سلام رفقا
بابت محبتی که بهم داشتین ازتون ممنونم ببخشید که تک تک اسم نمیارم
یه ماه از مادرانگیم گذشت
هرروز صبح متفاوت تراز دیروز
هر روز چالشی تر از دیروز
هر روز یه چهره بعضی وقتا هم این شکلی
مادرانگی سختتتتتتتتتتتتتتتتت است
خیلی سختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خبری نیس جز اینکه در حال سروکله زدن با یه فسقلی هستم که کل برنامه ریزی منو بهم ریخته
ریز ریز دارم برنامه میچینم که روتین شخصی مو فراموش نکنم (درسته همش تیک نمیخوره ولی از هیچی بهتره )
نگم از خونه زندگیم ،فقط در حد حفظ ظاهر پیش میرم
دلم چقد مسافرت ،خواب و غارتنهایی میخواد
درست متوجه شدین یه مامان تازه وارد خسته ام
خسسسسسسته
ولی گذراست
این روزا هم پشت سر میذارم