2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043864 بازدید | 88185 پست

سلام 

ظهر تون بخیر 

ان شاء الله خوب و شاد باشید 

گفتم دیگه خیلی نبودم دلتون تنگ میشه یوقت 😁

خب جونم براتون بگه بعد از آنفولانزا دوهفته هفته قبل و سه روز کار نکردن دیگه از شنبه پاشدم و شروع کردم به سر و سامون دادن اوضاع 

اول ریخت پاش ها و بهم ریختگی های کمد و کابینت ها که در اثر کار کردن بقیه ایجاد میشه مرتب شد بعد هم جارو و لباس شستن های پی در پی و... 

این وسط گاهی بچه ها و همسر باز علائمشون بروز می‌کرد 


از اواسط هفته هم به سرم زد مامانای دوستای علی رو دعوت کنم، تا هماهنگی ها انجام بشه شد چهارشنبه 


دیگه از چهار شنبه افتادم به جون خونه تا دقیقا پنجشنبه ساعت 4 که مهمون ها رسیدن 

از اتاق علی شروع کردم در حد خونه تکونی به جز شستن دیوار و شیشه  تمیز شد، همه کمدها خالی شد تمیز شد چیده شد، زیر تخت ها تمیز شد، یسری تغییر تو چیدمان داده شد (یه تعداد اسباب بازی دکوری جمع شده بود علی گفت بچینیم و وسایل محمد رو جمع کنیم چون بچگانست 😐) ملافه ها شسته شد 

جارو و گردگیری و دستمال نمدار کف و..... 

مطابق معمول کلی هم لباس کثیف از گوشه کنار اتاقش جمع شد و البته کلی زباله خشک 


در بین کارها چادر نمازهای مهمان رو هم شستم که بوی کمد نگرفته باشه، با حوله ها  دست و صورت و ملافه ها 

تا اینجا شد چهارشنبه شب 

و بقیه از 7 صبح پنجشنبه 


اول رفتم اتاق پارسا، چون خودش هم خونه بود پنجشنبه، ایشون بدتره اوضاع لباس‌هاش 😐 لباس کثیف و تمیز و جوراب پوشیده شده با هم قاطی 🤦‍♀️

کلی هم از اینجا شوت شد تو رخت چرکها، کمد رختخواب ها تو اتاق پارسا ست اونو ریختم بیرون مرتب کردم، تشک پارسا رو هم جمع کردم، به اضافه رختخواب های اضافی که به خاطر رفت و آمد شبانه بچه ها  به طور ثابت تو پذیرایی پهنه 

کمد کتابها و لباس هاش رو هم تمیز کردم و به کرات زیر لب گفتم شلخته 😐 جارو و گردگیری رو هم خودش انجام داد 


همزمان یک نفر گفته بود میخواد بیاد لباس ببینه، پارسا روال از انباری آورد و نصب کرد و لباس هارو چید روش و گذاشتیم تو اتاق پارسا، البته هنوز نیومدن 

یدونه کیک پختم 


بعد رفتم سرویس بشورم، یک شوینده همسرم گرفته بوذ در حد آب تاثیر داشت 😐 اول با اون شستم دیدم خوب نیست یدور دیگه با وایتکس شستم 

تو این فاصله پارسا همه مبلمان و فرشهای پذیرایی رو جمع کرده بود و جارو زده بود، رفتم با هم پذیرایی رو چیدیم، مبل هارو دستمال کشیدم 

کمد جانماز هارو خالی کردم و تمیز کردم، چادرها و تا زدم و چیدم، سجاده هارو چک کردم، گردگیری کردم 

بعد اومدم سراغ آشپزخونه، طرف شستم، نهار پختم، یدونه دیگه کیک پختم، کلی دستمال شستم، مرتب کردم و ظرفها رو جمع کردم، کتری  رو سیم کشیدم (به نظرتون چند وقت یبار گفتم سوخته؟) دیگه کلی کار ریز و درشت و... 


علی موکت های راه پله رو نپتون کشید و جاکفشی رو مرتب کرد و میله هارو دستمال کشید و هال رو مرتب کرد 


اومدم سراغ هال (مبلها رو روز قبل دستمال کشیده بودم) 


فرش رو هم علی نپتون کشیده بود جمع کرده بود و پارسا برده بود تو اتاقش، اومده فرش چرم رو پهن کنم از توش کلی موجوده ای عجیب ریخت بیرون بعد سرچ کردم دیدم بید هستن 😱 همزمان همسرم رسید و فرش رو پهن کرد تو تراس و دیگه دوباره جارو زدم و همون فرش قبلی رو پهن کردم، چیدمان هال رو مرتب کردم 

