سلام روزتون قشنگ
امروز صبح فایزه جون اومد پیشمون، پسرا دلشون براش خیلی تنگ شده بود😍😍😍. برای بچه ها کلی خوراکی اورد و برای من یه دفترچه بولت ژورنال😍😍، خجالتمون داد واقعا.
و بعد صرف صبجانه رفتیم سراغ خونه تکونی
طفلی فایزه یه کوه ظرف شست، و من کمد دیواری رو خالی کردم تمیز کردم مجدد چیدم
سرامیکهای حال و راهرو و اشپزخونه رو لکه گیری کردم و دستمال کشیدم
حال رو جارو زدم و سطوحش گردگیری شد
یه تماس با مامانم داشتم
جاکفشی و جلوی در رو اساسی تمیز کردم
وسط کار یهو شیشه ی ویترین خودبخود افتاد پایین و شکست
دوباره جارو کشیذم و تکه های شیشه رو گذاشتم بیرون فعلا تا شب همسرم ببرتشون بیرون
سطوح اشپزخونه رو تمیز کردم و یه جاروی تمیز کشیدم
فایزه زحمت نهار رو کشید و ماکارونی گذاشت
سرویس و حمام رو با رخشا شستم(از تیرک ضعیفتر بود ولی بازم خوب شد).
یه عالمه کفش که این روزها زیاد استفاده و کثیف شده بود رو بردم حمام شستم
دوش گرفتم
نماز خوندم
با هم نهار خوردیم
فایزه، مهدی رو خوابوند و رفت
منم میخواستم بخوابم که برق قطع شد
گرمم شد و نتونستم بخوابم😐😐😕.
یکم بیشتر هم تلاش کردم بخوابم ولی موفق نشدم
نشستم لیست خریدم رو تکمیل کردم
یه نسکافه درست کردم و نشستم پای لپتاپ، ثبتنام علی جون برای کلاس اول رو انجام دادم
و در ادامه:
از پروسه خونه تکونی یهوییم فقط اتاق خودم مونده
بحث پاکسازی و نیازسنجی لباسها هم مونده
و عقب مونده ها:
پسرابه اتفاق پدرشون برن ارایشگاه
علی جون بره عکاسی
وسایل مدرسه علی جون خریده بشه امشب
چند تا تیکه وسیله اشپزخونه لازم دارم لیستش رو تکیمل کنم
فردا علی جون باید بره مدرسه با دو نفر هم مسیرمون هماهنگ کنم نوبتی پسرا رو ببریم
چهارشنبه قراره بریم باغ، دو تا از دوستان سری قبل گله کردن چرا به ما خبر ندادی با هم بریم، با همسرم هماهنگ کنم و بهشون پیام بدم.
یه تماس با اداره داشته باشم فردا ظهر
یه پروژه ای که مراحل نهاییش بود رو تکیمل کنم و برای فرد مورد نظر بفرستم
احتمالا نیازه یه تعدادی لباس خریده بشه برای پاییز و زمستون که براش تامین بودجه بشه
واسه ایجاد عادت برای انجام چند مورد برنامه بریزم
فعلا همینا باشه تا بعدا کاملش کنم