سلاااامممم
به به
ماشاءالله ،هزار ماشاءالله همگی یهویی چه کولاکی بپا کردین دخترااااا 😍😍
کلی لذت بردم فیض بردم و انرژی گرفتم از گزارش های قشنگ تون
از خدای مهربون میخوام هممیییشه پرانرژی باشید خوشگلا
منم دیروز صبح از طرف مهد جلسه بود
و با مادرهمسرم هماهنگ کرده بودم که پسرجان رو میبرم اونجا
دخترمم همراه خودم میبردم چون ایشون از پس جفتشون باهم بر نمیان و براشون سخت میشد دیگه
سریع حاضر شدیم و با آژانس رفتیم پسرجان رو به مادر همسر سپردم و با دخترجان راهی جلسه شدیم 😖
نشستم اون تَه مَه ها چون می دونستم این دختر بلا آروم نمیگیره کل یک ساعتو
و همینم شد براش اسباب بازی مثلا جدید برده بودم پرتش میکرد اصلا نگاهشم نمیکرد
یکم هم با سرو صداها و نق زدن مجلس را گرم نمود
و بالاخره با خوراکی یکم آروم نشست و دوباره مثل سری قبل موقع آژانس گرفتن خانم مدیر مهد خجالت زدمون کردن و زحمت کشیدن ما رو رسوندن
دیگه تا رسیدیم خونه ی مادر همسر لباس مباس های نی نی رو عوض کردم
و ناهار صرف شد و یکم تو کارها و جمع و جور کمک کردم و ایشون باید میرفتن یه مراسم مهم منم با وجود اینکه شدیدا خسته بودم و دلم استراحت میخواست ترجیح دادم یکم با پسر بازی کنم کاری که مدتهاست توی لیستم بی تیک می موند
آخه اونجا فضای خونه شون هم مناسبتره برا بازی
بععععععععد دیگه خانواده ی برادر همسر اومدن و بالاخره آخرشب برگشتیم خونه
امروزهم که همسر باید میرفتن سرکار و راهی شدن و دوباره خوابیدیم تا ده
بعدم پخت ناهار اصیل سنتیِ مدل مامان بزرگ😋😋 آبگوشت بِه !
جاروبرقی
درست کردن کاردستی و تکالیف پسر که نیاز به همراهی بنده هم بود
همه چی آروم بود تا اینکه باز بنده تِز دادم 🤒
یکی دو تیکه پنبه رو به گواش آبی آغشته کردیم گذاشتیم خشک شه تا باهاشون ابر درست کنیم تو آسمونِ کاردستی (نیاز بود ابر )
من در حین ظرف شستن و آمادیدنِ شام بودم تو آشپزخونه
که پسرم گفت چسبونده ابر ها رو ! منم تشویقش کردم از همونجا !
اما اومدم دیدم ای وای هنوز ابرها خیس بودن و یه مقدار کاردستیش کثیف و شلخته شده و همینطور روی میز تی وی که سفید رنگ و چوبی هم هست رنگی شده
و مشغول تمیز کاریِ اول کاردستیش شدم
یهو دیدم خدااای من دستای دخترممم آبی 😯😯 خدایا من که رنگ و ابرها رو برداشته بودم پس چجوری شد ؟¿¿
نگو پسرم ظرف ابر آبی رو گذاشته بوده پشت سر من که مثلا کنارم باشه بازهم استفاده کنم 😫😫
من خودمم که دستم به کاردستی بود و رنگی سریع همسرمو که اومده بودن صدا زدم به دادمون برسن و دستای دخترو بشورن
که اوشون هم از وضعیت پیش اومده عصبانی شدن 😣😣 و هِی غُر سر من
بنده هم سکووت معنا دار و فقط گفتم از عمد که نبوده
که یهو دیدم خدای من این فقط دستای دخترم نبوده بلکه بعععععله فرش و مبل هم با همون رنگ آبی آسمانی ،
رنگ آمیزی شده بودن !!!
و دیگه فک کنم یه ساعتی مشغول لکه گیری فرش و مبل بودم
فرش و مبل با لکه بر اتک و پارچه ی سفید
میز تی وی هم با الکل و پارچه ی سفید
اتفاقا اون یکی فرشمون هم دوسه روز پیش توسط آب انارِ پسرم در رنگ قرمز غوطه ور شده بود 😐😑
و اینگونه بود که لکه بر اتک جان با دوبار استفاده البته هربار در حجم زیاد تموم شد
روفرشی و ملافه هم برا بچها استفاده میکنم ها
اما خب می دونین دیگه
این قبیل چیزا درست در جاهای بی روفرشی رخ میدهد
اون وسط ها هی رسیدگی به نی نی و شیردهی هم انجام میشد
و دیگه ناا نداشتم برای شستن ظرفا و مرتبی آشپز خونه
به امید فردا ✌😘