نهار رو تو اتاق علی خوردیم و جمع کردیم 

ظرف کم داشتم مامانم با اسنپ فرستادن، پارسا تحویل گرفت و چید رو اپن 

ثتا اتاق خودش رو مرتب کرد

نمیدونم کی میوه شستم 🤷‍♀️یکم هم پارسا شست 



یکی از سرویس هارو نشسته بودم گفتم درش رو قفل میکنم همسرم ساعت 3 و ربع گفت این که قفلش خرابه 😱 دیگه سرعتی اونو شستم، یک ساعت آخر انقد دوییدم یادم نمیاد دیگه واقعا 

فقط میدونم مهمون اول که اومد هنوز میوه نچیده بودم، فقط یک بلوز شلوار پوشیده بودم و حتی یک کرم نزدم، اتاق خودم هم نامرتب بود، ثنا رو گذاشتم تو اتاقم گفتم مرتب کن و یک جگرابی چیزی بردار گردگیری کن 🤪

خودم رفتم استقبال مهمون 

خیلی دوییدم اما خداروشکر اوصاع خوب بود خیلی هم خوش گذشت، فقط تصور کنید حدود 16 تا بچه که 8 تاشون پسر 8 ساله هستن تو یک آپارتمان چه می‌شود 😁

بچه ها جدا ا. مامانا بودن و تو نشیمن، چند باری هم فرستادمشون تو حیاط اما فایده نداشت که باید یک عذرخواهی اساسی از همسایه ها بکنیم 🤦‍♀️

ولی خیلی خوش گذشت شارژ شدیم واقعا 

اینم بگم همسرم قرار بود با پارسا برن خونه مادرشوهر اما ظهر گفت حالم خوب نیسن و سردردم و میمونیم  تو اتاق پارسا 

تا 8 مهمونا بودن و رفتن بعدش بلافاصله شلوغی هارو جمع کردیم، ظرفها رو شستم و وصعیت بر گشت به حالت اول 


برم باز میام میگم 


رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
سلام ببخشید شما ک نوزاد دارین میتونید درس هم بخونید!؟ مانع نشده؟ من باردارم اما باید برای یه ازمونی ...

سلام عزیزم هیچ چیزی غیر ممکن نیس 

فقط باید سختیشو به جون بخری مخصوصا چهار ماه اول کخ بچه کولیک داره 

اگه کسی باشه که یکم ازش کمک بگیری که خیلی خوبه وگرنه مثل من باید هر دو کار رو بکنی 


مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام بعد دو روز تاخیر 

دیشب نی نی نمیخوابید برای همین دیر بیدار شدیم 

کاهایی که تا الان کردم 

ظرف های دیروز رو شستم و ناهار گذاشتم 

دور خونه رو جمع کردم 

نی نی رو یک ساعته باز گذاشتم 


کار هایی که باید بکنم 

خداروشکر یک کتاب رو بعد تنبلی فراوارن تمام کردم امروز باید یک برنانه درسی جدید برای خودم بنویسم

لباس های نی نی رو بشورم 

یکم سیب در حال خراب شدن هست اونا رو مربا کنم

از کتابی که جدید انتخاب میکنم حداقل ۳۰ صفحه بخونم

۲ تا کتابمم هنوز سفارش ندادم پیگیر اونا بشم 



سلام  ظهر تون بخیر  ان شاء الله خوب و شاد باشید  گفتم دیگه خیلی نبودم دلتون تنگ می ...

سلام

خداروشکر به خوبی پیش رفت

منم عاشق مهمون و مهمونی ام. قششششششنگ رفرش میشم و فول شارژ🥰🥰🥰. 


خب بگم که مهدی جون سرما خوردگیش خیلی زیاد شده، علی جون هم از دیشب داره سرفه میکنه ولی خداروشکر روبه راهه و شیطنتهاش کاملا سرجاشه🥲🥲. 

دیشب رفتیم بیرون همسرم و علی جون رفتن ارایشگاه، مهدی هم کل مدتی که تو ماشین بودیم خواب بود،  بچه طفلی دارو میخوره کلا گیجه🙄🙄. 

بعدش رفتیم لباس مهدی رو تحویل بگیریم،  باز من چشمم به لباس بچه افتاد و یه دست دیگه برای مهدی،  یه شلوار برای مهدی،  یه شلوار بیرونی برای علی خریدم. 


برگشتیم خونه، همسرم وسایل ساندویچ خونگی رو خرید و شام مهمون ایشون بودیم به صرف ساندویچ


من دیگه حسابی خسته بودم، همسرم پسرا رو برد حمام و من تحویل گرفتمشون، یکم با دوستم چت کردیم،  با وجود تفاوتهای عمییییقی که تو دیدگاههای سیاسیمون داریم، خداروشکر ارتباط عاطفیمون اسیب ندیده. چقدر خوب میشد اگه همه مردم کشورم داشتن تفاوت در دیدگاه سیاسی رو بپذیرن و این موضوع باعث نشه این اختلافات عمیق عاطفی زیاد بشه. 


