2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2045347 بازدید | 88266 پست

از دیروز عصر: 

پسرا رو خوابوندم خودم خوابم نیومد،  رفتم سراغ اشپزخونه و شروع کردم به خونه تکونی اشپزخونه. 

هر چیزی که قابلیت خوابیدن تو وایتکس رو داشت.  رفت تو وایتکس. 

پرده اشپزخونه هم شسته شد. 

دیوارها شسته شد. 

اشپزخونه تا امروز ظهر ادامه داشت و هنوزم تموم نشد. 

دیشب همسرم اومد دنبالمون رفتیم بیرون،  رفتیم چند تا نمایشگاه مبل دیدیم، چیزی پسند نشد قرار شد امروز هم بریم چند جای دیگه رو ببینیم. خیلی خسته بودم دیشب همون بیرون شام خوردیم و برگشتیم یکم کارای ضروری اشپزخونه انجام شد و خوابیدیم. 

صبح مرغ رو خوابوندم تو مواد. 

صبحانه خوردیم

رفتم سراغ بقیه اشپزخونه. 

نهار رو اماده کردم سرو شد. 

همسرم پسرا رو برد حمام. 


در ادامه: 

همه خوابیدن، من برم یکم دیگه به اشپزخونه برسم و یه قهوه هم اماده کنم همسرم بیدار شد با هم بخوریم. 

بعدش قرار شد بریم چند تا نمایشگاه دیگه البته اگه باز باشه و بعدش بریم بهشت رضا. 

شام داریم تو یخچال. 



هفته پیش رو سعی میکنم خونه تکونی رو تموم کنم،  یسری کارهای عقب مونده و خریدها رو بزارم شبها با همسرم بریم پیگیری کنیم. 


از هفته بعدی انشالله دوره های اموزشیمو دوباره شروع میکنم. 

مدرسه علی جون از ۹مهر شروع میشه از این بابت خوشحالم که مجبور نیستم تو این شلوغی برم براش خرید کنم، میذارم هفته اول مهر میرم براش خرید بکنم. 


و کربلای همسرم هنوز در هاله ای از ابهامه،  خیلی شلوغ شده، مرزهای زمینی که بسته س،  ولی ایشون هوایی میخواست بره و هنوزم قصد رفتن داره، اما با این شرایط شلوغ عراق حقیقتا یکم میترسم بره،  چون خیلی دلش میخواد بره چیزی نمیگم ولی امیدوارم خودش منصرف بشه. انشالله هر چی خیره پیش بیاد


سلام روزتون بخیر

هفته ای که گذشت

من از یکشنبه محروم شدم از فضای مجازی (سریه بازی باختم)ولی وسطاش دلم تنگ میشد در حد سک سک چندثانیه ای انلاین میشدم و دوباره برمیگشتم به تبعیدگاهم

اخرای هفته عفو بهم خورد و زودتر از روز تعیین شده ازادشدم (از برنامه شخصیم حسابی عقب افتادم چون به فضای مجازی مرتبطه _به خودم قول دادم بعد از یه انتقام سخت،دیگه بازی نکنم )


روتین روزانه و هفتگی و تمیزکردن روزی یه جا پابرجاست+خرید سبزی قرمه و کرفس  (پاک کردن _شستن_خردکردن _تفت دادن و بسته بندی) +ابلیمو و لیمو عسلی


اخ نگم که چقد کمک مامان جونیم دادم تو خونه تکونی ،اگه بخوام‌بنویسم چند صفحه میشه انقد که زیاد بود

#‍ خونه تکونی خر است

خیلیم خره

کثیفی پنهان ماشین:کاورهای صندلیا روشستم (به ظاهرش نمیخورد انقد کثیف باشه_زمان برای شستشوی منظم تعیین کردم)


زبان فقط تونستم مرور کنم به اینترنت دسترسی نداشتم


روزی دوساعت کلاس داشتم که شرکت کردم


نماز + روزی یه صفحه ترجمه قرآن+بخشی از نهج البلاغه پابرجاست


ورزش ۷حرکت هرکدوم ۳۰تا


سحرخیزی (ساعت۵) و پیاده روی صبحگاهی پابرجاست


نوشیدن آب و دمنوش پابرجاست


به صلاح دید خودم فعلا روزانه نویسی رو  تعطیل کردم


ر و غ ن تراپی دست و پا (روز بیستم چالش)

تو این هفته هم ر و غ نتراپی مو داشتم هم بخور و ماساژ صورت و هم ماسک دست و صورت


جلسه مشاوره رو كنسل كردم


قسط و اجاره و قرعه پرداخت شد


چندبار بابت قضاوت و پیش داوری هایی که درمورد خودم داشتم از خودم عذرخواهی کردم


ظرفاي پراز میوه كه از سر محبت ، برامون اوردن از مواد غذایی پر کردم برگردوندم به صاحبشون (این رسم خالی برنگردوندن ظرف رو خیلی دوس دارم امیدوارم هیچ وقت از بین نره)


پاکسازی گوشی و ذهن و خونه پابرجاست


مطالعه :

“سکوت “تموم شد

“چه کسانی نمیفهمند “تموم شد.دوباره باید مطالعه ،نکته برداری و ارسال بشه

“سمفونی مردگان “تموم شد


از وقتی ازاد شدم تو فضای مجازی ولوام که کارای عقب افتادمو انجام بدم امیدوارم تا آخر شب تموم و ارسال بشه


روز و روزگارتون خوش

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

صبح به خیر عزیزانم.  از برنامه ی هفتگی منزل: جارو و گردگیری انجام شد.  بعد از ...

گفتی حمیدرضا صدر 

هوایی شدم برم سراغ بقیه کتاباش

چقد سر کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی اشک ریختم 

چقد زیبا بود 

و چقد حیف که دیگه نیستن  

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....
سلام دوستای خوبم  روز پنجشنبه تون بخیر اومدم یه توصیه خواهرانه و دوستانه کنم. بچه ها لطفا لط ...

چقد این پستت درست و بجاست

چقد خوب میفهممت 

 

انشالله که خیره 

امیدوارم به راحت ترین شکل ممکن از این مرحله گذر کنید

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....
سسلام دوستم . آفرین 👏👏👏.  سالگرد عقد و تولدتون هم مبارکا باشه،ان شاءالله همیشه در صحت و سلا ...

حدیث و سوسن و پاییز و مهربانوکوشا و همه دخملایی که تبریک گفتین خیلی ممنونم ازتون 

یه ماچ گنده به فرق سرتون 

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....

برنامه ی انجام شده ی من‌ 

نماز صبحم خوندم ✅

موهاو صورتم رو دارو بزنم ✅

قلم جوشوندم دیروز بسته بندی کنم بزارم فریزر✅

صبحانه بزارم برا اهل و عیال و برچینم و ظرفاش بشورم ✅

نهار درست کنم ✅

ظرفای نهار رو بشورم ✅

زبانم رو به امید خدا میخوام دوباره شروع کنم  ۱ ساعت ✅

درس پسرم   ۲ ساعت ❌

کتاب   ۲ ساعت ✅

شام و ظرفاش ✅

نمازا اول وقت ❌   ولی خونده شد 

داروها +امگا ها ✅✅

حموم برم ✅

سطل زباله خالی شه ✅

دلمه ی برگ مو موادش درست کنم و‌بچینم برا فردا نهار ✅

نهار فردای همسرم رو درست کنم ✅

کالریم رو ۱۷۰۰ ببندم  ✅

جانبی   ⬅️ 

🎉سطل زباله شسته شد‌

🎉رفتم  با همسرم بیرون یه دوری زدم 



من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

برنامم برا امروز به امید خدا ❤ 

گل سرخ

مدیتیشن

به موهام دارو بزنم‌

صورتم شیو‌کنم‌

موهام اتو‌کنم‌

تخت و اتاق مرتب شه

جاروبرقی پذیرایی و آشپزخانه‌

جاروبرقی اتاق خوابم

۳ تا کابینت از رو دستمال

شستن سرویس بهداشتی

طی کشی کل منزل

نهار پسرم

تمیز کردن گاز

شستن ظرفا ی نهار

داروها خورده شه + ای خودم

نمازا اول وقت

باشگاه برم‌

دوش بگیرم

۲ ساعت زبان

۱ ساعت مطالعه

شام درست کنم

ظرفاش شسته شه

ظرفای ابچکون جمع شه

کالری رو ۱۶۰۰ ببندم

لباس خشک ها جمع شه

لباسا ابکشی و پهن شه

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
شاید باورت نشه ولی کدو مال پارساله😜.  واسه باغ بابام هست و شیرینه.  مامانم گفت اون پارسا ...

نوش جان 

باغ پدر پربرکت باشه.معلومه رسیدگی عالی بوده و سم و کود نداشته.وگرنه خراب میشد

این نیز بگذرد...                                                       
سینه رو جوجه ای میکنم یکی دو روز مزه دار شه تو یخچال،کامل که بیات شد،تو چفل یا ماهیتابه گریل یا ماهی ...

به به مرسی از توضیحاتت دقیقت.

نوش جان 

حتما امتحان میکنم👌

این نیز بگذرد...                                                       

سلام 

صبح شنبه تون بخیر

@michkasali   خوبم چه خوب که برگشتی.با اینکه جدیدا قانونمند عمل میکردی و درطول هفته کمتر سرمیزدی، اما نبودت کاملا معلوم بود.

