2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043644 بازدید | 88179 پست

سلام 

دیشب قرار بود بریم حرم

با پسرا حاضر شدیم و میخواستم اسنپ بگیرم که خواهر همسرم تماس گرفت شام بریم باهم بیرون

الویه داشتم چایی و وسایل دیگه برداشتیم و اونا هم وسیله برداشتن رفتیم پارک. 

اخر شب برگشتیم خونه و خوابیدیم


امروز صبح با پسرا چایی و صبحانه خوردیم

یه مقداری پای سیستم نشستم


یکم به پسرا رسیدگی کردم

با مامانم تصویری حرف زدم


نهار خوردیم


جمعه بیرون شهر دعوت شدیم از صبح تا اخر شب. 

انشالله شنبه شب هم مامان بابام میرسن مشهد و تا عصر دوشنبه اینجا میمونن، دوشنبه شب تالار گرفتن و باید برای مهمونی هم اماده بشیم،  از لباسهای مهمونی فقط پیراهن علی مونده که انشالله طی این یکی دو روز باید بریم بخریم

کفش من و همسرم خریده شد

من یه کتونی سفید هم میخواستم که فعلا پیدا نکردم


پسرا خوابیدن

از فرصت خوابشون استفاده کنم و یکم تخلیه و پاکسازی  ذهنی داشته باشم


سلام دوست مهربونم❤️ شما و شیواجون خیلی خیلی محبت دارید❤️ حقیقتا احتمالا زندگیم در مسیر دیگری میفته ...

عزیزم انشاالله حال دلتون بهتر بشه ، ما ادما علاوه بر اینکه باید مواظب جسممون باشیم ، روحمون هم نیاز رسیدگی داره ، تا آرامش داشته باشیم حتما قرآن بخونین ، با خدا زیاد صحبت کنین سعی کنین از کسایی بهتون استرس میدن دوری کنین ، دعا میکنم قلبتون پر از آرامش باشه دوست خوبم.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ادامه عصر: 

نشستم فکرامو خالی کردم و یه برنامه ای هماهنگ کردم

یچیزی از ذهنم پریده بود

لباس محرم خودم

میخواستم لباس مشکی برای خودم بگیرم یا بدوزم کلا از ذهنم پریده بود

تو این فرصت باقیمونده باید یه فکری براش بکنم


نزدیک یه ساعت با لپتاپ کار کردم


و بعد رفتم سراغ خونه

یه عالمه ظرف شستم

سفره دیشب رو شستم

ظرفای دیشب هم بود. 


حال رو علی جون جم کرد منم کاملش کردم و علی جون اصرار داشت جارو بزنه، منم موافقت کردم و خب نتیجه رضایت بخش بود. 🥰🥰. 


اتاق خودم و اتاق پسرا رو مرتب کردم، جلرو کشیدم

کلی لباس خشک تاشدن رفتن کشو

یه پتو شستم

لباس دستی شستم

جلوی ورودی رو تمیز و مرتب کردم

سرویس رو شستم

حمام رو شستم و نهایتا دوش گرفتم

موهامو سرم کریستال زدم

صورتم ویتامین سی و بعدش ابرسان


این بین یه لایو رو نصف نیمه گوش دادم

برای شام بادمجون سرخ کردم و گذاشتم بپزه

یکم سیب رمینی هم سرخ کردم برای شام پسرا

یکم تو یخچال هم غذا هست امشب بخوریم تموم شه

لیست خرید برای همسرم فرستادم

یخچال رو مرتب کردم و وسایل سالاد هم اماده کردم قبل شام درستش کنم


با علی جون یه شهر با دومینو ها ساختیم که اقای مهدی ترکوندش😅❤. 


و نهایتا پسرها رو با کارتن تنها گذاشتم و اومدم یکم ریلکس کنم. 


شاید تا اومدن همسرم یکم رو پروژه م کار کنم. لباسشویی کارش تموم شد پهنشون کنم. 


امشب دیگه کار خاصی ندارم، بعد شام شاید فیلم دیدیم به شکل سینما خانواده❤❤

ادامه عصر:  نشستم فکرامو خالی کردم و یه برنامه ای هماهنگ کردم یچیزی از ذهنم پریده بود لباس م ...

خدا قوت🌹

ماشاءالله به علی جون خدا براتون حفظش کنه و چشم بد ازش دورباشه ان شاءالله🤲😘

سلام عزیزان و خانمهای دوست داشتنی.خیلی تاپیک خوب و سرزنده ای دارید. من تازگی ها عضو شدم و تا امروز ه ...

