2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2044954 بازدید | 88245 پست
عزیزم منم همینطورم.  اول از جاهای خلوت و ظهرها که ساعته خلوتی هست  شروع میکنم بعد کم‌ کم م ...

من تو همون صبح زود و جاهای خلوت موندم  😁 الان ۱ ساله البته کم یوار میشم من فقط پسرم می رسونم همین 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بله داریم اونم نه دو تا بچه بلکه با سه تا بچه ،اگر اشتباه نکنم‌کاربر مهربانوکوشا وخزان و پاییز هم سه ...


میگما مهربانو کوشا جان و پاییز جان شما ها هم اگه درس نمیخونید قربون دستتون بیخیال شید و بروم‌نیارید من فقط خواستم به این خانوم انگیزه بدم .

جان جدتون شما هم از من بگذرید 🤣🤣🤣🤪🤪🤪🤪🤪🤪

میگما مهربانو کوشا جان و پاییز جان شما ها هم اگه درس نمیخونید قربون دستتون بیخیال شید و بروم‌نیارید ...

😄😄😄😄😄😄😄😂😂😂😂😂👏👏👏👏👏

خیلی خوب گفتییییی 😂😂😂😂😂😂😂

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...

سلام به همه

گزارش امروز من:

خونه رو مرتب کردم

نهار پختم

رفتم نونوایی

نون‌ها رو بسته بندی کردم

بعد نهار یک عالمه خوابیدم

ظرف شستم

حیاط خلوت و دسشویی شستم

مطالعه آزاد داشتم

الانم تا خوابم بگیره رو پایان نامه کار میکنم

روز تنبلانه ای پشت سر گذاشتم

شب بخیر


اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...

سلام دوستان عزیزم🥰🥰🌹🌹. 


امروز صبح زود بیدار شدم علی جون رو اماده کردم،  وسایلشو اماده کردم سپردمش به سرویس

برگشتم بالا، تا رسیدم اقای مهدی بیدار شد. 



چایی گذاشتم و یکم خونه رو جم کردم

صبحانه اماده کردم با هم خوردیم. 

نشستم پای لپتاپ.  دو تا نرم افزار لازم داشتم که باید از سایت رسمیش دانلود میکردم،  سایتاش خارجی بود.  خود سایت رو مرورگر باز میکرد ولی برای دانلود خطا میداد.  تا ظهر دوتا فیل  تر شکن رو سیستمم نصب کردم ولی بازم هیچکدوم نتونستن وصل بشن. 

گوشیمم درست وصل نمیشد

با زحمت فراوان بالخره گوشیم وصل شد و تونستم نرم افزار ها رو با گوشی دانلود کنم بعد بریزم رو لپتاپ و اونجا نصب کنم،  خلاصه که تمااااام وقت مفیدم پای سیستم امروز بابت این موضوع صرف شد( کنارش نزدیک ۵٠ اپیزود از مباحث اموزشیمو دانلود کردم ولی خب اگه نت درست بود کاری که تمام روزمو گرفت نهایتا یه رب وقت میبرد🙄🙄😐😐.) 

خورشت تو فریزر داشتیم برنج درست کردم

علی جون برگشت رفتیم تحویلش گرفتیم

ظاهرا راننده نمیتونه زمانبندیش رو. مدیریت کنه و احتمالا مجبوریم بگردیم دنبال سرویس دیگه. 

نهار خوردیم

ظررررف شستم

با پسرکوچولوها یه ساعتی خوابیدیم

بیدار شدم یه چایی گذاشتم. 

یکم ورزش کردم

یکم خط تمرین کردم

(لپتاپ کلا وسط بود و من دانلودها و اتصالاتمو مدام چک میکردم) 

بادمجون زیاد داشتیم، همه رو سرخ کردم و یه کشک بادمجون اساسی گذاشتم،  فوق العاده شده بود.(زیاد بود و همسرم بقیه شو ریخت تو ظرف ببره واسه صبحانه). 

شام صرف شد

دو قسمت سیاوش دیدیم. 

الانم خونه رو. مرتب کردم که صبح با صحنه ی خوبی رو به رو بشم😎😁. 

پسرا کارتنشون تموم بشه دیگه بخوابیم. 


فردا انشالله میتونم اموزشهامو شروع کنم. اموزشهایی که ۶ ماه اخیر دیدم در واقع همشون پیش نیاز محسوب میشدن، مبحثی که تازه میخوام شروع کنم چیزیه که قراره انشالله با یاد گرفتنش مباحث اموزشیم تکمیل بشه و بتونم مستقل پروژه بزنم.  واسه همین برای یادگیریش ذوق دارم😍😍😍. 

انشالله که بهترینها تو زندگی هممون اتفاق بیفته


سلاممم عشقاااا  " الله قوت "  


الهی شکر که اینجا  با فرشته های ماهی مثل شما خانوم های گل و کدبانو  هم نشین   اَستم  !!!   بسی خرسندم از این قضیه 


دِ آخه نمی دونین که 

تا همین یه ثانیه پییش  یک عدد داغووونِ به تمام معنا بودم 🤕  

که از خودم ازهمسرم  از اطرافیان، از این دنیای پراز آشوب مخصوصا از اون قسمتش که گناه ها دارن بسیار بسیار عادی میشن، بشدتِ تمام  دلسرد شده بودم  در حدی که  انگار دیگه  توان زندگی کردن نداشتم   

اما بمحض اینکه  وارد تاپیک شدم  ، هنوز پیاما رو نخونده  دوباره پرررررر از امید شدم 🤣🤣🤣  

امیدوار  در حدی که  میتونم  یه کتاب گُنده ی  انگیزشی بهتون ارائه بدم در همین لحظه 😊     بععععله  ببالید به خودتون ، قدر خودتونو بدونید  که یه همچین دوستای عشقی هستید💞

 وگرنه من تب که ندارم!!!🙄  فک نمیکنم دو قطبی هم باشم !!! نمی دونم شایدم باشم  بخاطر اووونهمه  تغییرحالتِ صفر و صَدیم !! حتی اگه دوقطبی باشم اینجا انگار مدارِ اُستواست برام 

اوکی میشم 😄


چقد خووووبه که دارمتون 

و مرسی که فراموشم نکرده بودین 




(دوقطبی: همانطور که می دانید یک نوع اختلال روانی می باشد که در عامیانه با واژه ی صفر و صدی هم از آن یاد می شود. )

 


🤭


" اللهم عجل لولیک الفرج " 
مخلصیم ابجی 🥲😁


بیا مقداری بِگزارِش  لطفا  دوست جان 

یکم دیگه تقویت شیم 

گزارش های زهرا  بانوی  خون مون افتاده ، 

چون از صدم ثانیه ت هم بهره میبری  خیلی مفیده برامون 💖

با تچکر

" اللهم عجل لولیک الفرج " 
سلام روزتون بخیر دخملااا خوبین؟؟ رومینا جون @رومینا20    خوشحالم دیدمت اینجا ب ...

به به ببین کی اینجاست ؟؟ آتنا جانِ عشق 

خوبی گلم ؟ شما هم خوش برگشتی عزیزم 


یالا  اِکیپ دوستانِ دوره ی ما  به اضافه ی دیانا جان و بانوی سحرخیز  (بقیه هم تکککک به تک بیادتونم  اما  بدلیل تعداد زیاد و عدم دلخوری کسی نام نبردم  ببخشید )

همگی بیاین بالا   ، دِ یالا  ... 


چیه قایمکی  میاین سرک میکشین میرین ؟؟ زوووود بیاین بِگزارشین ببینم   

تو این زمونه  فقط باید خودمون  هوای همدیگه رو داشته باشیم 


" اللهم عجل لولیک الفرج " 
رومیناجون ممنون از تبریکت دوستم به نظرمن با دو پسر ، باعرضه و کاربلد بودن بچه ها برای خودشون و برای ...

خیلی عالی بود مررررسی حدیث جون مخصوصا درمورد بچه ی اول


زهراجان مامانِ علی جون و آقای مهدی:  مثل همیشه از نظر شما هم کللی استفاده کردیم ممنونم عزیزدلممممم

" اللهم عجل لولیک الفرج " 
خب خب گزارش دیروز رو الآن میدم چون دیشب بیهوش شدم از خستگی...😩 ساعت 6/5بیدار شدم دخترم رو صبحانه د ...

شما هم فقط یک بار گزارش زدی ها  🤨

و بسی فیض بردیم  خسته نباشید مامان نمونه 


خوش اومدین به جمع مون 


" اللهم عجل لولیک الفرج " 
سلام رومینا بانو به قول این بلاگر لوسا چشام اکلیلی شد پیامهات رو دیدم 

عززیزززممم شما که خودت عششقی شهرزاد جون 

ممنونم از محبتت خوشگلم 

منم خوشحالم که شماهم هستی  

آخه اونموقع ها مث من یه مدتی  گذاشتی رفتی 

تننننها گذاشتی رفتی ....... !!!😅😂😂

بچه های گل رو ببوس

" اللهم عجل لولیک الفرج " 
شما هم فقط یک بار گزارش زدی ها  🤨 و بسی فیض بردیم  خسته نباشید مامان نمونه  خوش ...

