خب من از صب که پاشیدم
گل پسرمو راهی مهد کردم
به همراه دختر همچنان بیدارم
قرصمو خوردم
یه عالمه قرآن و ذکر گفتم امیدوارم توفیق دائم الصلواتی تا حداقل ظهر داشته باشم
یه عااالمه دستمال گردگیری شوتیده شده تو ماشین و دو دور آبکشی خالی ۶ دقیقه ای ،یه دورم با مایع و سرکه ،حالا برم دور آخرشو بزنم آبکشی و خشک کن
تعویض و تمیز و مرتب کردن دختر خوشگلم
صبحانه ی دخترمو پخیدم باهم خوردیم
یه کوچولو باهاش بازی کردم
و ۴۵ دقیقه ای هست که تو گوشی ام 😐
البته همزمان تلاش برای خوابوندن دخترم و همینطور تماس تلفنی با برادرم
(کلا وقتایی که تو جمعتون هستم دیگه کلا اینجا زندگی میکنم 😑😑 نه تو دنیای واقعی !! همش ذهنم اینجاست !! کنترلش برام سخت میشه )
و یه مورد دیگه اینکه صبحا فک میکنم خییییلی خیییلی زیاد وقت دارم و به همه کارم میرسم 😐 ولی خب یکی نیست بگه با بچه نمیشه تا بجنبی شب شده ، پس وقتکشی ممنوع
باید تند کارا رو انجام داد
منم باید دوباره مثل قبلا تایم بگیرم برای کارام
از امروز ظرف کثیف هم تو سینک ممنوعه حتی اگه یه قاشق باشه باید دستگیر و شسته شه 😐
والا هی کوه میشه برا خودش !!
فعلا برم برای استارت نهار