سلام خوش اومدی خانم

ادامه بده🌷

این نیز بگذرد...                                                       

سلام ب همه ی دوستای گلم 

نزدیک ده روزه سر نزدم ب تایپک دلم تنگ شده بود برا جو تایپک

خب من مشکلم اینه ک همیشه خوابم میاد کسلم حال ندارم کارامو بکنم 

این مدت همش ب تنبلی گذشت فقط تنها کار مفید مرتب کردن کمد دیواری بود ک فک میکردم کار سخت و زمان بریه ولی نبود و مرتب شد همون قضیه قورباغه و اینا😅


اگه بدونین من چقد خوابیدن رو دوس دارم مخصوصا خواب صبح خیلی سخته بتونم ازش بگذرم بعضی تا ظهر خواب میمونم و خیلی شاهکار کنم دیگه یه ناهار ساده و فوری وقت میشه بپزم 

ولی نگم از امروزم🥳

صبح ساعت ۷ و نیم بعد از راهی کردن همسرم، تصمیم گرفتم نخوابم و از صبح تا ظهر چقددددر کار تونستم انجام بدم چون دخترمم خواب بود عالی شد دیگه 

اینم گزارش امروزم:

همون اول صبح شوهرم ماهی آورد برا ناهار ک مقداریشو گذاشتم فريزر و بقیه شم مزه دار کردم برا ناهار✅

برنج خیس گذاشتم ✅

لباسا رو انداختم لباسشویی ✅

حمام کردم✅

سرویس بهداشتی شسته شد✅

ظرفای روز قبل رو شستم✅

سینک و گاز و رو کابینتا و در کابینت و یخچال تمیز شد✅

آشغالای روفرشی رو خالی کردم و یه تنوعی دادم برعکس انداختم حالا هم کمتر جمع میشه و هم رنگش عوض شد✅


یه قورباغه دیگه ک قورت دادم کشو لباسای دخترم بود ک کلی لباس داشت یا کوچیک بودن و گرم بودن و پوشیده نمیشد همشو ریختم تو یه پلاستیک بزرگ فعلا گذاشتم کمد دیواری

کشو کلا مرتب شد✅✅✅

اتاق خواب مرتب شد✅

لباسای شسته شده رو پهن کردم خشک شد جمع کردم و همرو گذاشتم سرجاشون✅


ناهار آماده شد✅

ناهار خوردیم ظرفاش شسته شد✅

امروز از خودم راضیم خیلی خوشحالم صبح زود بیدار شدم ان شاالله بتونم هر روز صبح زودتر بیدار بشم خیلی حس خوبیه


و اینکه برا من ک اومدن ب این تایپک و گزارش دادن و خوندن گزارشا خیلی تاثیر داره😍


خلاصه مرسی ک هستین🌹😍❤🤩

سلام عزیزان و خانمهای دوست داشتنی.خیلی تاپیک خوب و سرزنده ای دارید. من تازگی ها عضو شدم و تا امروز ه ...

خوش اومدی عزیزم

آره خیلی تایپک خوبیه برا من خیلی تاثیر گذاره

ان شاالله موفق باشی🌹

سلام دوست مهربونم❤️ شما و شیواجون خیلی خیلی محبت دارید❤️ حقیقتا احتمالا زندگیم در مسیر دیگری میفته ...

آوین جونم 

ناراحت شدم ولی مطمئنم دوباره همه چی درست میشه

زندگی تو هر مسیری بیوفته تو از پسش برمیای

شاید یه جایی آدم از پا بیوفته گریه کنه دلش بشکنه ولی زندگی ادامه داره 

تو میتونی حلش کنی

بهترینا رو برات آرزو میکنم❤

خسته شدم از دست خودم که میتونم همچیو حل کنم🥲😅

آوین جون خیلی خیلی درکت می کنم. 

از نظر تحصیلی و کاری شباهت های زیادی با هم داریم.حتی بعضی از ویژگی های نزدیکان مون. 

کارای راه اندازی کلینیک رو که هر روز می نوشتی یاد کارهای چند سال قبل خودم می افتادم. فکر کنم یه بار دیگه هم نوشتم دقیق یادم نیست....متاسفانه من هم بعد از راه اندازی کار خصوصی ام ورق زندگی ام در بعضی جنبه ها برگشت... 

