۳۰ شهریور:
🌱امروز صبح ساعت یازده بیدار شدم چون دیشب خیلی دیر خوابیدم🌱
🌱بر خلاف عادت همیشگی که اصلا تو تخت وقتی بیدار میشم گوشی نمیگیرم،یک ربع موبایلم رو چک کردم🌱
🌱بعد از اون اول چایی درست کردم و بعد روتین پوستی صبح رو انجام دادم🌱
🌱وقتی داشتم صبحانه میخوردم داشت اذان ظهر میگفت،دیگه بعضی روزها هم تنبل میشیم😄🌱
🌱سبزی که دیروز خریده بودم پاک کردم و در همین حین با پدرم تلفنی صحبت کردم🌱
🌱بعد از اون رفتم سراغ درست کردن ناهار،که اسماً حاضری بود ولی خیلی وقت گیر بود و کلی ظرف کثیف شد🌱
🌱بعد از ناهار آشپزخانه رو به حال خودش گذاشتم و کتاب خوندم🌱
🌱بعد از کتاب با خودم گفتم تا غروب نشده و انرژیم تموم نشده،بلند شم و ورزشم رو انجام بدم🌱
🌱بعد از ورزش اول یکم استراحت کردم،نمیدونم چرا امروز زانوهام تو تمرین کردن خسته میشدن.گفتم اول کارهای خونه رو انجام بدم و بعد دوش بگیرم🌱
🌱دو دور لباس گذاشتم تو لباسشویی🌱
🌱بعد در همین حین ریخت و پاش اتاق ها و هال رو جمع کردم و سر جاشون قرار دادم🌱
🌱لباس ها رو انداختم روی طناب🌱
🌱ظرف ها رو شستم،گاز رو تمیز کردم و میز غذاخوری رو دستمال کشیدم🌱
🌱برای شام خودم عدسی بار گذاشتم و ناهار فردا رو هم از امشب آماده کردم که فردا بی دغدغه باشم🌱
🌱رفتم حمام و دوش گرفتم🌱
🌱شام خوردم و دوباره ظرف ها رو شستم و آشپزخانه رو جمع و جور کردم🌱
🌱روتین شبم رو انجام دادم و روز پر کارم رو تموم کردم🌱