دوختند

سلام شبتون بخیر عزیزانم

امروز از صبح:

صبحونه سرو شد،جم شد

برای نهار کباب تابه ای گذاشتم

یه مانتو دوخته بودم فقط جیبش مونده بود، من نشستم پای خیاطی

همسرم ظرف شست

برنج درست کرد

به بچه ها رسیدگی کرد

مانتوم تموم شد و بسیار رضایت بخش بود🥰❤️.

نهار خوردیم

همگی حاضر شدیم رفتیم بیرون

برگشتنی سبزیجات خریدیم و اومدیم خونه.


پدر همسرم امشب تنها بودن، همسرم رفت که پیششون بمونه

من و پسرا هم اومدیم خونه.

نماز خوندم

شروع کردم بهم ریختگی های حال رو جم کردم، نپتون کشیدم

ظرف شستم

سبزیجات و میوه ها رو شستم

با مامانم و بابام تلفنی حرف زدم

پسرا رفتن حمام، آب بازی کردن و نهایتا علی جون خودش و داداشش رو شستم

تحویلشون گرفتم حوله تنوشن کردم و بهشون لباس دادم تا وقتی خشک شدن بپوشن

کیف علی جون رو حاضر کردم

برای شام سیب زمینی تخم مرغ درست کردم

آشپزخونه رو مرتب کردم و دستمال کشیدم

اتاق خودم رو مرتب کردم

لباس خشکا رو تا زدم علی جون تو کشوها چید

چند تا لباس اتو لازم داشت انجام شد

دو سری لباسشویی روشن شد سری دوم هم تموم بشه پهن کنم.

دوش گرفتم


و در ادامه:

یه استراحت چند دقیقه ای داشته باشم

شام رو کامل کنم و با پسرا بخوریم

قرانم رو بخونم


و حدود ۱۰ بریم بخوابیم😴😴😴 پسرا خسته ن، صبح زد هم علی جون باید بیدار بشه بره مدرسه

سلام دخترا❤️

امروز حسابی خوابیدم😁😁😁

بعد پاشدم قرصمو خوردم❤️

با مادرم تصویری حرف زدم،کلی باغ و باغچه رو بهم نشون داد❤️

بعدش صبحونه درست کردم و خوردم😋

چایی دم کردم😋

کیک موز و گردو درست کردم😋

ملشین رو خالی کردم و بقیه رو چیدم که آخر شب بزنم❤️

ماشین لباسشویی زدم و پهن شدن❤️

لباس خشک ها رو جمع کردم و تا کردم❤️

یه عالمه اتویی دارم که مونده،شنبه یا یکشنبه اگه فرصت شد بزنم❤️

آبچکان رو خالی کردم❤️

مسواک قبلی رو انداختم و یکی جدید گذاشتم،جا مسواکی رو هم شستم❤️

با خاله ام تلفنی صحبت کردم❤️

سالاد خوردم و یه سس جدید جذاب درست کردم😋

ناهار خوردم و شام خوردم😋

خیلی بعیده که من سه وعده ام رو کامل بخورم😄

سطل ها رو مشما گذاشتم❤️

مقاله ام رو فرستادم رفت،لیست ژورنال ها رو هم فرستادم رفت❤️

لپ تاپ یه خونه تکونی شد،کلی فولدر مرتب شد،کلی مطالب اضافه حذف شد❤️

هارد رو هم باید یه خونه تکونی بکنم❤️

مقدمات مقاله بعدی رو فراهم کردم،دو تا مقاله باید پرینت بگیرم فردا❤️

آگهی های دیوار چک شد❤️

ابروهامو مرتب کردم،ناخون هامو گرفتم❤️

زباله ها رو گذاشتم بیرون❤️

مونده جارو،تی،رفتن حموم و نماز❤️

روزهای عجیبی ان...

سلام دخترا❤️

صبح بیدار شدم،با بیمه آسیا صحبت کردم،عکس ها رو که فرستاده بودم یاداوری کردم،گفتن منتظر نظر مدیرعاملن اما به احتمال زیاد اوکی میشه❤️

بیمه پارسیان رو هم پیگیری کردم،گفتن این هفته فیزیک قرارداد رو میفرستن❤️

با وزارت نفت چندبار تماس گرفتم،کارشناس گفت که تهران نیست،پیام دادم و مطلبو گفتم❤️

رفتم وزارت صمت،قبلش نامه رو تنظیم کردم و کلی پروپوزال و تعرفه رو پرینت گرفتم و بردم شماره کردم و معاونت تحویل دادم،قرار شد خبر بدن که برای جلسه بریم انشالله❤️

بعدش برگشتم کلینیک،ناهار درست کردم،چایی دم کردم،خوردیم❤️

دکتر برق نگاتوسکوپ ها رو درست کرد،کاور رول تخت ها هم درست شد❤️

حساب و کتابم کامل انجام شد،بدهی مو به دکتر پرداخت کردم❤️

کلی موضوع بود که باید تصمیم گیری میشد،انجام شد و تقسیم کار شد❤️

اون یکی خانم دکتر پیام داد،تعرفه فرستاد حتما پرینت بگیرم و جواب سوالاتش رو دادم❤️

کار شهرداری پیگیری شد،فردا تعرفه شون بررسی بشه و ارسال بشه،حدود دو ساعتی وقت میگیره ازم❤️

فردا تجهیزات پزشکی پیگیری بشه❤️

سانتریفیوژ پیگیری بشه❤️

برم بانک❤️

برم پست❤️

مدارک کلینیک دوم بارگزاری شد💃💃💃

یه دوست جدید پیدا کردم،حس میکنم هاله نزدیک به همی داریم❤️

نماز خوندم❤️

با خاله ام،مامانم،بابام صحبت کردم❤️

شام خوراک لوبیا خوردم😋

الانم میخوام کتاب بخونم❤️

فعلا همینا یادمه❤️

سلام به دوستای خیلی خوبم. واقعا دلم واسه گزارش دادن تنگ شده بود. ولی هرروز میخوندمتون😍
دیروز 8/13:
🍀ظهر که از سرکار برگشتم بلافاصله کفشامو واکس زدم
🌱نماز رو محل کارم خونده بودم پس سریع رفتم سراغ کارام
🍀ناهارم آماده بود فقط سالاد درست کردم🥗
🌱دمنوش درست کردم☕ بشدت تو این روزهای پاییزی بهتون توصیه میکنم👌👌
🍀یه مقدار سبزی تو یخچال داشت خراب میشد نجاتشون دادم، خرد کردم با سبزی کوکویی قاطی کردم برای یه کوکوی خوشمزه
🌱ناهار خوردیم جمع کردم و ظرفاشوشستم
🍀خوابیدم
🌱کلللللل خونه رو مرتب کرد هال آشپزخونه اتاقها
🍀کوهی از لباس تا شد
🌱برای شام کوکو سیب زمینی گذاشتم
🍀نماز و سوره واقعه رو خوندم🌷
🌱زباله ها خارج شدن
☘رفتیم بیرون خرید تره بار
🌱یه کار مهم هم بیرون داشتم که انجام شد
🍀برگشتیم خونه خریدها سروسامان گرفتن
🌱اسفناج ها پاک شدن، شسته شده ، پخته شدن😊
🍀همه جا جارو و گردگیری شد
🌱با آتلیه، خواهرم، مادرم، دوستم و همکارم تماس تلفنی داشتم😁
🍀کیفمو مرتب و خلوت کردم
🌱بالش دخترم تخت شده بود پرش کردم
🍀ملحفه تشک و بالشش رو که شسته بودم کشیدم
🌱یه کمی باهاش بازی و کل کل کردم و خوابیدیم

الهی بخاطر همه چیز شکرررر🙏🙏❤❤

اگر میخواهید خوشبخت باشید، زندگی را به یک هدف گره بزنید نه به آدم ها و اطرافیان...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز