سلام
هفته ای که گذشت بیشتر در رفت و آمد بودم و کار خونه همچین بگی نگی تق و لق بود 😁
دو بار خونه مامانم رفتم که یکبارش با سه تا دخترخاله ها و نوه خاله هام تجدید دیدار شد، در جهت رگ به رگ شدن مغز و ادامه نسبت های اذربانو عرض کنم که دختر خاله ام مادرشوهر این دو تا نوه خاله بود، یکی از نوه خاله ها هم برادرزاده مادرشوهرش میشه و هم نوه خاله مادرشوهرش و هم عروسش 😅 اون یکی هم که خواهرزاده مادرشوهرش میشه
حالا پیدا کنید پرتقال فروش رو
ما هم از یک دم برای راحتی کار عروس و مادرشوهر و.. میگیم دختر خاله 😅
دییییگه اینکه دو روز محمد رو بردم کلاس
یروز از کلاس محمد رفتیم مدرسه ثنا روضه حضرت زهرا بود 🖤
یروز هم صبح که بچه ها مدرسه بودن با محمد رفتیم خونه مامان همکلاسی علی روضه🖤 کلی هم بعدش با مامانا صحبت کردیم 😍
دیروز هم با ثنا و علی و محمد به هوای یک نمایش سوگواره از خونه زدیم بیرون و دیگه سر از پاساژها درآوردیم و به نمایش هم نرسیدیم 😁به جاش کلی از لیست خریدهای ضروری بچه ها تیک خورد 😄
مخصوصا جوراب 😑 دیگه حالم بد شده بود از جوراب های همسر و پارسا، دلشون هم نمیاد بندازن دور، گفتم من براتون خریدم خودم هم قبلی هارو ميندازم دور 😑
امروز صبح هم که عجله ای رفتم بازار کتاب و خرید کردم و موقع برگشت هم همسرم اومد دنبالم
کار خونه قابل عرض تمیز کردن اتاق علی بوده که چند ساعت طول کشیده تازه با همراهی خودش،
و شستن مقادیر زیادی لباس و تازدن و بعدش هم مرتب کردن کمد ها (دلم یک پاکسازی اساسی میخواد تو این بخش) 🌱
سه تا پتو هم به نوبت بردم خونه مامانم شستم، مونده پتوبزرگها که باید بدم خشکشویی
امتحانای بچه ها هم شروع شده و هر روز کلی هم باید باهاشون به خصوص پارسا سر و کله بزنم که درس بخونن😑
راستی این دو روز هی یکم یکم تاپیک پربازدید شلخته ترین آدم رو خوندم 🤢 الان دلم یک خونه تکونی و سابیدن اساااااسی میخواد
هی دور میزنم و بررسی میکنم که مصداق ایرادهایی که گرفتن نباشم، تو چند مورد بودم البته 🙈
مثلا
کفش های زیاد دم در 😬
دیر به دیر تمیز کردن شیشه 😬
نسابیدن پشت قابلمه ها 😬
به کفشا که نمیتونم دست بزنم به خاطر اگزما و بچه ها هم همکاری نمیکنن
شیشه توجیهی نداره فقط تنبلم 😬
پست قابلمه علاوه بر اینکه تنبلم به نظرم واقعا کار بیهوده ایه 😬
اها راستی یکی نوشته بود من اشغال در حد یدونه دستمال هم نمیزارم شب بمونه تو خونم، اما خونه ما اشغال بردن وظیفه پارسا ست، آشغال های تر رو که با زور شبی یا دو شبی یبار میبره، اشغال های خشک رو گاهی انقد دیر میبره که یهو چند تا نایلون بزرگ پر میشه و با هم میبره
خلاصه که انگار تو دسته شلخته ترین ها قرار گرفتیم