به به...چه خبره اینجا...عکس بارونه...ماشالا همه خوشگل و خوشتیپ...
بچه ها منم باهاتون موافقم..وقتی به عکس پسرم نگاه میکنم یا توی خواب تماشاش میکنم باورم نمیشه که همین یه الف بچه معصوم بارها منو به سرحد جنون رسونده..بارها باعث شده ناشکری کنم..ناامید بشم...به دیگرون غبطه بخورم ...دنیای نگرانی بشم.....و...و....
از وقتی از شمال اومدیم همچین...یه مقداری انگار آرومتر شده...خدایا یعنی میشه ادامه پیدا کنه/اگرچه استرسم زیاده ولی بیصبرانه منتظرم تا مدارس باز بشه و ازش یه مدتی بگذره..ببینم معلمشون چیزی میگه یا نه/سعی میکنم ذوق مدرسه رفتن رو تو دلش زیاد کنم...ولی انگار خیلی هم تو باغ نیست..شاید فکر میکنه شبیه پیش دبستانیه...(پیش فقط 4ماه رفت و هرروز با ریسپریدون راهیش میکردم ومشکل خاصی نبود..فقط یکی دوبار ازش گله کردن..که یکیش رو یادم رفته بود قرص بدم...)
بچه ها شما تا حالا با ریسپریدون بچه هاتونو به مدرسه فرستادین؟اگه مجبور شم قرص بدم به نظرتون کم عوارض تر از ریتالین نیست؟
دوس جونا...احساس میکنم خیلی منو تحویل نمیگیرینا..دوسم ندارین؟
دیگه هیچ کدومتون مکمل نمیدین به بچه ها/ طاها خیلی تغذیه اش ضعیفه..فکر میکنم واجبه ..
دعا کنین پول و پله ردیف شه..یه لب تاپ نو بخرم..واقعا داغونه این..به زور میتایپم باهاش...منم هروقت بشه عکس طاها رو خواهم گذاشت...وروجک 20کیلویی من...