خسته شدم از دست خودم که میتونم همچیو حل کنم🥲😅

عزیزم خواسته باشم مقایسه کنم شما استقلال تون در بعضی جنبه ها خیلی بیشتر از منه و با اینکه از نظر سنی کوچیکتر هستین ولی دنیادیده تر و باتجربه تر هستین(من آدم جسور و باتجربه کم اطرافم هست، با تلاش و سختی زیاد و آزمون و خطا پیش میرم) ولی یه اشتباهی که من کردم شما نکن. متاسفانه من همسرم رو درگیر کار خصوصی ام کردم و این بزرگترین اشتباه استراتژیک کاری من بود. البته من جسارت نکنم شاید نوع کار شما و خصوصیات همسرتون فرق بکنه ولی برای من این مساله روی سایر قسمت های زنذگی ام هم اثر گذاشت و منو در بعضی جنبه ها وابسته کرد. الان میگم کاش جور دیگه ای پیش رفته بودم. 

سلاااااام شب بر شما خوش
چند روزی نبودم دلم براتون تنگ شده بود💔
گزارش امروز 23 تیر:
🍀دیروز بعد از ظهر راهی روستا شدیم و بنابراین به کارهای خونه نرسیدم. توی روستا هم لولشک درست کردم و حسابی خسته شدم😤
شب برگشتیم خونه و در حالیکه کمر درد داشتم عمیییقا خوابیدم.😴
..
🍀امروز باید به خونه ترکیده میرسیدم ولی علائم سندروم پیش قاعدگی داشتم. من این علامتها رو موقع تخمک گذاری دارم. تا ظهر اصصصلا روبه راه نبودم علاوه بر دردهای جسمی ، حال روحی خراب و افکار داغونم سراغم اومده بود😫😫
🌱تا ظهر کار خاصی نکردم فقط ناهار پختم و یه کم جمع و جور کردم
🍀نماز ظهرمو خوندم❤
🌱ناهار خوردیم و یه چرت کوتاه زدم که انقققد دخترم غر زد پاشدم
🍀بعدش دخترم خوابید و من احساس کردم کمی حالم بهتر شده، پس سریع رفتم سراغ کارام💪
🌱سینک و ماشین ظرفشویی خالی شد
🍀ظرف شدم
🌱لباسهای شسته شده تا شدن
🍀گازو پاک کردم
🌱عدس پختم و فریز کردم
🍀دور هال مرتب شد
🌱اتاق ها مرتب شد
🍀یخچال با اعمال شاقه تمیز شد حساااابی
🌱در عوض دوباره کلی ظرف کثیف شد، شسته شد و سپس آبچکون خالی شد 
🍀دور آشپز خونه مرتب و دستمال کشی شد
🌱کف آشپزخونه جارو و دستمال شد
🍀کل خونه گردگیری شد
🌱هال جارو نپتون شد
🍀به گلهام آب دادم
🌱ملحفه تشک دخترمو دوختم
🍀ناخن هامو گرفتم
🌱دو سه تیکه لباس دستی شسته شد
🍀حمام رفتم
🌱مختصری بند و بساط جمع کردم و با دوستام رفتیم پارک (شاید بگید خوش به حالت و ...
صبح بقدری حالم بد بود هزار جور فکر به ذهنم رسید که پیک نیک رو کنسل کنم. چقدر حتی از اینکه قبول کرده بودم تو دورهمی باشم به خودم لعن فرستادم.  ولی چون از دروغ گفتن و بهونه گرفتن بدم میاد، خداروشکر تونستم به خودم و افکار منفیم غلبه کنم و رفتم)
🍀از پارک هم اومدیم سریع وسیله هارو جابجا کردم و ظرفارو شستم

🌷خدایا سلامتی بزرگترین نعمتهاست، این تاج طلا رو روی سرمون حفظ کن❤🙏🌷

اگر میخواهید خوشبخت باشید، زندگی را به یک هدف گره بزنید نه به آدم ها و اطرافیان...
عزیزم خواسته باشم مقایسه کنم شما استقلال تون در بعضی جنبه ها خیلی بیشتر از منه و با اینکه از نظر سنی ...

کلا دارم حذفش میکنم از زندگیم همسرم رو😅

بله خیلی مستقل ام😅

بسیار سختی کشیدم،پودر شدم و از نو دوباره خودم رو ساختم😅

عزیزم خواسته باشم مقایسه کنم شما استقلال تون در بعضی جنبه ها خیلی بیشتر از منه و با اینکه از نظر سنی ...

زیادی غدام😅

وابسته نمیشم به کسی😅

ولی همه بهم وابسته ان😅

تجربه ۱۲ سال کار اجرایی دارم،جایی نیست که منو نخوان😅

ولی برام شاخ بازی دراورد،منم دارم پرتش میکنم بیرون از زندگیم😅

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز