2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2044853 بازدید | 88245 پست
سلام آوین جون .  طاها جونم کلاس اول .  ماشاءالله حروف الفبا به جز ۴ تا رو بلده.  تا ...

ببخشید من فضولی میکنم 🙈

اما جهشی خوندن برای بچه های با استعداد واقعا خوبه 


اینکه میگن فشار میاد و... برای بچه های معمولیه 

به نظر من که حتما دنبالش باش 

حتی بعضی مدارس همکاری میکنن و همین امسال هم شاید بتونه بره دوم یا سوم 

بچه های مستعد تو روال عادی درس خسته و بی حوصله و حتی زده میشن و گاهی بی انگیزه درس میخونن، گاهی هم خب بلدن و به جای گوش دادن شروع میکنن به بازیگوشی و بعد هم اعتراص معلم و بیشتر متنفر شدن از کلاس 



تو کلاس پارسا دو نفر بودن که 3 سال جهش زده بودن، یعنی به جای هفتم امسال رفتن دهم 

با مادر یکیشون صحبت کردم گفت اول هم خوندن و نوشتن و هم جمع و تفریق و صرب و تقسیم باد داشته و بعد که رفته مدرسه همش اذیت بوده و معلم هم شاکی و زده شده بوده 

بعد سال دوم مدرسه رو عوض میکنن 

مدرسه جدید آخر  مهر سال دوم رو امتحان میگیره ازش و آبان سال سوم و آذر سال چهارم و بعد میشینه کلاس پنجم 


الانم واقعا موفقه، تیزهوشان هم قبول شد دهم، تست های ریاضی تیزهوشان رو که میزد تو ایام مدرسه بالای 70 میزد و با اینکه مدرسه پارسا همه بچه های با سطح درسی و هوشی بالا هستند اما ایشون از همه با یک اختلاف زیاد جلو بود 


خب این بچه واقعا حیف نبود مثلا 3 سال بمونه و تازه آخر برسه به ضرب که خودش مثلا 5 سالگی بلد بوده 



البته ملاحظاتی هم داره، مثلا الان یک بچه 12 ساله هست که باید میرفت دبیرستان و مثلا با بچه های16 تا 18 ساله در تعامل، برای همینم اون تیزهوشان که قبول شد نفرستادن و با 12 نفر دیگه از همکلاسی ها که نمونه قبول شدن رفتن نمونه، حداقل اون بچه ها و خانواده هارو تا حدودی میشناختن 

ان شاء الله 15 سالش هم بشه میره دانشگاه 😍😍 و ان شاء الله تا اون موقع پخته تر و آگاه تر میشه برای مواجه با محیط های جدید و متفاوت 

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند

سلام

امروز یه نیمچه خونه تکونی داشتم

صبح بیدار شدم

کمددیواری بخاطر خروج بخاری ها یکم خلوت شده بود،  خالیش کردم جارو زدم دوباره چیدم. 

تراس رو تمیز کردم

تمام خونه گردگیری و جارو شد

ظرفها که خیلی هم زیاد بودن شسته شدن

همسرم یه کیسه سیب زمینی خریده بود همه رو شستم خشک بشه بزارم سرجاش

فرنی زعفرونی درست کردم کسی لستقبال نکرد خودم خوردم بقیه ش رفت یخچال

لباس خشکها جم شد

یسری لباس شسته و پهن شد

یسری تو ماشینه

پسر کوچولوها رو بردم حمام و شستم

خودمم دوش گرفتم و حمام رو شستن

نهار کوکو سیب زمینی درست کردم(در حال سرخ شدنه) 


نماز خوندم

چایی دم کردم برای خودم ریختم. 



در ادامه: 

نهار کامل بشه سرو بشه جم بشه

لباس خشکها تا بشه برن کمد

لباس اتویی ها اتو بشن. 

یه کتاب جدید از دیشب شروع کردم به نظم ذهنیم خیلی کمک کرد انشالله کارام تموم شد یه پاکسازی ذهنی داشته باشم

عصری یکم بخوابیم

غروب انشالله میریم خونه پدر هسرم. 


