سلااااام عزیزانم
سال نوتون مبارررررک🥰🥰🥰🥰
یه گزارش فک کنم ده روزه بدم❤️💝
شب عید رفتیم خونه مامانم و تا عصر جمعه اونجا بودیم، خداروشکر خوب بود.
برگشتیم خونه و اینجا هم مهمونی و جلسه قرآن شبانه داشتیم.
دو سه روز رفتم سرکار
پریشب یه مولودی رفتیم
دیروز از صبح فایزه اومد پیش پسرا رفتیم بیرون . یه کار اداری داشتم که قرار بود تایم کمی ازم بگیره ولی تا نزدیک ساعت یک طول کشید
ساعت دو هم مراسم سالگرد مامان همسرم بهشت رضا بود
ماشین دست من بود
با سرعت نور خودم رورسوندم خونه، لباس عوض کردم پسرا رو حاضر کردم رفتیم دنبال همسرم و رفتیم سرخاک،خداروشکر به موقع رسیدیم.
برگشتیم خونه یکی دو ساعت استراحت کردیم
پسرا خوابیدن من با وجود اینکه خیللللی خسته بودم و کم خواب ولی خوابم نبرد.
دوش گرفتم کم کم حاضر شدم پسرا هم حاضر شدن و همسرم اومد دنبالمون رفتیم برای مهمونی افطار سالگرد
تا ساعت ده طول کشید.
برگشتیم خونه و از خستگی بیهوش شدیم پسرا عصر خوابیده بودن و خوابشون نمیومد🤐🥺🥺.بالاخره خوابیدن
امروز البته جبران کم خوابی ها رو داشتیم و دیر بیدار شدیم
برای پسرا علی جون صبحانه آماده کرد
اتاق پسرا یه چند تا تغییر جزیی لازم داشت که خیلی وقت بود باید انجامش میدادم. امروز انجام شد.
یه گزارش کوتاه برای رییسم فرستادم.
افطار داریم خداروشکر
حوله رو انداختم لباسشویی
در ادامه:
خونه یه تمیزکاری حسابی لازم داره این چند روز اصلا برای خونه وقت نداشتم.
تکالیف علی جون انجام بشه
تراس رو هم مرتب کنم پسرا برن بازی کنن هوا عالیه
برم فعلا میام باز گزارش میدم