و امروز صبح

دستگاه بخور رو اوردیم پایین از کمد دیواری و روشنش کردیم

صبحانه خوردیم

میوه خوردیم

مهدی مریض بود همش میخواست پیشش بمونم ولی مجبور بودم کارهامم انجام بدم

لباسا شسته شد پهن شد( دیگه تقریبا کمدها داشتن خالی میشدن بسکه این چند روز نشسته بودم.) 

خورشت داشتیم

پلو با ته دیگ زعفرونی درست کردم و سیب زمینی هم سرخ کردم تا پسرا بهتر غذا بخورن

یه ذررره با علی جون الفبا کار کردیم.( پوستری که دیروز خریده بودم حروف بود،  با اون بازی کردیم) 

ظررررررف شستم

مهدی جون خوابش برد،  با علی جون یه کم بخوابیم و بعدش ببینم پسرا حالشون چطوره بر اساس حال اونا بقیه روز رو بچینم. 

احتمالا امشب بریم برای خرید اتو،  قبلش با خواهرم راجبش مشورت کنم ببینم چی بگیرم بهتر باشه. 

انشالله اگه پسرا رو به راه بشن فردا و پس فردا روزه میگیرم. 


سلام خداروشکر به خوبی پیش رفت منم عاشق مهمون و مهمونی ام. قششششششنگ رفرش میشم و فول شارژ🥰🥰🥰.&nb ...

سلام و خدا قوت ، 

بی زحمت هر تحقیقاتی راجع به اتو کردی به منم بگو ،اتو منم سوخت ☹️😁

سلام خداروشکر به خوبی پیش رفت منم عاشق مهمون و مهمونی ام. قششششششنگ رفرش میشم و فول شارژ🥰🥰🥰.&nb ...

زهراجون مشهد هوا چطوره؟

پسر منم چندروزه فقط سرفه و‌کمی آبریزش بینی داره‌

دفعه قبل دکتر گفت سرفه ش بخاطر ریزگرده و آلودگی هواست.هیچ علامت دیگه ای که نشون بده سرماخوردس نداشت و نداره.

امسال بارندگی کم بوده، آلودگی بیشتره و بزرگ و کوچیک درگیرن.


این نیز بگذرد...                                                       
سلام عزیزم هیچ چیزی غیر ممکن نیس  فقط باید سختیشو به جون بخری مخصوصا چهار ماه اول کخ بچه کولیک ...

خیلی ازتون انرژی گرفتم. نه کسیو ندارم ک کمکم کنه مادرمم پیشم نیست. ولی خب حاضرم سختی بکشم و بخونم 

فقط یه سوال دیگه. من حدودا چند روز از بعد زایمان اصلا به کتاب خوندن فکر نکنم؟ و بعدش شروع کنم؟ 

یه خورده راهنماییم کنید ممنون میشم من باید بتونم بخونم

خیلی ازتون انرژی گرفتم. نه کسیو ندارم ک کمکم کنه مادرمم پیشم نیست. ولی خب حاضرم سختی بکشم و بخونم&nb ...

قربونت عزیزم 

بستگی به بدن خودت داره هر وقت از نظر روانی دیدی میتونی

مثلا من بچم زردی داشت تا ۴۰ روز افسرده بودم و اصلا نتونستم درس بخونم شرایط هر کس فرق داره 

ولی بخ خودت فشار نیار کامل استراحت کن که بدنت انرژی شو به دست بیاره بعد شروع کن 

تورو خدا با اون تو دلی خوشگلت برای شفای نوزاد منم دعا کن عزیزم

قربونت عزیزم  بستگی به بدن خودت داره هر وقت از نظر روانی دیدی میتونی مثلا من بچم زردی داشت تا ...

عزیزدلم چشم بروی چشم انشاالله مشکل نوزادتون هرچه سریعتر حل شه 

خدا خیرت بده راهنماییم کردی. ناامید شده بودم

عزیزدلم چشم بروی چشم انشاالله مشکل نوزادتون هرچه سریعتر حل شه  خدا خیرت بده راهنماییم کردی. نا ...

درسته با بچه سخته ولی بازم میشه 

من الان وقت هایی که بچه رو میزارم روی پام یا وقت هایی که بهش شیر میدم کتاب دستم میگیرم و میخونم 

ان شالله یه نی نی اروم داشته باشی و بی دردسر بخونی


خانمهای کدبانو و زیبا یه سوال از  جوز هندی میشه تو کیک استفاده کرد؟ چقدر؟ تو چه غذاهایی میتو ...

بله میشه❤️

توی انواع کیک،پای،کاپ کیک

کتلت مرغ یا انواع کتلت ها

فراپه و نوشیدنی های گرم

من تو کتلت مرغ میریزم حتی یدونش هم نمی مونه😅

بله میشه❤️ توی انواع کیک،پای،کاپ کیک کتلت مرغ یا انواع کتلت ها فراپه و نوشیدنی های گرم من تو کتل ...

شنیدم زیاد بریزم شیرین میکنه غذا رو درسته؟

تند نیست؟

این نیز بگذرد...                                                       
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز