چطوري نزارم پسرم به خانواده شوهرم وابسته نشه به خودم وابسته باشه

بچه از هر طرف محبت ببینه جذب میشه

حرف حساب

کمتر خونه اقوام شوهر رفت و آمد داشته باش، نذار به کسی وابسته بشه

خود بخود پسر بچه دمب مامانشه نگران نباش بین مادر و فرزند یه بند ناف عاطفی هم هست تا 6 ماه دیگه پسرت چسبیده بهت خودت میای غر میزنی

بچه ها میگم دیشب تو سایت خبری بود؟

خودت بهش محبت کن عزیزم نترس اینجور نمیشه منم خودم دوتا بچه دارم برا بچه اولم خیلی مثل شمابودم فکر میکردم پسرم میره طرف اونا وازمن سرد میشه اما فهمیدم نه فکرم غلطه

پسرمن خیلی زیاد وابسته شده بود اوناهم میومدن میبردنش تا پارسال ک ۳سالش بود دیگه شب ک میرفتیم دنبالش نمیومدخونه میگف میخوام بمونم . آخرش مادرشوهرم زبون باز کرد به نیش وکنایه ک بچه های من کوچیک بودن خونه کسی نمیرفتن ازغذای کسی نمیخوردن واینا.... بالاخره آقای شوهربهش برخورد دیگه پسرمو دعواکرد نگذاشتش بره. الان خداروشکر بدون خودمون جایی نمیره ولی خیلی مکافات کشیدم باش تاخوب شد

محبت

دقیقا این سوال منم بود 

معمولا بچه بره اونجا هی قربون صدقش میرن کارایی ک از جانب تو‌اجازه نداره انجام بده اونجا انجام میده و هی ولش کن چیکارش داری بچرو لوس میکنه و وابسته ب اونا پس یا باید کم بری اونجا یا جذبه داشته باش برا تربیتت رک بگو خوشم نمیاد اینجوری 😬

واقعا  گل گفتی  دختر من ۴سالشه چپ و راست اسم مامانم رو زبونشه خدا شاهده حتی خودش جلو باباش میگه مامان جونو بیشتر دوس دارم چون خیلی بوسم میکنه ولی آنا نه 

خب طی ی روز شایدمادرم ۱۰بار با دخترم حرف بزنه ولی مادرشوهرم که تو یه شهریم چندماهی یه بار

اگه ازکوچیکی هم جلوش روبگیری 

بزرگ که میشه راه خودش رومیره واونوقت هست که غصه میخوری که چقدربراش وقت وانرژی گذاشتی واون هم قدردان نبود 

بچه هابچگی وابسته به مادرهستن بزرگ که بشن کارخودشون رومیکنن وراه خودشون رومیرن 

سعی کن بهش احترام وادب به دیگران رویاد بدی که برمیگرده به خودت 

خیلی سخت نگیر

وقیح عکس گذاشته بود،،،،،،اسم یکی هم وندا بود ،،دیگه نمیدونم عکس شما بود یا کس دیگه

من دخترم کوچولو بود ازش متنفر بودم چون اونقدری که عمه شو دوس داشت منو دوست نداشت بااینکه شیرمنو میخورد اما ب من وابسته نبود و این غمگینم میکرد

البته بگم

من افسردگی بعد زایمان داشتم ولی نمیدونستم و یه مادر افسرده بودم. بعد از اینکه خودمو درمان کردم دیدم حالم بهتره دخترمو دوس داشتم باهاش وقت میگذروندم بازی میکردم باید روزی نیم ساعت میخندوندمش. بااینکه هنوز وابسته دیگران بود و برای رفتن با اونها ساعتها گریه میکرد . الان دخترم نزدیک چهارسالشه به قشنگترین شکل عاشقانه منو میخواد و البته هنوزم عمه ش و مخصوصا مادرمنو بی نهایت دوست داره ولی من اولویتش هستم