امروز یه مسئله واسم پیش اومد سر صبحی بد جوری حالم گرفته شد کل روز دمغ بودم حتی نهارم درست نکردم😑 فکر کن اومدم دخترم رو صبح ببرم مدرسه هررررکاری کردم نتونستم ماشین رو از پارکینگ بیرون بیارم(تازه راننده ام اما قبلا ورود و خروج به پارکینگ رو قشنگ بلد بودم ولی دو سه باره همش خراب میکنم کلا قلقش از یادم رفت😦) اینقدددددر ماشین رو عقب جلو کردم فکر کردم رد میشه ولی زدم آینه رو خوابوندم😦فکر کردم کنده شد😭 ولی خدارو شکر فقط چرخیده بود به عقب(آینه سمت شاگرد)...شوهرمم از صدای ضربه پرید تو پارکینگ گفت بده بده خودم میارم بیرون ماشین رو...خلاصه دخترم رو بردم و برگشتم اما اییییینقدر ناراحت بودم اینقدر ناراحت بودم که رفتم اتاق پسرم کنارش خزیدم زیر پتو...اشکام بند نمیومد هیچ رقمه...قلبم تیر میکشید احساس کردم همون زیر پتو الآناست که سکته کنم...منتها شوهرم خودش اومد واسم آهنگ گذاشت کمی هم قر داد😅که از اون حال و هوا بیرون بیام...اما بازم تا غروب دل و دماغ نداشتم...فقط دخترم روبردم مدرسه و اوردم و خونه رو جمع و جور کردم ...شام درست کردم... کمی ظرف شستم...به دخترمم کمک کردم تکالیفش رو انجام بده...

خدایا چنان کن سرانجام کار تو... خوشنود باشی و ما رستگار🙂

از همین تریبون ازتون عذرخواهی میکنم  بخاطر پستهای قبلیِ غیرِ مرتبطم !! 

و اما نمی دونم چی مو گزارش بنویسم برای شما فعالای کدبانو 


آها!  دیشب که گفتم دخترم خوابید  برم  تراکتوروارشروع به مرتب نمودن کنم  شاید باورتون نشه  تا  پام به حال نرسیده  گریه کنان پاشد اومد دنبالم  ، پا  که نشد  همون چهار دست و پا  !!!!😑

اما دوباره که بسختی خوابوندمش  چون خیلی منزجر بودم از وضع خونه  به زوور نخوابیدم و اندکی جمعیدم اونم به زووور 😑😑

بعععععععععد  ضعف کرده بودم نمی دونم چرا  تا اون حد !! 

آخه دخترمم نمی دونم چرا بیشترتر از همیشه شیر خورد دیشب 

ساعت دو و نیم شب برای خودم چای دمیدم  

و یه چیزی همینجوری جهت سیرشدن و نیفتادنم پیداکردم خوردم و با نسخه ی همیشگی چای نبات  بالاخره  حالم  جا اومد 

یه مقدار دیگه هم حالو فقط تونستم مرتب و گردگیری کنم که باز بیدار شد و دیگه تسلیم شدم و رفتم برای لالا 


اما دیگه تا دوباره بخوابه ۴ونیم شد  و وقتی هم بیدارشدم نمازم قضا بود  (بچها باید این قضیه ی نماز صبح رو هم با کمک شما  درست کنم )

و بعدِ  راهی کردن همسرو پسرم ، درستیدن نهار خودمون و نی نی   به اتفاقِ دخملِ چسبناکم  


همزمان برای دخترم  صوتِ قرآن هم گذاشتم جالبه که خیلی دوست داشت 

خودمم  بعد مدتها  سوره ی یس و دعا ثَنا  خوندم 

 ظرف ها رو هم یه مقدار تو ماشین  بقیه با دست  

و باز شستن چندتا پتو   با ماشین البته !  اما چننند دوووور  آبکشیِ ۶ دقیقه ای  برای هر کدوم از پتوها  میزنم 😑 

بعدِ اومدن پسرمم که نهار و کارهای بعدش  

نی نی رو با تلاش فراوان خوابوندم  (نمی دونم چرا  خواب نداره اصصصلا  شیطون بلا ) و خودم رسما  یه نیم ساعتی بیهوش شدم که با اومدن همسر پریدیم از خواب

از عصر به بعد هم باید برای کاری میرفتیم بیرون



" اللهم عجل لولیک الفرج " 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز