سلام دوستان گل
بعد از غیبت طولانی اومدم یه گزارش بدم
من اومدم مسافرت امروز روز چهارم
وسایل هام داخل ساک
به مدت سه ماه باید اینجا باشم
خونه خواهر شوهرام
تایم خوابم هنوز تنظیم نشده
اینجا هیچی طبق مقررات و روتین نبود
صبح همه دیر بیدار میشدن
منم تصمیم گرفتم تا اونا نیومدن هال من از اتاق بیرون نیام
شب ها خیلی دیر وقت میخوابند مثلا یک به بعد
فیلم و سریال هر شب میبینند
من خیلی ازشون میترسم و جلوی اونا تا جایی که امکان داره گوشی بدستم نمیگیرم
و همیشه در کارهای خونه بهشون کمک میکنم
آشپزی و تمیز کردن آشپزخانه خالی کردن آبچکان شستن ظروف
خلاصه هر روز تا الان مثل خر ازم کار میکشند
دیروز عصر بدون اینکه ازشون اجازه بگیرم
خودم را آماده کردم
و موقع. رفتن گفتم میرم بیرون با دخترم یه دوری بزنم و خداحافظی کردم بیرون شام خوردیم
ساعت ۹ اومدیم خونه همه عصبانی و رفتار سرد داشتند
خودم را به بیخیالی زدم
دیدم شام خوردند و آشپزخونه داره برق میزنه آبچکون خالیه
چشام از تعجب گرد شده بود
که چقدر همه جا تمیزه
منم رفتم تو اتاق خودم را برای خواب آماده کردم
صبح روز بعد یعنی امروز ساعت هشت بیدار شدم
ولی بیرون نرفتم از اتاق
دیدم جاری ام تدارکات صبحانه را آماده کرده
من صبحانه خودم و دخترم را آماده کردم و رفتم رومیز غذاخوری گذاشتم .
بعدش رفتم تو اتاق و ظرف های کثیف سینک را گذاشتم تو ظرفشویی
دو ساعت بعد خواهر شوهرم اومد بهم میگه کارا را تقسیم میکنیم تا کسی از زیر کار در نره
گفتن هر روز باید سرویس بهداشتی را بشوریم
و گفت صبحانه و ناهار با خواهر شوهرم و جاری ام
و عصرانه و شام با من و اون یکی خواهر شوهرم
خلاصه گفتم باشه هر جور شما بگین
بعد گفتند هر روز باید هال را تمیز کنیم به خصوص قبل از خواب
گفتم باشه
حس کردم کمی عصبی شدم
بعدش یادم اومد من یه بیوه ام و هر جور اینا بگن باید اطاعت کنم
منو فقط برای حمالی و کار کردن آوردند
منم همون موقع رفتم آشپزخونه شام شب را درست کردم تا خیالم از بابت شام راحت باشه
من ۶۲ کیلو هستم میخوام بشم ۵۰
وزنم ۱۵۸
امروز اونا تصمیم گرفتن رژیم دکترشون را اجرا کنند
منم هم با اونا رژیم را استارت زدم
مثل جلاد میمونند خانواده همسرم
یکم هال را جمع جور کردم
۱۰ صفحه کتاب خوندم
تو پیج کاری پست و استوری گذاشتم
به دایرکت ها و کامنت ها پاسخ دادم
باید به خانواده ام زنگ بزنم
اصلا این ها نمیزارن گوشی بدست باشم
خدا کنه وقتی به خانواده زنگ میزنم مشکلی پیش نیاد
دلم برای خواهرا وخواهر زاده ها تنگ شده امکانش نیست زنگ بزنم
به نظرتون تو واتس آپ ویس بفرستم براشون !
ادمین و مدیر یه پیج تو اینستاگرام هستم وقتی اونا خوابند براش پست و استوری میذارم میترسم از خواهر شوهرام
حقوق من سه میلیون است به نظرتون چه جوری پس انداز کنم !؟
دیروز دخترم بردم سرزمین عجایب تیراژه با شام شد نزدیک ۵۰۰ هزار تومن
دوستان یه کم بهم سیاست یاد بدین من خیلی دختر آروم ومظلومی هستم بعد از فوت شوهرم افسرده شدم
همیشه قرص افسردگی میخورم فک کنم قرص ها چاقم کرده