2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043663 بازدید | 88179 پست
سلام عریزم یه مرکز حفظ مجازی بود من سه سال پیش باهاش لینک شدم بهشون زمان میدادم مثلا عصرهای سه شنب ...

ممنون عزیزم

لینکش را از کجا سرچ کردی؟

 آخه چطوری پیدا کنم؟☹

بعد شما سی جز کامل حفظ شدی؟

شنیدم اگه تداوم نداشته باشی از یاد میره

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



عزیزمی     نگاهی که نسبت به سریال اوشین داری رو دوس دارم  ادامه بده عزیزم

عه راس میگی؟باشه😘😘

ولی من باید مفصل تعریف کنمااااا😁.بخوام خلاصه بگم حق مطلب ادا نمیشه


تو بچگش با اینکه میگن تو خدمتکاری و برای مدرسه رفتن وقتی نداری بازم اصرار داره.آخرشم نمیتونه مدرسه بره ولی وقتی میره خونه یاشیرو اونجا یاد میگیره .از مادربزرگ کایو.حتی حسابداری هم بهش یاد میده و کارای حسابداری شرکت اینارو انجام میداد و میگفتن هیچ حسابداری به خوبی اوشین پیدا نمیشه

تازه شبا هم از خدمتکارای دیگه خیاطی یاد میگرفته و ۱۲ سالگی یه خیاط کامل بوده

اونجا قرار بود فقط دوسال نگهش دارن اما چنان خودشو جا میکنه که تا ۱۶ سالگیش نگهش میدارن.وقتی هم میره خودش خواسته که بره وگرنه اون خانواده خیلی دوسش داشتن میگفتن نرو


بعد میره آرایشگاه.به هیچ وجه قبولش نمیکردن.میگفتن بهت نیازی نداریم.اما کم نمیاره. میره پشت ساختمون و سر از آشپزخونه درمیاره و کار اینارو راه میندازه .خلاصه خودشو غالب میکنه😂

رییس آرایشگاه بهش میگه تا سه سال باید خدمتکاری کنی و خبری از یادگیری نیست.و بعد سه سال تازه میتونی فقط مو شونه بزنی و بازم باید خدمتکاری کنی....بعد هفت سال تازه میتونی دستیار بشی...

اوشین همون کار خدمتکاری رو هم به بهترین نحو انجام میداد.همه چیز رو به موقع روبراه میکرد.وقتی همه خواب بودن اون بیدار میشد و کلی کار انجام میداد.الان احساس کردم من اون راوی تو سریال هستم که توضیح و تفسیر میده😂

خلاصه خانمه میبینه خیاطی بلده.گل آرایی بلده.آشپزیش خوبه و شمه اقتصادی هم که داره

بهش میگه تو با همین کارام میتونی پیشرفت کنی.وقتی میبینه اوشین انقد استعداد داره سوای بقیه کارگرا باهاش رفتار میکنه و با استثنا بعد سه سال بهش اجازه میده آرایشگری رو یاد بگیره که باعث اعتراض شاگردای دیگش میشه👊

جالبه با این وجود که محق بهترین هاست بازم حق دیگران رو ضایع نمیکنه و میخواست بازم خدمتکار بمونه تا نوبتش بشه که البته خداروشکر خانم حاسیگابا اجازه نداد .میدونست من راضی به حیف شدن اوشین نمیشم😂

 


یعنی معنی این جمله که میگه انسان حتی تو محدودیت ها بازم اگه رو هدفش وایسه حتما بهش میرسه را قشنگ میشه تو این فیلم بفهمی


 

سلام ظهرتون قشنگ دیروز راه پله رو جمع و جور کردم،  انشالله برای اول هفته یکی بگیم بیاد راه پله ...

من که تا الن فقط آشپزخونه رو تمیز کردم.طبق معمول پسرم تو دست و پامه یا یه چیزی میخواد کارام کند پیش میره

تازه باز کلی ظرف هم جمع شده

فعلا دارم این آقا رو میخوابونم تا برم سراغ حیاط و راهرو

♥️♥️♥️♥️ممنون منو بردین زمان قدیم

واقعا بعضی سریالهای قدیمی بیشتر از امروزی ها که اکثرشون هم خاله زنکی هستن ارزش دیدن داره

بازم اگر دان کنید ببینید چیزای بیشتری یاد میگیرید.مثل اینه که هم فیلمه سرگرم میشید هم محتوای انگیزشی داره

سلااااااااااااام     خیلی خوبی دختر  اول صبحی یه لبخند پت و پهن  رو اوردی رو ل ...

قربونت 😅
حتما و اولین دعام برای منتظرای نی نی هست

انشاءالله خدا  هر عزیزی که در آرزوی فرزند هست رو بی نصیب نگذاره

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند...