و راه پله یکم بهم ریخته س

انشالله فردا یکم مرتبش کنم. 

الگوی شلوارمم نکشیدم اولین فرصت بشینم بکشم

و یه عالمه کار و هدف دارم که انشالله طی پاکسازی عصر یه سز و سامونی بهشون میدم

عصر لپتاپمو ببرم خونه پدر همسرم ببینم خواهرزاده همسرم میتونه یه چیز شکن خوب روش نصب کنه


مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام امروز یه نیمچه خونه تکونی داشتم صبح بیدار شدم کمددیواری بخاطر خروج بخاری ها یکم خلوت شده بود ...

فرنی زعفرونی هارو بفرست اینور 🤤🤤🤤

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
من که صبحا مثلا زودتر می پاشم که یه دوش بگیرم یا به کارام برسم  همین که آرووووووممم از اتاق می ...


سلام

 رومینا جان  تا حالا یکی از لباس هاتو گذاشتی پیشش؟ 

من دخترم ۹ ده ماهه بود میرفتم کلاس رانندگی ،میزاشتمش پیش مادر همسرم ولی خیلی گریه میکرد یبار امتحانی با پتو خودش بردمش جالب بود که دیگه تا میبردمش راحت میخوابید تا من برگردم 

جالب بود برام ،حالا احتمالا به بوی شما حساسه کنارش یه تیکه از لباسهاتون رو بزارید ببینید چی میشه .

سلاااامممم سلاااممم خواهرای گلممم 

مابرگشتیم ،جاتون خالی خیییبی خوب بود خوش گذشت 


گفته بودم قراره از طرف مهد بریم بیرون 

بعععععععععد 

صب منو پسرم با بدبختی حاضر شدیم رفتیم

چون دخترم گرررریه میکرد  ، گریه که نه  عربده میکشید و نمیزاشت حاضرشیم 😑😑

هررررچی هم داشتیم هی دادیم دستش تا یک ثانیه آروم بگیره 

به اسباب بازی ها که نگاه نمیکرد  رسیدیم به لاک های من که ریخیتیم جلوش بزاره کارامونو کنیم بپوشیم 

همممه چی الان تو اتاق درهم و برهمه 😐😐  بری توش گم شدی !!! 

بهرحال بالاخره رسیدیم به مرحله ی زنگیدن به آژانس و خودمونو پرت کردیم بیرون از خونه !!! پوووووففف 


و بالاخره آروم شدن گل دختر (من هی اسمش رو نمیگم جهت شناسایی نشدنم !!!)


امممممماااا وقتی رسیدیم اونجا  جاتون خالی خیلی خووش گذشت  اول صبح که ورزش مادرا بود بهراه بچها و بازی بچها 

بعدم که دیگه رفتیم نشستیم 

وااااییی بچها  من افتادم  بینِ معلم پسرم  و مدیرش 🤣🤣🤣🤣

وااایی  خیییلی معلمشون پرانرژی و دوستداشتنی بود 

خداروشاکرم که کلاس پسرمو بادیدن معلم هاشون درست انتخاب کردم 

واااااییییی بچها !! از ماکارونیم نگم براتون 🤣🤣🤣

دیشب بهمراه دخترکم  که همچنان چسبناک و عربده زنان بود با بدبختی پخیدم 

همیشه با سویا میپختم اینبار نبود  مجبور شدم گوشت چرخ شده بزنم  ، اونم با رب خونگی  که میدونین هرچقدر هم بزنی آخرشم ماکی رو به خوشرنگیِ رب بیرون نمیکنه 

خلاصه بیرنگ ترین و افتضاح تریییییین ماکایِ عمرمو  پختم ،آخه همیشه هرچقدر هم بد میشد بازم قابل تحمل بود 

اما اینسری  اصن یه چیزی شده بود شفته  !!! بیرنگ یه جوری بود !!! خلاصه من هی درِ ظرف غدا رو بهش تکیه میدادم که وقتی میخورم محتویات مشخص نباشه 🤣🤣🤣🤣وااااییییبی 

