من اینجوری استرس رو تحمل می کنم:
یه ساعت رو 4 ربع ساعت در نظر می گیرم بعد هر ربع ساعت که می گذره به خودم دلداری می دم که زمانش داره به آخر می رسه .... نصفش که گذشت می گم دیگه تو سرازیری ام .... و تمام.
تمام کنفرانس هامو با نگاه کردن به ساعت تموم می کردم
یا تصور می کردم خودم تنها توی کلاسم
چون اعتماد به نفس ام ضعیف بود صدام تن اش می اومد پایین تلاش می کردم یه جوری حرف بزنم که کلاس جفتی هم بفهمه .... اینجوری تازه صدام به اندازه ی عادی می شد!!!!!!!!!!!!
تسلط روی موضوع خیلی تأثیر داره ....
اما موضوعاتی که تسلط نداشتم و عجله ای آماده می کردم هم ..... دیگه برایم عادی شده بود ....
یکی دو بار روخونی هم می کردم ... از بعضی پاراگرافها ...
موفق باشییییییییییییییییییییی