 ومن و جمعه ای که گذشت: تولد ساده پسرمو برگزار کردیم،برعکس مهمونیای قبل از ۲ یا۳ مدل غذا خبری نبود!! دسر رو خانم برادرم زحمتشو کشید و سالاد رو خواهرهمسر م!!! اینا عوارض بارداریه😄

ولی بازم تا لحظه آخر بدوبدو میکردم.

واقعا هرکاری میکنم بازم روز مهمونی کارهای خاص خودشو داره که بااید تو اونروز انجام بشه.شما هم اینطوری هستید؟

این مشکل کمال گرایی من کی حل بشه نمیدونم.دیشب بعد رفتن مهمونا به همسرگفتم :بد شد یه مدل غذا گذاشتم.ایشون گفت خیلیم خوب بود چه اشکالی داره.

خلاصه که ذوق پسرکوچیکم از دیدن مهمون تو خونمون خیلی برام رضایت بخش بود و خوشحالی صاحب تولد هم که جای خود.

ان شالله دل همه شاد و سفره هاتون پربرکت باشه.

سخت گیر نباشیم و دورهمی و لذت از بودن درکنار هم رو بیشتر بچشیم( اولین نفر به خودم میگم)



این نیز بگذرد...                                                       
گفتی حمیدرضا صدر  هوایی شدم برم سراغ بقیه کتاباش چقد سر کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی اشک ریخ ...

درسته، واقعا حیف. آدم اینطوری که هم چند بعدی باشه هم باسواد، خیلی کم دیده میشه.   


اما دیروز:


انگار درد ماهانه، برنامه ریزی رو از خانوم های این تاپیک یاد گرفته. برای همین با نظم و ترتیب منتقل میشه و یکی یکی مونو از کار و زندگی میندازه.

من دیروز مجبور شدم رسما اعلام از کار افتادگی کنم. از صبحش، فقط مسکن خوردم، دراز کشیدم و جرات نکردم توی آینه به خودم نگاه گنم. 

یه کم یه سریال رمانتیک به درد نخور رو دیدم که از من بعیده برای همین دختر و همسرم حسابی تعجب کردن( از همین سریاله معلوم میشه چقدر بی حال و حوصله بودم) و البته نمایشنامه هم خوندم. 

از تنسی ویلیامز: اتوبوسی به نام هوس

از فردریش دورنمات: فیزیکدانها

امروز هم بعید می دونم بتونم به کار خاصی تو خونه برسم حالا انشالا تا بعد از ظهر ببینم چطور میشم.


حدیث جان تولد پسرتون مبارک باشه. انشالله فارغ التحصیلی شو جشن بگیری.  


سوسن جان جای خودت و برنامه هات و آبچکونت خیلی خالی بود. انشالله خوش گذشته باشه.  


سلام بر همگی

درگیر تغییردادن دیگران نشو!

عشق را جایی که هست جستجو کن.. اگر کسانی را دیدی که روحشان با تو یکسان نیست،برایشان عشق بفرست و دور شو .

از دوشنبه تا جمعه

✔️سرکارم همه چیز خوب بود(7تا 3سرکار هستم)

✔️توی خونه علاوه بر روتین(جارو+گردگیری+رسیدگی به گلها و مینا و...)

✔️حوله ها و تن پوشها شسته شد

✔️کیف و کفش‌های چرمی با ر وغن تمیز شد

✔️یه کوه لباس اتو شد

✔️کرفس بخار پز و جمع شد(معمولا چیزی فریز نمیکنم ولی اضافه بود مجبور شدم)

✔️در گوش کردن پادکست زیاده روی کردم،ورودی ذهنم زیاد شد مدتی باید ورودی را ببندم(هر چقدر کارم زیاد باشه گوش دادن فایل صوتی بیشتر میشه) 

✔️فیلم (مرد باران) دانلود کردم وبرای اولین بار تا دیروقت نگاه کردم (البته با دور تند).

✔️وسوسه شدم با یک گروه کتابخوانی، شروع به مطالعه کنم ولی مقاومت کردم. فعلا اولویت درسم هستش.

✔️رسیدگی به خودم بد نبود ولی هنوز راضی کننده نیست

✔️مطالعه درسی اصلا راضی نبودم(ولی اشکال نداره این فقط یک هفته کم تلاش بود).

