سلام شبتون بخیر
امروز صبح بیدار شدم وسایل علی جون رو حاضر کردم با باباش رفت مدرسه.
تا فایزه بیاد یکم خوابیدم
فایده اومد یه چایی دم کردم و سریع صبحانه خوردم و رفتم بیرون. چند تا کار اداری داشتم که بسیاااار انرژیم رو گرفت و راستش خوب هم پیش نرفت🥴🥴🥴.
برگشتم خونه
با هم نهار خوردیم
یکم با فایزه گپ زدیم
اون رفت و ما هم خوابیدیم
بیدار شدم یکم با لپتاپ کار کردم
یه فایل روچک نهایی کردم و فرستادم.
یه مبحث هم اضافه شد که انشالله آخر هفته باید روش کار کنم.
دوتا مبحث تقریبا بسته شدند. احتمالا بعدا کار داشته باشه ولی فعلا دیگه کاری ندارن.
یکم ذهنم از این بابت جمع و جور شد.
علی جون رو بیدار کردم تکالیفش رو انجام داد و فرستادیم برای معلمش.
ماشین دست من بود، حاضر شدیم رفتیم دنبال همسرم
برگشتنی میوه و سبزیجات خریدیم
رفتم لوازم آرایشی بگیرم، قیمت فروشگاه نتی بهتر بود نخریدم
اومدم خونه و سه تا کرم و یه ماسک مو نتی سفارش دادم انشالله اواسط هفته دیگه میرسه دستم.
نهار مرغ داشتیم زیاد بود ادامه شو گرم کردم و شام خوردیم.
فردا مامانم میاد خونمون و خونه از صبح ترکیده بود.
شروع کردم اول حال رو جم کردم و جارو زدم
آشپزخونه رو مرتب کردم جارو زدم
ظرفاش موند
سبزیجات و میوه هم موند نشستم، گذاشتم تراس فردا بشورم
اتاق علی که شده بود کوه اسباب بازی و لباس
همه رو مرتب کردیم علی جون خودش اسباب بازی فکریهاش رو مرتب کرد کیفش رو آماده کرد
اتاق خودم هم وسایلش بهم ریخته بود مرتب کردم و جارو کشیدم
یه ست دیوار کوب داشتم ، همسرم نشست گیره های پشتش رو درست کرد و آماده نصب شد
قابهای راهرو رو برداشتم انشالله اونا رو بجاش نصب کنم.(هفته پیش یکی از قابهای راهرو شکست و نامتقارن شدن، این شد که دیوارکوبها حاشون رو میگیرن).
برای نهار فردا آبگوشت گذاشتم.
یسری لباس شسته و پهن شد.
دیگه خاموشی زدیم بقیه موارد موند برای فردا.
فردا:
میوه و سبزیجات شسته بشه خشک بشه بره یخچال.
سرویس شسته بشه
ظرفها شسته بشه
خودم دوش بگیرم
نهار. آماده بشه و صرف بشه
مامانم احتمالا ظهر میرسه
عصر برای مامان ادامه شومیزش رو بدوزم
انشالله اگه بشه فردا شب یه حرم با هم بریم