خب منم کارای واجب امروز را انجام دادم

عصر خونه رو با کمک های بی دریغ پسرم جارو زدم😂

جارو رو هل میداد خاموش میکرد دسته ش را از من میگرفت اصن یه وضی

بعد خوابوندمش 

 رفتم لباسای دیروزی خشک شده بود آوردم داخل یه سری دیگه که امروز شستم را پهن کردم

دیدم حیاط خیلی هم کثیف نیست فقط یکم برگ یه گوشه بود جارو زدم

بعدش راهرو را شستم رفتم اتاق بالایی

پارچه هام خیلی بهم ریخته شده بود

اونایی که به درد لباس دوختن میخورد را جدا کردم


یه سری تیکه کوچیکها رو گذاشتم واسه کهنه دم دستی که مثلا گاز رو باهاش پاک کنم و بندازم دور


یه سری هم تو یه کارتن جدا رفتن که اگه بشه انشالا بتونم باهاشون گل پارچه ای درست کنم واسه کش مو


به اندازه یه نایلون فریزر هم دور انداختنی پیدا کردم که رفتن تو زباله ها

به این ترتیب دوتا کارتن خالی شد .یکیش کلا خراب شده بود و رفت بازیافت.یکیش هم وسایل خیاطی دیگه را داخلش گذاشتم


دل کندن از پارچه هام برام سخته اما بازم وقتی بدرد نخورها رو دور میریزم خیلی حس خوب میگیرم


الانم اومدم خودمو به صرف چای و ساقه طلایی جون دعوت کردم .

اگر خدا بخواد شوهرم بیاد خونه تا برم حموم.اونجا هم کلی لباس نشسته دارم.آخ جووووون😂



راستی اون پارچه هایی که میگم میذارم دم دستی باشه بعضیاشون که ضخیمه به درد لایی سرویس آشپزخونه میخوردن .اونا رو هم جدا گذاشتم.اینطوری تو هزینه ابر هم صرفه جویی میشه✌

اون سالای قبل که اینارو میدوختم یه سری ابر که تیکه های کوچیک بودن و به درد کار نمیخوردن را تو یه کیسه گذاشته بودم و نمیدونستم باهاشون چکار کنم

چند ماه پیش برداشتم چندتاشو لایه لایه بهم دوختم و شد اسکاج ابری😉 برای شستن لیوان،قابلمه چودن و ظرفایی که چرب نباشه استفاده میکنم

فکر کنم فعلا تا یکسالی از لحاظ اسکاج تامینم

سلااااااام     گزارش این چند روز : یه عالمه اتویی داشتم که اتو شد (چندساعت طول کشید &nbs ...

قرار بود امروز روز استراحتم باشه ولی مگه مامانا میذارن  

خداحفظشون کنه 

گزارش امروز :

کاملا یوهویی مامان جونی اومد خونمون و من گرفت به کار کردن 

نمیدونم بهتون گفتم یا نه  جابجایی مون کنسل شد وهمینجا موندگار شدیم 

لوازمی که بسته بندی شده بود و دوباره باز کردیم چیدم 

یه سری از دکوریا و لوازمی که فقط کابینتمو اشغال کرده بود رو  جمع کردم گذاشتم تو کارتن و رفت تو انباری (اگه به عقب برمیگشتم موقع جهاز خریدن ،جلوی خریدای احساسی مو میگرفتم واقعا یکی نبود اون موقع گوش منو بپیچونه ؟ که من انقد وسیله ی بلا استفاده تو انباری نگه ندارم !!! نمیتونمم ازشون دل بکنم چون همه رو باعشق انتخاب گردم مفیدترین کاری که میکنم اینه که اگه حذفشون نمیکنم ،به تعدادشون اضافه هم نکنم )

کلی لباس تاکردنی داشتم که تا شد رفت تو کمد و کشو 

یه تغییردرست و حسابی به چیدمان اتاق خواب دادیم 

کلی ضایعات جمع شد که گذاشتم دم دست همسر با خودش ببره بیرون 

جاروبرقی و گردگیری مفصل انجام شد

یه عالمه ظرف شستم و خشک کردم 

سرامیک اشپزخونه رو تی کشیدم 

جاکفشی مرتب تر شد

و یه سری کارای ریز دیگه ....

هرکاری کردم مامان جونیمو نتونستم شام نگه دارم رفت خونشون  شاممو بار گذاشتم و منتظرم همسرم بیاد پنجره هارو تمیز کنه و پرده ها نصب بشه  بعدش بوفه جابجا بشه و فرشمونو پهن کنیم (خداییش اگه زور مامانم نباشه تا آخر ماه دست و دلم به چیدن دوباره نمیرفت )

تا اومدن همسر برم یکم کتاب بخونم   

روز و روزگارتون خوش  

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز