سلام صبحتون بخیر
از دیروز عصر گزارشمو تکمیل کنم.
دیروز عصر بچه ها نخوابیدن، منم نشستم پای لپتاپ، کلی تلاش کردم و بالخره موفق شدم پروژه ای که میخواستم رو روی لپتاپ نصب کنم، به خودم افتخار میکنم🥰🥰🥰😎😎. انشالله میتونماز این به بعد اموزشمو ببسنم همراهش خودمم تمرین کنم، اینطوری خیلللللی کیفیت اموزش فرق میکنه.
تا اپیزود ۳٠ رو دیده بودم، ولی چون سیستمم اکی شد دوباره از اول شروع کردم همراهش تمرین کردن. امیدوارم سرو کارم کمتر به سایتهای خارجی بیفته، و توقفم تو مسیر کمتر بشه.
برای شام الویه درست کردم، همسرم زنگ زد بریم خونه پدرشون، حاضر شدیم شاممونم بردیم اونجا(دیر رفته بودیم شام خورده بودن😜😁) همسرم یکم کاراشون رو انجام داد، شام خوردیم و یکم موندیم و برگشتیم خونه.
پسرا خیلی خسته بودن خوابیدن، منم یکم با لپتاپ کار کردم و خوابیدم.
راستی دیروز نشستم روزه های قضامو حساب کردم، رقمش خیلللی بالا رفت🙄😁. تصمیم گرفتم کم کم روزه هامم بگیرم، فک کنم چند سالی باید زمستونا روزه بگیرم تا تموم بشه، بخاطر مهدی و علی کلی مجبور شدم روزه هامو بخورم😐.
به امید خدا شروع میکنم انشالله بتونم انجامش بدم.
و امروز:
پنج شنبه ها روز تمیزکاری اساسی بود، از تراس شروع کردم، وسایلشو جابجا کردم و حسابی امیزش کردم
حال و اشپزخونه کامل گردگیری و جارو شد
تمام درب کمد دیپاری ها و باکس تی وی، کابینتها درب ورودی همشون با دستمال و شیشه پاککن تمیز شدن
نامرتبی هایی که تو کابینتها بوجود اومده بود رفع شد
قهوه ساز رو همسرم هوس کرده بود اورده بود دم دست.
دکوراسیون روی کانتر رو تغییر دادم و ایشون هم اونجا قرار گرفتن.
گاز حسابی تمیز شد.
اتاق پسرا کامل مرتب شد و جارو شد، چند تا ماشین که لاستیک نداشتن یا تیکه هاشون جدا شده بود ریختم تو بازیافت.
اتاق خودمونم گردگیری کردم و جارو زدم.
در ادامه:
نمازمو بخونم
برای نهار پسرا سیب زمینی تخم مرغ درست کنم.
ببرمشون حمام و لباس دستی بشورم
لباسها تا بشن
لباسها اتو بشن
ظرفها رو. موقع اشپزی بشورم(قطعات گاز هم رفتن تو سینک تا بشورمشون).
علی جون کلی تکلیف و کاردستی داره انجام بدیم.
برای افطارم الویه دارم، برای شام همسرمم احتمالا بمونه.
فردا انشالله با دوستان قراره بریم بیرون شهر.