خدا رو چه دیدی
شاید اون ناممکنی که بهش فکر میکنی،
همین روزا ممکن شد😇💙
سه شنبه
🌱صبحم رو با پیام یکی از دخترهام شروع کردم که گفته بود دلمون واسه تون تنگ شده کی میآیین مدرسه ما🤗
🔹آبجوش گذاشتم، تا جوش بیاد و سرد بشه رسیدگیهای شخصی انجام شد(صابون، شانه و بافتن مو، ماسک و...)
🔹بعد از آبجوش کمی نرمش کردم و قدم زدم
🔹کلاسهای این هفته دانشگاه تعطیل شد بسی خوشحال شدم(هر چقدر عاشق درس باشی بازم از تعطیلی خوشحال میشم😁)
🔹با یه آجر داغ، کرسی گذاشتم
🔹تا ظهر مشغول یه وبینار شدم
🔹همزمان، برنامه هفته آینده رو سعی کردم مرتب کنم
🔹فیلمهای چندتا درس دانلود کردم
🔹چندتا گل هرس شدن هنوز خیلی کار دارن
🔹گاز تمیز شد
🔹دمنوشها به لیمو و بادرنجبویه خوردم
🔹ساعت3تا 5، کارگاه آموزشی حضوری داشتم
🔹دوساعتی گشتم تا تونستم چیزی بپسندم، جایزه واسه دخترایی که توی چالش شرکت کردن
🔹کفشها واکس خورد جورابها شسته شد
🔹لباسها کنار گذاشته شد فردا اول صبح اتو بزنم
🔹ابرو و ناخنها مرتب شد
🔹ظرفها شسته و جمع شد+آشپزخانه مرتب شد+سینک خشک شد.
🔹ماسک شنبلیله گذاشتم.
🔹زباله ها رفت بیرون.
🌺شاد باشید🌺