*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

سلام دوستان من همچنین که غذام خراب شده برا مهمون 

از همتون ممنونم خیلی بهم روحیه دادیم،💓 ندیده دوستتون دارم ،🥰🥰

از ایده های خوبی که تو مهمون داری استفاده میکنید بهم بگین 

شوهرم همیشه غر میزنم که چراا دیر چای آوردی چرا شربت خنک نبود ......

بخدا اون گیجم میکنه 

دلیل اینکه لپت وا رفته علاوه بر اینکه ممکنه مربوط به خود جنس لپه باشه اگر کمی تفت اش میدادی وا نمیرفت

همه چیز رو بنویس و برنامه ریزی کن براش از قبل،قدم به قدم مهمونی رو

بچه ها یکی از بهترین اهنگیایی که تا به امروز شنیدم یه لحظه چشمام بستم کل زندگیم از جلوی چشمم یه ان رد شد 

فکر میکنم مرگ شبیه این اهنگه 😍😍😍😍😍😍

https://behmelody.in/دانلود-آهنگ-شنیدنی-evgeny-grinko-به-نام-field/

سلام خانوما من خیلی وقته این تاپیک و دارم 

به کمکتون احتیاج دارم

خودم ۴ماهه باردارم پدرم ۱۴سال پیش فوت شدن متاسفانه یک ماهه پیش مادر نازنین مو خیلی ناگهانی از دست دادم😭😭

خیلی خیلی حالم بده خونم افتضاح کثیفه ولی اصلا حال ندارم حتی یه ظرف جابه جا کنم

چیکار کنم حالم خیلی بده

اصلا دوست ندارم دیگه زنده باشم😭

عزیزم اروم باش❤️مطمئن باش مادرت هم راضی نیست انقدر بی تابی کنی❤️دکتر روانپزشک یا روانشناس حتما مراجعه کن❤️

خدا بیامرزدشون 

خونه ی نامرتب روحیت رو بیشتر بهم میریزه 

اول یه کمکی بگیر با هم کل خونه رو تمیز کنید  ببین چقددددر بهتر میشی 

یکی از دلایل افسردگی همین خونه ی نامرتبه 

دوم اینکه تو اینترنت بگرد دنبال مطالبی که چه طور با مرگ عزیزان کنار بیای 

برو تو جمع و مهمونی تا تنها نباشی که خاطراتتو ذهنت  برات تکرار بشه 

تسلیت میگم خدا رحمتشون کنه ،خدا بهتون صبر بده .

خدا رحمتشون کنه 😔

تسلیت میگم 

فکر کنم تا حدی طبیعی باشه 

باید زمان بدین به خودتون 

سلام دوستان انشالله که تعطیلات بر وفق مراد باشه. 

دیروز مجبور شدم برم سرکار،  اتها نکته ی مثبتی که داشت این بود که همسرم خونه بود و ماشین جلو در. 

منم برای دومین بار تنهایی ماشین رو برداشتم و رفتم سرکار،  خیلی خوب بود،  خداروشکر دارم به رانندگی عادت میکنم دیگه برام هضم شده. هر چند خیلی کم میشینم اگه میشد بیشتر بشینم خیلی سرعت هضمش بالا میرفت،  ولی همین شکلی هم خوبه خداروشکر. 

برای دو شنبه یه جلسه سرنوشت ساز تو محل کارم دارم،  خیلی خیلی به دعاهای قشنگتون نیاز دارم تا این چالش حل بشه. ممنونم از همتون🥰🥰🥰. 

و امروز: 

این چند روز انقد درگیر بودیم اصلا به خونه نرسیدیم،  خونه ترکیده بود😁.  از صبح تمام خونه رو تمیز کردم و جارو زدم،  ظرف شستم، خریدارو شستم گذلشتم خشک بشه جم کنم.  لباس سه سری شستم پهن شد

سرویس رو شستم

لباس دستی شستم،  دو تا پسرکها رو نوبتی بردم حموم شستم،  اخرشم خودم یه دوش گرفتم. 

نهار گذاشتم،  سرو شد، جم شد. 

با مامانم تلفنی حرف زدم. 

و در ادامه. 

یکم بخوابیم

لباس اتو بزنم

شب مهمونی دعوتیم،  یه تازه عروس و داماد دورهمی دارن، سنشونم خیلی بالاست، پدربزرگ مادربزرگ هستن، نمیدونم چی بپوشم😁. 

لباس پسرا رو مدنظر دارم ولی خودم هنوز به نتیجه نرسیدم چی بپوشم. 

یه دونه مانتو تابستونیم فقط دکمه میخواد،  اون یکی کش برای اشتینش باید بخرم یقه شم کامل مونده تقریبا ۶٠ درصدش لود شده،  بقیه ش مونده، اگه عصر وقت بشه اونو تکمیل میکنم

یکم لباس باید تا بشه 

فعلا دیگه انرژیم ته کشید،  یه استراحتی داشته باشم و اماده بشیم برای راند بعدی🥰

عزیزم خدا به دلت آرامش بده❤

سلام دوستان.

من امروز یه کمد رو سر و سامان اساسی دادم.

ناهار درست کردم.

یک ساعت و نیم تمرین کردم.

کتاب خوندم.

یه تدتاک دیدم.

یه قسمت سریال دیدم.

یه سری ظرف شستم.

شب هم رفتم کافه با دوستم.

سلام صبحتون بخیر 

امیدوارم خوشبگذره تعطیلات 

همه سفرید آره؟ 

پارک پشت خونه ما با اینکه تعطیلی هست و هوا هم خوب بود روزای اول خییییلی خلوت شده 

گفتم همه رفتن سفر و ما تنها موندیم حتما 

تعطیلات ما هم یجورایی داره به خونه تکونی میگذره اما ازش لذت میبرم 

دارم چیدمان وسایل رو اصلاح میکنم، طبق چیزایی که یادگرفتم متوجه شدم چیدمان خیلی ایراد داشته و باید همه وسایل مربوط به یک دسته کنار هم باشه اما من بر اساس اولویت استفاده چیده بودم 

مثلا یسری ظرف پذیرایی که بیشتر استفاده میشه تو یک کابینت دم دست بود یسری دور تر و بعد موقع استفاده یا فراموش میشن یا آشفتگی و بی نظمی پیش میاد و هی باید بگردی و... 

وسایل اتاق ها هم همینطور، مخصوصا برای بچه ها اینطوری راحت تر هستن، الان میدونن ماشین بخوان همه تو یک کمدا،. نه اینکه بر اساس اینکه کدوم ماشین به کدوم کمد میاد چیده شده باشه به همین ترتیب بازی فکری ها، تنفگ ها، بازی های حرکتی و داستانی و لگو..... 

احتمالا برای شماها این چیزا بدیهیه اما بچه های قدیمی تر میدونن من خییییلیییی تو خانه داری مبتدی هستم با این همه سابقه 🙄 خلاصه که کم کم دارم یاد میگیرم 

تو این چند روز چند تا کابینت رو که قبلا از تو آشپزخونه باز کرده بودم و تو لاندری روم نصب کرده بودیم باز کردم و آوردم آشپزخونه که همه لوازم مربوط تو خود آشپزخونه باشه ، دیروز همسرم نصب کردن،. یسری کارش مونده برای امروز 

اتاق پسرها رو با هم جابه جا کردم و چیدمانش و بر اساس معیار بالا نظم دادم 

کمد دیواری اتاق خودم رو هم همینطور

لاندری روم به شدت کثیف بود به خاطر کابینت ها خیلی فضا کم بود و نمیشد تمیز کنم دیگه از فرصت استفاده کردم کامل خالیش کردم و لباسشویی رو هم آوردم جلو و کف و دیوار هارو شستم و مرتب چیدم 

امروز انشاالله کابینت‌ها رو بچینم 

بعد هم به کمد دیواری اتاق دیگه و وسایل مزون میرسه 

ثنا هم اتاقش رو دیروز کلا خونه تکونی کرد و کلی اسباب بازی داد که رد کنم، به قول خودش اتاقش نوجوانانه شد 😍

یسری عروسک پولیشی ریختم تو ماشین اما سنگین شد و ماشین نیمه جونمون ادا درآورد، بقیش مونده و نمیدونم چطور بشورم اگر بلدین بگین بهم 

پارسا و علی هم تو کار اتاقشون کلی کمک کردن 👌🏻

این روزا چون کار میکنم کتاب چاپی نشده بخونم و صوتی یکم رادیو راه، یکم باشگاه پنج صبحی ها و یکم چهار اثر از فلورانس گوش دادم 

ملت عشق رو هم تموم کردم اما خیلی دوسش نداشتم،. مخصوصا که حس میکردم دیگه روایت خیلی تخیلی هست و اصلا نزدیک به روحیات شمس و مولانا نیست، اول که شروع کردم حس غرور داشتم که یک آمریکایی در مورد بزرگان ما کتاب بنویسه اما آخرش حس میکردم بیشتر دچار تهاجم فرهنگی شدیم و جالبه که خیلی ها با توجه به اطلاعات همین کتاب شخیصت این دو بزرگ رو قضاوت میکنن 

فیلم هم جهان با من برقص دیدم و بدون تاریخ و بدون امضا 

یعنی اول اولی رو دیدم و مخلوط با اتفاقات این روزا یک افسردگی شدید برام آورد و همش اشکم سرازیر بود، دومی رو دیدم که مثلا بشوره ببره اما همچین طنز نبود 

آها اینم بگم روز دختر از طرف مدرسه ثنا رفتیم اردو مادر دختری و کلی کیف داد، دوچرخه سواری و صخره نوردی و تیراندازی کردم 😍😍

و فهمیدم چقدر ضعیف شدم و باید حتما ورزش کنم،. روز بعد همه جام گرفته بود 🤭

طولانی شد 😃

برم سر زندگانی 

روز و روزگار خوش

سسلام دوست خوبم . منم نظر دوستان رو تایید میکنم 😁

من که هم قبلا از نظر دیانا وقتی مهمون میومد درگیر تمییز کاری بودم و وقتم گرفته میشد و هم تجربه نداشتم و میومدم حساسیت به خرج بدم که غذا بهتر شه بدتر گند میزدم . 

البته الان هم تفاوتی با قبلنم ندارم  . و یک دستاورد بزرگ که به دست اوردم اعتماد به نفس بالاس که بنظرم خیلی موثره و همچنین مثبت اندیشی که از قبل دارم . 

راستی مهمونی که چند وقت پیش داشتماز استرس  حتی نتونستم  غذارو بچشم  الان بهترم . 

موفق باشی دوستم 

رراستی قبل مهمونی از همسرت خواهش کن بهت کمک کنه و طعم غذاهارو بچشه طعم شربت رو بچشه حتی ازش بخواه وقتی مهمونا اومدن یه سر بیاد آشپزخونه .

منکه هر وقت نظرشو میپرسم غذاهام عالی میشن . 

اگه دوستاش بیان میگم بیاد شربت و ..طعمشون رو بچشه ببینه چجورین اینجوری بعدش غر نمیزنه که چرا خنک نبود چرا شیرین نبود.  و.....امیدوارم همسرتون همکاری کنه