البته برای معلم پسرمم که کنارم بود تعریف کردم قضیه رو و بهش گفتم که بدترین ماکارونی عمرمو پختم اونم خندید 

خلاصه انقدرم گشنم بود تا تهش خوردممم 


پسرم انگار یکم حالت سرماخوردگی داشت و خییلی بیحال بود طفلک اصلا نتونست بازی کنه و بهش خوش بگذره  فقط اندکی تابش دادم 


بعععدددِ یکم دیگه  خوش و بِش  موقع رفتن خانم مدیر تعارف زد که من میبرمتون  گفتم نه مرسی ما مسیرمون دوره 

اما  هم مسیر در اومدیم  و نزاشت به آژانس زنگیدن کنم 


و بچها جالبترش اینجا بود که  فهمیدیم  همسایه ایم 🤣🤣🤣

دوتا خونه قبلِ ما هستن 

و تو این سالها ندیده بودیمشون 😑😑😑

واااایییی  خییییلی جالب بود خیلی زیاد 😂😂


و حالا 


من موندم و باز یه خونه ی پوکیده  و دوتا بچه ی نصفه نیمه سرماخورده که امکان داره خودمم بگیرم 

و خونه ی مادر همسرم که کسی اومده و همه اونجان 


باید عصر بچه ها رو یه دکتر بردن کنیم 

برای رفتن به مهمونی هم باید تجدید نظر کنیم ببینیم چه کنیم 


فعلا برم باز یه حریره بادام برای بچها تهیه و تنظیم بنمایم 


بعدا میام  پیام های پرمهرتونو که جواب ندادم  می پاسخم عشقاااا 

دوستون دارم .




" اللهم عجل لولیک الفرج " 
سلاااامممم سلاااممم خواهرای گلممم  مابرگشتیم ،جاتون خالی خیییبی خوب بود خوش گذشت  گفت ...

منظورم ازاینکه : " افتادم بین معلم هاش"  این بود که موقع نشستن شانسی نشسته شدم بین معلم و مدیرش 😄😑

" اللهم عجل لولیک الفرج " 
سلام آوین جون .  طاها جونم کلاس اول .  ماشاءالله حروف الفبا به جز ۴ تا رو بلده.  تا ...

ماشالله به این گل پسر باهوش🥰🥰🥰🥰🥰. 

علی منم اذر هست. 

البته امسال پیش دو میره. 

انشالله خدا همشون رو حفظ کنه و عاقبت بخیر بشن.

سلاااامممم سلاااممم خواهرای گلممم  مابرگشتیم ،جاتون خالی خیییبی خوب بود خوش گذشت  گفت ...

خداروشکر خوش گذشته🥰🥰🥰. 




رومینا این کلمه ی ماکی رو گفتی یاد خاطرات ۳،۴ سال پیش افتادم

علی منم به ماکارونی میگفت ماکی. 

از وقتی بزرگ شده دیگه این کلمه رو یادمون رفته. 

الان با دیدنش دوباره پرت شدم به کوچولویی های علی🥰🥰🥰😘😘😘

و من: 

با پسر کوچولا نهار خوردیم


سری بعدی لباسها پهن شد

یکم کتاب خوندم

دوتا پسرکا رو خوابوندم، میخواستم بخوابم که رییسم زنگ زد( یه قرار نهار رستوران داشتی م به دعوت هیئت مدیره، من حس رفتن نداشتم(همسرم سرکار هست و.پسرا پیش خودمن، یکمم سرما خوردم، شبم باید بریم خونه پدر همسرم، دیگه حس بیرون رفتن ظهر نبود)، خودمو زده بودم به اون راه که نرم😁😎،  زنگ زد گفت کجایی چقد دیگه میرسی، گفتم خونه و نمیام😎، کلی اصرار کرد و من انکار.  بالخره تشکر کردم از دعوتشون و ایشون هم با نارضایتی قبول کردن که نرم،(اینجور مهمونی ها رو. دوست دارم ولی نمیدونم چرا حس رفتن نداشتم🥲😊). 

