خیلی تورو میخوام حسین جان❤
با تو دنیا رودارم آقا تنهام نذار
جان آقام سنه قوربان آقام
به تومدیونم آقام❤
9/30بیدارشدیم بعد مدتها ناراحتم که چرا ثابت قدم نیستم تو سحرخیزی البته بهترم از قبل ولی ی دلیلشم شرجی وکولر هس که آدم وخواب میندازن🥲
شروع کردم سریع دست ورومون وشستیم وبا بچه ها صبحانه خوردیم جمع کردیم
دیدم مرضیه شروع شده خیلی دوسش دادم
روح ماچهرخلیلی شاد ی بازیگر شادومتین وجذاب بود حیفش واقعا💔
بعد سریال شروع به جمع وجورکردم
روز قبل دوست دخترم اینجا بود کلی بازی کردن وریخت وپاش نگم چقد ریخت وپاش
اول کمی سالن مرتب کردم
دخترم فرستادم حمام
بعدکمی آشپزخونه
این میون اتاق خودم مرتب شد
گردگیری شد
سرویس وشستم
چن تالباس بودبادست شستم پهن شدن
کمی اتاق دخترم مرتب کردم
آشپزخونه کامل مرتب ودستمال کشی شد
ناهارودرست کردم
سالن مرتب وگردگیری شد
اتاق دخترم مرتب شد
لباسشویی وروشن کردم
ناهاروخوردیم
جمع شد
لباساروپهن کردم
اتاق دخترم جاروگردگیری شد
سالن وتی زدم
کمی نشستم
تمام زباله ها جمع کردم
ظرفای داخل وکامل شستم
لباسشویی باز روشن شد
روکش تشک وکنارفرشیا بود
سینک وشستم خشک کردم
چایی دم کردم
لباسشویی خاموش کردم
پهن کردم
سرامیکا لک گیری شدن
ی ساعت نشستم مجازی بودم🥴
سینک مطبخ وشستم وشستم ظرفاش وخودش خالی شدن 🫠
مطبخم کوچولو هس اونم شستم دستی به گاز کشیدم وتمام
اومدم بچه هاخواب بودن
دست وروم وشستم
موهام مرتب کردم
شال ومانتوم اتو زدم
خوراکی وآب برا بچه هاآماده کردم
بیدارشدن
حاضرشون کردم
ی دور جارو مونده بود براسالن وآشپزخونه زدم رفتیم پارک
امروز یکم دیرتررفتیم ازاون ورم دیرتراومدیم
ی سوپرم رفتیم واومدیم خونه
دست ورومون وشستیم
خریدا جادادیم
شام گرم کردم خوردیم
همسرم اومده بودن بعد کاررفته بودن جایی باز
بعدشام باداداشم حرف زدیم کلی ی ساعتی
بچه ها هم مشغول بازی
همین حین صحبت تلفنی روکش ها رو کشیدم
ظرفای آبچک وجادادم
شیشه های پسرم وشستم فلاکسشوپرکردم
جاپهن کردم براشون
باز لباسشویی روشن شد متاسفانه
جنوب همینه هرچی بشوری کمه تواین فصل گرما
ی قصه داغون گفتم برادخترم
یکم نت گردی کردم
لباسا پهن شدن
کارهمسرم طول کشیدبیدارموندم ی ساعتی هس اومدن
تا چایی خوردواستراحت کردوفیلم دیدیم شدالان که بخوابیم
شب تون بخیروخوشی🍃🙏🏼
خدایا بمن توفیق بده تا با فرزندانم بیشترمهربانی وکودکی کنم بیشتربفهمم حالشون رو الهی آمین🙏🏼
خدایا هزاران بارشکرت ازت ممنونم ❤