2777
2789
عنوان

مامانایی که بچه بیش فعال دارن یا تو اطرافیانشون چنین بچه ای دارن.......

| مشاهده متن کامل بحث + 981016 بازدید | 11748 پست
نازی جون بله اسمش چینه هست.امسال پسرم توی ریاضی اول داشتند و معلمشون با چینه زیاد باهاشون کار میکرد.مکعبهای کوچک رنگی توی بسته ی کوچک هست.

در مورد ترس پسرم هم هر چی بهش میگم از چه چیز دوش میترسه فقط میگه میترسم.بارها خواستم دوش رو دستش بگیره و ببینه چقدر خوبه و میشه باهاش بازی کرد.ولی بازم همون ترس رو داره و قبول نمیکنه که ترسش بی معنی هست....اصلا یه ترسی توی وجود پسرم هست.قبلا ترسش از مگس و پشه خیلی زیاد بود.ولی از وقتی ریتالین رو قطع کردم ترسش به اون شدت قبل نیست.چند شب پیش خودش یک پشه رو کشت!!!!برام جای تعجب داشت.اینقدر پشه رو زد که له شد!!!!

نازی جون خدا قوت...چه برنامه خوبی برای پسرت درست کردی.همیشه به پشتکار شما احسنت میگم.راستی نازی جون تکلم پسر شما از اول چطور بود؟؟؟نسبت به درک و مفهوم جملاتی که بهش میگفتید از کلاس اول تا به حال فرقی کرده؟؟؟
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
مهستای عزیز منم با حرفهای پروین موافقم بذارین بره کلاس اول تا ببینین وضعیتش چطور میشه شما که این همه صبر کردین این دو ماه هم روش
سومیسو جان عاشق امضات شدم آفرین خیلی قشنگه خوشحالم که داری روی خودت بیشتر مسلط میشی من هم خیلی سعی میکنم روی خودم مسلط بشم خدارو شکر بهتر شدم اینقدر خوبم که به بچه سوم فکر میکنم خخخخخخخخخخ جدی میگم چند روزه با این فکر درگیر شدم خوف دلم دخمل میخواد

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


نسیم جون اینجا ههمون به خوبی حرفهای هم رو میفهمیم.اول اینکه باید قبول کنیم که در درجه اول خودمون میتونیم بزرگترین کمک رو به فرزنمون کنیم. ما باید به فرزنمون کمک کنیم تا خودش توی بهبودی خودش موثر باشه.میدونم بعضی کارهای بچه هامون صبر و طاقت آدم رو از بین میبره.ولی فعلا باید قبول کنیم که اگر فرزندمون بیش فعالی داره،خیلی از کاراش به میل خودش نیست.اون خیلی از کاراش رو با لجبازی انجام نمیده،وقتی میبینه که مادر و پدرش در برابر کاراش فقط عصبانی میشن،اونم علاقمند میشه به تکرار کارهای اشتباهش.در صورتی که با یک مدیریت آگاهانه بر روی کنترل خشممون میشه خیلی از این کارهای اشتباهش رو با محبت از بین برد.
پسرتون چند سالشه؟؟؟اگر اشتباه نکنم قبلا توی این تاپیک بودید؟؟؟تا به حال به دکتر یا مشاوره مراجعه کردید؟؟
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
ممنونم شعله جون.منم این شعر سهراب رو خیلی دوست دارم.اصلا شعرهای سهراب آرامش بخشه....
ممنونم دعا کن بتونم بیشتر از این رفتارم رو با پسرم بهتر کنم.به سلامتی!!!پس به فکر فرزند سوم هم افتاده اید.هر چی صلاح خدا هست.انشاالله هر چه خدا صلاح بدونه.منم دعا میکنم خدا یه دختر خوشگل بهتون بده..: IMGIRAN.COM :.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
سومیسو جون پسرم چهار سال و سه ماهشه اره من همیشه اینجارو میخونم ولی تو نوشتن یکم تنبلم واسه همین وقتی که دیگه خیلی بهم فشار میاد مینویسم من همونی هستم که گفتم پسرم برام شعر میخونه یاتون اومد ؟اره پارسال بردمش کلینیک اتیه اولش گفتن بیش فعال اما شدتش کمه واسش کاردمانی نوشتن کلا بیست جلسه پارسال رفت خیلی بهتر شده بود خوب به خودمنم یاد داده بودن چطوری رفتار کنم باهاش یعنی من همه چیو میدونم اما پارسال بعد از کاردمانیهای پسرم دوست صمیمی شوهرم سیصد میلیون شوهرمو بالا کشید فرار کرد اوضاعمون به هم ریخت خونمونو فروختیم اومدیم الان تو یه زیرزمین میشینیم نمیدونم چرا خودمم دیگه اصلا حوصله ندارم هر چند مادی نیستم اما این خونه هم یه مشکلاتی داره که برای من سخته فقط دارم سعی میکنم بتونم اینجارو تحمل کنم خونم که به هم میریزه روح و روان منم به هم میریزه خیلی سعی میکنم به چیزهای خوب فکر کنم و دست از کمال طلبی بردارم ما خیلی موفق نیستم اینا اعصابمو ضعیف میکنه شیطنتهای خطرناک و یا خرابکارانه پسرم و حرف گوش ندادناش یه دفعه من جنی میکنه به هم میریزم و کاری با پسرم میکنم که عین چی پشیمون میشم هرچند که کارهاش به گرد پای پسر نازی جون نمیرسه واسه همین همیشه به نازی جون و صبر واستقامت و انرژی و وقتی که برای دوتا بچش میذاره با وجود مریضی که داره غبطه میخورم و از خودم خجالت میکشم که تو یکیش موندم با این شرایطی که من دارم تازه من دلم یه بچه دیگه هم ترجیحا دختر میخواد اما جرات نمیکنم یعنی همه هم منو نهی میکنن ازاین کار آخه هم خودم زود جوش میارم هم شوهرم زیاد کمکم نیست همیشه وقتی که اذیت میکنه فکر میکنم یه نوزاد هم داشته باشم چیکار میخوام بکنم.
تازه من تو حاملگی اول در آرامش کامل بودم پسرم این شد اگه بخوام سر دومی اینفدر عصبی بشم بیچاره دومی چه گناهی کرده ؟!

از حرف اصلی خارج شدم همون پارسال پیش دکتر امیری هم بردمش سه ساله بود دکتر تا دیدش گفت بیش فعال و سه نوبت یک چارم ریتالین تجویز کرد و یک دوم رسپریدون که همون موقع بود که ای تاپیکرو پیدا کردم و به هم ریختم واسه داروهایی که داده بود به دکتر اتیه هم که گفتم گفت زیاده نده اصلا بذار ببینیم با کاردرمانی چی میشه ! ولی گفت اگه نمیتونی تحمل کنی فقط شبها بهش رسپریدون رو بده فقط که منم گفتم تحمل میکنم.
بعد جلسه بیستم تو جلسه ارزیابی میخواستم به دکتر رستمکلایی بگم که دارو رو بنویسه که اینقدر دکتر از پسرم تعریف کرد که مثلا خیلی باهوش و زرنگ نسبت به سنش چقدر اجتماعی و مهربون که من خجالت کشیدم بگم دارو بده واقعا با تعاریفش منو برده بود تو آسمون هفتم و رو ابرا فقط گفت پسرت به حمایت و هدایت احتیاج داره!!!
همون موقع هم پسرم به یکی از وسایل دکتر دست میزد که دکتر بهش گفت دست نزنه اما پسر من گوش نداد دکتر چند بار گفت تا گوش کرد که دکتر بهم گفت نگاه چون از من رودرواسی داره باید ده بار بگم تا گوش بده ولی چون با تو رودرواسی نداره باید صد بار بگی
بعد دکتر گفت که دیگه احتیاجی نیست بیاریش ما فقط ناراحتیمون اینه که دیگه نمیبینیمش گاهی بیا به ماسربزن پسرمون ببینیم آخه هر جا هم میره خاطرخواه پیدا میکنه!
هوای پاک حق مسلم هر ایرانی است.http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=696437&PostID=27337662#27337662
یه کار دیگه هم که میکنه و منو خسته کرد اینه که دوبار به می می ما رجوع کرده و هی دست میزنه تازه دیگه اینقدر باهاش صحبت کردم به روی لباس رضایت داده و از روی لباس هی باهاش ور میره یه مواقعی هم یهو با حمله میاد سمتن یهو محکم فشار میده و میخنده هر چی میگم و هر کاری میکنم دست از سرش بر نمیداره هی میگه آخه دوستش دارم تازه یه مواقعی هم ازم اجاره میگیره که اجازه هست یه کوچولو به می میت دست بزنم این موردم خیلی من. عصبی میکنه هر چقدرم که میخوام بیتفاوتی نشون بدم که فکر نکنه میتونه منو با این کار تحریک کنه اما یه وقتهای واقعا نمیشه من اصلا تو خونه از سو ت ی ن هم استفاده نمیکنم نمیتونم احساس خفگی بهم دست میده واسه همین تا دست میزنه یهو یه جوری میشم و عکس العمل نشون میدم به مامان میگم یه نفر پر بکنه تو بینیت میتونی عکس العمل نشون ندی نمیشه منم همونطورم اگه تجربه ای تو اطرافیانتونم دارید بگید چی کار کنم پارسال هم همین کارو میکرد که بهش گفتم دست بزنی میگم اقا دکتر ببردشون دیگه دست نزد اما الان میگم اعتراض و گریه میکنه که نه نده دکتر من دوسش دارم میخوام دست بزنم. بگید چی کار کنم از دستش تایستونی یه تاپ هم نمیتونم بپوشم. تازه به خالشم رحم نمیکنه البته اگه خوشگلترشم گیر بیاره از دستش نمیده به مال بقیه هم دست درازی میکنه چیکار کنم
هوای پاک حق مسلم هر ایرانی است.http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=696437&PostID=27337662#27337662
به شوهرم میگم اگه وضع مالیمون خوب بود دوباره میبردمش کاردمانی دوست دارم بدمش به یه نفر درست شده آقا بهم تحویلش بدن یعنی میشه؟؟!!
هوای پاک حق مسلم هر ایرانی است.http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=696437&PostID=27337662#27337662
نسیم جون

سعی کن یه جوری سرگرمش کنی تا کمتر اذیتت کنه ...از این ماسه هایی که دوستان میگن براش بگیر کتاب قصه اگه دوست داره ...خودت هم میدونی علت اصلی بدتر شدن رفتارهای پسرت بی حوصلگی خودت هم هست دوچرخه سواری اگه بلده توی حیاط یا توی کوچه میتونی خودتم بری وایسی و نظارت کنی

این دست زدن به می می رو پسر منم گاهی هوس میکنه از دست زدن گذشته گاهی میخواد مثل بچگیهاش بخوره منم چندشم میشه

سومیسو پسر منم گفتارش زیاد جالب نیست مخصوصا وقتی تند حرف میزنه معلوم نمیشه چی میگه وقتی تند حرف میزنه برای س میگه ش در حالیکه در حالت عادی س رو درست تلفظ میکنه چند روز پیش خواهرزاده ام بهم گفت چرا نمیبریش گفتار درمانی؟توی دلم گفتم یعنی اینقد اوضاع پسرم خرابه؟و از اون روز روی حرف زدنش حساس شدم و هی حرص میخورم .