بعد دیگه خوابم پرید

یه نسکافه درست گردم و نشستم دفتر برنانه ریزیم رو تنظیم کردم،  هرررررر چی تو مغزم بود رو خالی کردم

شاید باورتون نشه ولی نزدیک ۲٠ صفحه نوشتم،  البته چون اکثرا حالت لیستی داشت حجم نوشته ها تمام صفحه رو. نمیگرفت ولی خب خیلی نوشتم. 

دیگه هر چی گشتم هیچ چی تو مغزم نمونده بود که بکشمش بیرون. ذهنم قششششنگ رفرش شد. هاردش خالی شد سرعت پردازشش  رفت بالا😎. 

برم به ادامه روز برسم اگه قسمت شد باز میام مینویسم



عزیز دلمممم🥰🥰🥰.  بیا اینجا خودم برات تازه شو درست میکنم،  اینکه یخچالی شد دیگه😘😎

ممنون مهربون 

نوش جونت 

من عاشق فرنی هستم، اونم زعفرونی و البته داغ 😋😋😋

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
خداروشکر خوش گذشته🥰🥰🥰.  رومینا این کلمه ی ماکی رو گفتی یاد خاطرات ۳،۴ سال پیش افتا ...

مرسی عزیزدلمم 

ای جانممم  چقدر زود بزرگ میشن بچها 🥰


الانم نشستم دارم ماکارونیه رو میخورم با ترشی 😐

قیافه شو که تو قابلمه دیدم  باز فقط  میخاستم کله مو بکوبم به دیوار !!!

حیف که دوربینِ گوشیم خرابه  وگرنه عکسشو  براتون میزاشتم 

میدیدینش !!! وآنگاه منو در  کوبیدن کلّم به دیوار یاری می نمودین !!!خخخخ 🤣🤣🤣


ببینم اگه بعد دکتر بودجه یاری کرد " گوشی خانومو"  بدم تعمیر 

امروز که نشد  تو پارک با پسرم از این روز خاطره انگیزش عکسی ثبت کنم  کلی خودمو سرزنش کردم که چرا اینهمه وقت به تعویق انداختم تعمیر دوربینشو 


آخه مدتهاست از دخترمم عکس ندارم  البته دلایل مالی هم در این اهمال کاریم بی تاثیر نبوده 


خب بچها  لطفا سکوتو رعایت کنید   ، دخترم فک کنم خوابید 🤫😄

حریره بادامه رو هم خورانیدم بهشون البته پسرم طبق معمول بزور خورد 

برم یه سوپ پیاز هم تهیه و تنظیم بنمایم 

سپس نماز 

و بعد مرتب نمودن منزلِ زیبای آشفته ام 


آه  که من چقدرررر کار دارم  (نوشتارم رفت تو فاز برنامه ی آنشرلی 😆🤣🤣)


و سپس مراجعه کردن به پزشک 

(دعا کنید باشه اون دکترمحترم مورد نظر)


" اللهم عجل لولیک الفرج " 
سوسن جون خدای نکرده برای پاهای پسر قشنگت اتفاقی افتاده؟ 

مدتی بود که بعد فوتبال بالای پاشنه ی پاش درد میکرد بردم دکتر عکس نوشت گفت صفحه رسدش ترکای ریز داره باید رعایت کنه تو خومه صندل طبی بپوشه   .... بس که تو بچگی از بالای اپن می پرید پایین ، 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

برنامه ی انجتم شده ی امروزم 

صبحانه مفصل پهن شد  جمع شه و ظرفاش شسته بشه ✅

برنج بپزم   خورشت دارم ✅

ماست و خیار درست کنم‌✅

میخوام  ساعت ۱۱ برم استخر ✅

کتاب بخونم‌✅

با پسرم درساش کار کنم‌✅

شام درست کنم ✅

ظرفای نهار و شام بشورم‌❌

تخت و اتاقم مرتب بشه ✅

گاز تمیز شه ✅

نمازا خونده بشه ✅

داروها خورده بشه + امگا ۳ ها✅✅

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792