✔️به برنامه 4و20دقیقه تقریباپایبند بودم(چون دوتا مراسم نظم زندگی را کمی بهم ریخت)

                       

🌺خدایا ایام زندگانی مرا به آن چیزی اختصاص بده که مرا برای آن آفریده ای(امام سجاد)🌺

           به امید هفته ای بهتر، شاد باشید

        🍀با خودت قهر نکن بانو! 🍀هرروز صبح مقابل آینه به فکر زندگی که باید میداشتی و نداری،کارهایی که باید میکردی و نکردی،و روزهایی که از عمرت گذشت و به سن و سالت افزود نباش🍀یک روز هم برای خودت باش... آزاد و رها...🍀فکر کن قرار نیست هیچ مردی برایت مردی کند🍀خودت مرد خودت باش...🍀 تو هنوز هم در اعماق وجودت،آنجا که پر از دلشوره و تشویش است، آنجا که سرشار از اندوه است،هزاران آغوش پنهان کرده ای که جان می بخشد🍀زندگی از تو جریان خواهد گرفت🍀 نگاهت هنوز هم آرامش را در هر دلی می ریزد🍀هنوز هزار هزار دل،در پیچ موهای مجعدت سرگردانند🍀با خودت قهر نکن بانو!🌸تو هنوز زیباترینی🌸                                                        💞خودت را دوست بدار💞
درسته، واقعا حیف. آدم اینطوری که هم چند بعدی باشه هم باسواد، خیلی کم دیده میشه.     ا ...

متشکرم ابان جان

یه استراحت جانانه بکن

این نیز بگذرد...                                                       

سلام روز بخیر امیدوارم هفته ی خوبی داشته باشید 

خب در جریانید که  من هفته ی قبل در استراحت اجباری به سر میبردم 🤕🤕

دو سه روز اول که هیچ کار نکردم، در حد حداقل ها مثل آشپزی و ظرف شستن رو بچه ها و همسر انجام میدادن


بعدش خودم همون حداقل هارو انجام دادم و یک کوچولو هم جبران روزای قبل،. مثلا کابینت هایی که در اثر این نبودن 3 روزه تو آشپزخونه به فنا رفته بود مرتب شد و یا کلللللی لباس چرک که جمع شده بود کم کم شسته و جمع شد 

دیروز و پریروزم  که دیگه خوب بودم گاز تمیز کردم، کف آشپزخونه رو شستم، یخچال رو تمیز کردم، جارو اساسی کردم، به اتاقم سر و سامون دادم و... 


و اینکه تو این هفته 22 قسمت شهرزاد دیدم 😬 و تموم شد، دراز کش بودم دیگه هی پشت سر هم دیدم 😬


من امسال دلم میخواست برم کربلا کار خاصی براش نکرده بودم و فقط نیت و دعا، یهو هفته پیش همسرم گفت خب با پارسا  برید دنبال کاراتون منم امیدوارم شدم، گفتم حتما قراره بشه،. پارسا شناسنامه اش آماده نبود و چند بار رفت ثبت احوال و بعدم گفتن از اداره گذرنامه نامه بیار و بعدم گفتن سه روز بعد بیا تا شناسنامه رو بدیم، خلاصه با کلی دوندگی و صف چهارشنبه شناسنامه اش رو گرفت 


منم چهارشنبه رفتم اداره گذرنامه، گذرنامم اعتبار نداشت و مهر موقت خروج اربعین زدم و دیدم اونجا دارن برگه های تردد رو آنی تحویل میدن برای کسایی که گذر ندارن، باز امیدوارتر شدم و گفتم هنوز امید هست برای پارسا 

اما رضایت محضری پدر میخواست، 

پنجشنبه همسرم با پارسا رفتن محضر و اما کارت ملی همسرم جا مونده بود و دیدم پارسا اومده و میگه بابام گفتن حالا که یک روزه میدن من امروز کار دارم میرم سر کار و بمونه برای شنبه 😑


از طرفی هم گفته بود اگر میخواین برید فقط با کاروان باشه تنها امن نیست 

دیگه سر این یکم بحثمون هم شد که حالا ما شنبه به بعد چجوری کاروان پیدا کنیم و... 

بازم امید داشتم تا اینکه دیروز اعلام کردن دیگه برگه تردد صادر نمیشه ☹️ الانم دلم میخواد به روی همسرم بیارم که دیدی فرق داشت اگه پنجشنبه میگرفتی اما میگم خب چه سود از گفتنش، خلاصه که نشد که بشه 😭


هنوزم نمیدونم چرا نا امید نیستم  میگم یوقت شاید شد خودم تنها رفتم مثلا امشب یا  فردا هم خوبه دیگه، برای همین نتونستم برنامه هفته رو بنویسم، اما انگار امید واهی هستش 


حالا فعلا همینجوری کارام رو میکنم ببینم چی پیش میاد 


اها برای کربلا رفتن، کوله داده بودم دسته هاش دوخت بخوره، لباس هامون رو هم شستم و آماده کردم، لیست وسایل و خریدها رو هم آماده کردم و بقیه اش مونده بود برای مشخص شدن برنامه قطعی 

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز