و امروز
صبح بعد از بیداری دیر هنگام(تلافی دو روز اخیر رو درآوردیم با پسرا🙃) صبحانه خوردیم
بهم ریختگی های خونه رو مرتب کردم
نشستم پای لپتاپ
خواهرم زنگ زد گفت عصر میان دور هم باشیم
لباس خشکها تا شدن
دو سری لباس شسته و پهن شدن
ظرف شستن
نهار داشتیم گرم کردم با پسرا خوردیم
لوازم التحریر علی جون رو چک کردم، فک میکنم برای کلاس اول لیست وسایل میدن، هنوز که لیستی ندادن، پس خرید میمونه واسه بعدا
یه ویس گوش دادم
نشستم پای لپتاپ و یکم پیش رفتم
قورباغه دیشب در قدمهای اول به یه بن بست خورد، تیکت زدم تا مشکل رو بررسی کنند و بعدا ادامه بدم.
دوش گرفتم و خواهرام اومدن
چند ساعتی موندن و حسابی دیدارها تازه شد❤️😍. برای شام نمونده
شام آماده کردم و همسرم اومد شام خوردیم
قرانمو خواندم
و دیگه پایان امروز رو اعلام میکنم
تا وقتی خواب فیلم ببینیم و استراحت داشته باشیم