سینه هاش هم روز به روز داره بزرگتر میشه خیلی ناراحتم چند روز پیش تو کلاس اسکیت یه پسر بود عین پسر من تپلی و با سینه های بزرگ ...مادرش میگفت بردیم پیش فوق تخصص غدد و کم کاری تیرویید داشته و آدرس یک دکتر رو تو کرمان داد با هزار بدبختی و پس از چند روز مدام پشت کامپیوتر نشستن موفق شدم برای عصر چهارشنبه نوبت بگیرم دوباره پروسه دکتر رفتن و آزمایش دادن تکرار میشه ...

اون تیکهایی که داشت برطرف شده ولی چشماشو به شدت بالا پایین میکنه بعدش باید ببرم چشم پزشک ....

میبینید تو رو خدا...من و این همه خوشبختی محاله محاله...خدا یا یک پسر به من دادی با هزار و یک مشگل کاش همون مشکل بیش فعالی رو داشت و اینهمه مشکلات جسمانی نداشت ....
خدایا:اگر نوازش تو نباشد میان دستهای زندگی مچاله میشویم...نوازشت را از ما نگیر...
نسیم جان منم مدتیه دچار مشکلات مالی شده ام تمام مزایای مارا این دولت کریمه قطع کرده و فقط یک حقوق بخور و نمیر بهمون میده تمام پس اندازم رو هم دادم و یک پراید 111 برای خودم ثبت نام کردم که حالا پشیمون شدم آخه با این وضع و اوضاع دوتا ماشین میخواستیم چکار؟ولی ماشینه عین عروسکه خیلی ذوستش دارم دلم نمیخواد بفروشمش پس باید چند صباحی رو با قناعت و صرفه جویی روزگار بگذرونم ولی اگه واقعا راهی بود که پسرم درمان قطعی میشد حاضر بودم تمام زندگیمو بفروشم ولی متاسفانه راههایی که من تا حالا رفتم علیرغم هزینه گزاف مشکلی را حل نکرده.

سومیسو پسر منم از وقتی ریتالین میخوره خیلی ترسو شده قبلا راحت آزمایش میداد یک بار پاشو عمل کردیم برای ختنه اش هم اذیتمون نکرد ولی الان اسم دکتر و آزمایش که میاد از 5 روز قبل گریه میکنه
خدایا:اگر نوازش تو نباشد میان دستهای زندگی مچاله میشویم...نوازشت را از ما نگیر...
سلام مامانای عزیز طاعات و عباداتتون قبول
نازی عزیز ممنونم از راهنماییها.راستشو بخوای خودمم میدونم به خاطر اضطرابشه که مو میخوره ولی برای کاهشاین اضطراب چیکار کنم
تو کوچه و پارک راببش با بچه ها به نسبت بهتره توی مهدم چونکه از تظر کفتار یه خورده عقبه بچه ها خیلی باش بازی نمیکنن البته الان که تابستونه و مهد خلوته بچه ها کلا قاتین و تمام رنجای سنی با همن
ازش که میپرسم برای موبایلا اصلاجواب نمیده فقط سکوت میکنه و فقط میگه نه
خدایا! هرچند توتکراری ترین حضور زندگی منی، امامن به آغوشت ازآن سوی فاصله ها خو گرفته ام، تنهایم مگذار
ناااااااااازی
با بای بیچاره جون سالم به در برد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شیخی به زنی فاحشه گفتا :مستی!
هرلحظه به دام یک کسی پا بستی
گفتا شیخا! هرآنچه گویی ،هستم
اما تو؟چنان که می نمائی ،هستی؟
مامان حسن

