2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2044376 بازدید | 88227 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام   برنامم برا امروز به امید خدا 

الان داشتم میرفتم خونه ی مامانم که بدون کلید در رو خودم از بیرون بستم  منتظرم کلید ساز بیاد   ساعت ۱۰ صبحه 

بعد اگر زود اومد برم خونه ی مامانم از اونجا برم دنبال پسرم 

نهار ماکارونی دیرور موند برای پسرم 

خودمم سوسیس میخوام سرخ کنم 

ظرفای نهار شسته بشه 

گاز تمیز بشه 

شام درست کنم و ظرفاش ببرم و.... 

ظرفای شام شسته بشه 

تخت و اتاقم مرتب بشه 

پسرم ببرم فوتبال

خودمم برم خونه ی مامان بزرگم ۲ ساعت 

نمازا خونده بشه 

دارو ها خورده بشه 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
اونور شهر فکر کنم میشد خونه ما 😁 اینورا میای یه سرم به ما بزن 😍

عزیزززززم😍😍🥰🥰🥰

اومدم تا فکوری ۱۳،  دیگه تا خونه شما راهی نبود.  امیدوارم به زودی واقعنی ببینمت🥰🥰😍😍😍. 


سلام من از دیروز ی کم حالت سرماخوردگی دارم دیگه از صبح همش دمنوش و لیمو شیرین میخورم ایشالا تا دوشنب ...

انشالله که بهتر بشی عزیزم. 

عمل چی داری؟ خدای نکرده موردی پیش اومده؟ 


سلااااام

امروز صبح زووود بیدار شدم،  وسایل علی رو اماده کردم

خودم حاضر شدم

پرستارش یکم دیر اومد و من مجبور شدم بیشتر منتظر بمونم. 

علی جون رو. خودم سپردم به سرویس، و رفتم سرکار. 

نصف اول تایمم رو گذاشتم روی یه پروژه که بچه ها انجامش داده بودن من تکمیلش کردم.  نصف دوم یه گزارش عملکرد مالی بود که بخش حسابداری نمیتونست جمع بندیش کنه، خودم باید انجامش میدادم،  نشستم از اول سال همه موارد رو تو اکسل وارد کردم و کلی روش کار کردم و دقیقا اخر وقت گزارش رو کامل کردم و برای اطمینان خودم رفتم حسابداری و براشون جزییاتی که ممکن بود متوجه ندن رو هم شرح دادم(یه قورباغه بود واسه خودش که انجام شد) 

رسیدم خونه پسرا نهار خورده بودن. 

منم نهار خوردم و خواستم بخوابم که سرگرم گوشی شدم و خوابم پرید. 

رفتم تی وی روشن کردم و دو قسمت سریال دیدم و تخمه خوردم(در واقع ریلکس کردم😁🥰). 

پسرا بیدار شدن،  یکم کنارشون موندم. 

بعدش حال رو. مرتب کردم نپتون کشیدم،  اتاقها رو یه دستی کشیدم بی نظمی های ایجاد شده رو رفع کردم

اشپزخونه هم مرتب شد و نپتون کشیدم.(حس جارو برقی نداشتم😐🙄). 

شام اماده کردم همسرم اومد شام خوردیم،  میخواستم یکم با لپتاپ کار کنم که دیگه چشمام همراهی نمیکنه،  خاموشی بزنیم بخوابیم. 


امروز علی بهم میگفت دوست داره با هم پارچه هایی رو که خریدم بدوزیم🥲.  من میگم این قرار بود دختر بشه،  پسر شد😁🥰. بهش قول دادم فردا با هم لباس بدوزیم. 

فردا پسرا رو. حمام ببرم 

شب هم میریم خونه پدر همسرم. 

جمعه عروسی دعوتیم ولی تهران، فامیل نزدیک همسرم هستن ولی واقعا تو برنامه مون نمیگنجه دو روزه سفر طولانی.  مجبوریم تبریکمون رو فقط تلفنی اعلام کنیم🌻🥰. 


فردا اگه بشه یه سرو سامونی به لباسها بدم یکم پاکسازی کنم ،  یسری لباس خونگی خیلی زمستونی داریم که هنوز تو کمد هستن،  اونا رو بیارم تو کشوها و یسری لباس خنکی که تو کشوها موندن جم بشن برن کمد

عمل پاروتید ی توده زیر گوش متأسف چون روی عصب صورت ی کم خطرناک 

اصلا خطرناک نیست فقط میگن که چنین خطری هست ولی خیلی انگشت شمار براشون مشکلی پیش امده.مثل اینه که بگن از خیابون رد شین خدای نکرده تصادف میکنید حالا مگه قراره همه تصادف کنن.نباید ترس داشته باشین با اعتماد کامل برین

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792