منم میدونم پسرم اضطراب شدید داره ولی نمیدونم چکار کنم؟ایندفعه باید ببرمش دکترو فقط موضوع اضطرابش رو مطرح کنم ریتالین هم اضطرابش رو خیلی بیشتر کرد.
خدایا:اگر نوازش تو نباشد میان دستهای زندگی مچاله میشویم...نوازشت را از ما نگیر...
پروین جون تا قبل ماه رمضون میبردمش پارک دوچرخه سواری هم میکرد اما الان نمیتونم بعدشم تابستونی مهد ثبت نامش نکردم چون دوست داشتم بعضی از کلاسهارو بره مثل شنا و مهندسی خلاقیت و سفال و ارف و تنبک واسه همین تایم خوابشم به هم خورده بعضی عصرها هم خوابه نمیتونم ببرمش پارک یا دیگه نزدیکهای افطار دیگه کشش ندارم البته راستش تنلی هم هست به زور از خونه در میام بیرون. میدونی دچار روزمرگی هم شدم شاید اگه منم مثل شما شاغل بودم زندگیم بهتر بود حس خوبی به خودم ندارم همش فکر میکنم زندگیم به بطالت میگذره کار مفیدی نمیکنم اما ازون ور به خودم میگم تو بچت به بهترین نحوی که میتونی به ثمر برسونی از همه مفیدتر کار مهم تو الان پسرت (که از پس اونم بدون هیچ فکر دیگه ای درست برنمیام) میدونی همه جوره احساس عجز میکنم الان تنها کاری که واسه خودم میکنم یه کلاس یوگاست که دو روز در هفته صبحه میرم اما اونم منو راضی نمیکنه !کلا قاطی کردم دیگه
چند تا از کلاسهای پسرمو رفتم دیدم ببینم تو کلاس چجوریه ،تنها بچه ایه بود که کلی انرژی از مربیهاش مگیره باور کنین نصف تایم کلاس رو به این اختصاص میدن تا بشینه رو صندلی و گوش ده سر کلاس ارفش بخدا رفته بود رو دوش مربیش بود
یه شانس بزرگی که دارم مربیهای خوب و فهمیده ای تا حالا سر راهم قرار گرفتن امیدوارم تو مدرسشم همینطوری باشه از مربی ارفش پرسیدم پسرم چطوره دوباره بیارمش گفت انرژیش خیلی زیاده از خودش بپرس ببین دوست داره بیاد گفتم تو کلاس نمیشینه گفت بچست دیگه ما بزرگها باید این بچه هار و بسازیم من ازین شیطونترشم داشتم نگران نباش بخدا بغضم گرفته بود مخصوصا که خودمم دیده بودم تو کلاس چجوریه راستی چند نفر به خصوص همین مربی ارفش بهمون گفتن که پسرم مثل پسری که تو فیلم گذشته بازی کرده مخصوصا هم که موفرفریه مثل اون کارهاشم مثل اونه ما خودمون که ندیدیم اما اگه شماها دیدید بدونید پسرم اون مدلیه
هوای پاک حق مسلم هر ایرانی است.http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=696437&PostID=27337662#27337662
سلام به دوستان عزیزم.

نسیم جون به قول معروف زندگی همیشه پستی و بلندی داره.مخصوصا الان که اوضاع اقتصادی کمتر کسی خوب هست.انشاالله به زودی مشکلات مادی تون حل بشه.حالا باید باور کنید که فعلا وضعیت زندگیتون به این صورته.اصلا خستگیتون رو با رفتار پسرتون مختلط نکنید.اون الان حتما به حمایت شما نیاز داره.همونطور که پروین جون گفت سرگرمش کنید.الان باید براش وقت زیاد بذارید.در مورد دست زدن به ممی هم!!!! خوب عادت کنید که از سوتین استفاده کنید.خوب طفلک میبینه و حق داره دست بزنه!!!!
همونطور که گفتید دکتر هم از اوضاع پسرتون راضی بوده.پس با یک برنامه ریزی درست و حمایت و پشتیبانی از طرف شما میشه خیلی از مشکلاتش رو حل کرد.فقط ما باید تمرین صبر کردن رو همیشه انجام بدیم.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز