2777
2789
عنوان

مامانایی که بچه بیش فعال دارن یا تو اطرافیانشون چنین بچه ای دارن.......

| مشاهده متن کامل بحث + 981299 بازدید | 11748 پست
4 سالو 3 روزش

ههههههههههههههههههه

اگه من امکاناتی رو که شما ها داشتید داشتم یک لحظه هم مشکلی نداشت شاید هیچ وقت اینجا نمیومدم ویا مثل آیلار بعد رفتن پسرم به مهد و حل مشکلاتش دیگه نمیومدم
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

راستی یه خبر من در حال اقدامم برای آوردن یه نینی دیگه

شاید بگید عجب دیوانه ای ولی همینکه پسرم الان و آینده اش یکی رو داشته باشه که باهاش احساس راحتی بکنه

به تمام سختی هاش می ارزه حاضرم دوباره پدرم در بیاد ولی امیرم شاد باشه
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مرجان جون،توی جمع فامیل به جز خانواده ام نذاشتم کسی از مشکل پسرم مطلع بشه.وقتی کوچک بود و دورانی بود که خیلی شیطون بود،بارها خواهرم میگفت بهم که خیلی صبر دارم.الان هم وقتی دلم از دنیا میگیره .اگه بچه ها خونه باشن که اصلا گریه و بد اخلاقی ندارم.ولی وقتی نباشند حتما گریه میکنم.چون بیشتر اوقات اشک آدم رو سبک میکنه.اگر هم بچه ها خونه باشن و نتونم گریه کنم،باهاشون حرف میزنم از مدرسه و اونا هم خودشون با حرف زدن منو بی خیال مشکلات میکنند.تاحالا نذاشتم بچه هام بفهمند دلتنگم.وقتی بچه ها نمیتونن کاری برامون بکنند،نباید اونا رو از غم و غصه هامون مطلع کنیم.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
یه چیز ی بگم هههههههههههههه

امیر توی این مسابقه شرکت کرده اگه دوست داشتید بهش رای بدید

البته عکسش خیلی خوب نیست ولی حالا دیگه http://www.imbook.ir/

باید اول ثبت نام کنید بعد بتونید رای بدهید

امیر مهدی بابایی 4 ساله
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

سومیسو گلم البته که اینجا هر چقدر دوست داری می تونی درد و دل کنی تا سبک شی . منم خیلی تو دارم و خیلی وقتا زیر دوش اب گرم اشک میریزم . بعضی وقتا هم اونقدر داغونم که حتی گریه نمیتونم بکنم و بازم شماها بودین که ارومم کردین . اگه الان تونستم با بچه ام ارتباط برقرار کنم به خاطر شماها و راهنمایی هاتون بود وگرنه من همچنان تو برزخ دست و پا می زدم . منم اینجور تخلیه میشم . من خیلی تنهام و شماها تنها سنگ صبور های من هستین . خیلی چیزایی رو که شما میدونید حتی مامانم هم نمی دونه . عزیزم خیلی خوبه که اینقدر با بچه هات دوستی . منم امروز داشتم به شوهرم میگفتم باید اونقدر مهارت های ایلیا رو بالا ببریم تا همه رو سیاه بشن . منم خیلی دلم شکست از خاله ها و پدربزرگ شوشو . خیلی و شماها با حرفاتون دلم رو اروم کردین . اگه می گم غصه نخور به خاطر خودته گلم وگرنه هر وقت غمی تو دلت سنگینی می کرد همه جوره می تونی رو من حساب کنی.
اففففففففففففففرین مرجان جون . عالیه . ایشالا خدا یه نی نی گل بهت بده . منم تو فکر یه نی نی هستم ولی نه حالا وقتی ایلیا کاملا مطلوبم شد . برای همه مون دعا کن خانومی
ممنونم مامان ایلیا جون.منم از وقتی آمدم اینجا کلید حل خیلی از مشکلاتم رو پیدا کردم.امیدوارم با همفکری هم بتونیم مشکلاتمون رو کمترکنیم.پسرم هم سن پسرشمابود،اوج مشکلاتش بود.خیلی براش وقت و هزینه گذاشتم.ولی هیچ چیز مثل محبت براش مفید نبود.دیروز مشقاشو خوب نوشت و باهاش دزد و پلیس بازی کردم.خیلی خوشحال شد.حالا ازدیروز میخاد مشق بنویسه به شوق بازی خیلی خوب انجام میده.بچه های ما تشنه ی محبت هستند.تا میتونیم باید بهشون محبت کرد.از لطفت متشکرم.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
سلام
دیشب مادرشوهرم و برادرشوهرم دعوتم بودن . ایلیا بچه خیلی خوبس بود ولی چیزی که متعجبم کرد این بود که شعرهایی رو که تو مهد کودک یادش داده بودن رو براشون خوند . خیلی خوشحالم اصلا فکر نمی کردم یه روز ایلیا جلوی بقیه شعر بخونه .
دیشب مامانم کلی اسباب بازی بعلاوه یه کیک که خودش درست کرده بود برای ایلیا فرستاد . امروز شوشو رفت از ترمینال گرفت و اورد . همه بازی ها فکری یا خلاقیتی هستن اماااااااااااااااااااااااا مادرشوهرم دیشب که اومد برچسب های بن تن و ادامس و اب نبات چوبی ( ایلیا شام نخورد بس که اب نبات چوبی اورد ) اورد براش البته می دونم از محبتشه اما هر وقت می یاد یه عالم خرت و پرت و چیزای به درد نخور می یاره . حالا من هر چی می خوام بن تن و این جور کارتون های بد رو از ذهن بچه بیرون کنم نمی ذاره . نمی دونم چطور بهش بگم این خوراکی های غیر مفید و یا برچسب و اسباب بازی هایی که ذهن ایلیا رو درگیر می کنه رو نیارید چون نمی خوام ناراحتش کنم هر چی باشه مثل مادرمه و از طرفی زن با محبتیه اما واقعا با خریدهاش ذهن بچه رو درگیر می کنه . امروز ایلیا می گفت من بن تن هستم .
سلام مامان ایلیاجون.پسرم مشکلات زیادی داشت.مهمترینش خوب حرف نمیزد و طفلک چون نمیتونست منظورش رو بگه خیلی حرص می خورد.که با گفتاردرمانی و تمرین زیادی که باهاش انجام دادم خداروشکرالان بهتره.خیلی هم شیطون بود.به حدی که خیلی جاها نمی رفتم.ولی هربار یه بهونه ای جور میکردم و اصلا نمی گفتم به خاطر پسرم نمیام.یه مدت از مگس و پشه خیلی می ترسید!پارک که می بردمش اگه مگس میدید باید یه جوری حواسش رو پرت می کردیم.هرجایی میرفتم تمام اتاقهارو وارسی می کرد.ولی از همون اول خیلی آداب و معاشرتش خوب بود.فقط فضولی میکرد.
گاهی اوقات هم سریک چیز بی مورد جیغ و داد راه می انداخت.منم بی تفاوت فقط بهش نگاه میکردم.چون تجربه بهم ثابت کرده بود،اگه حرف بزنم یا نصیحتش کنم بدتر میشه.اون وقت در برابر سکوت من خودش ساکت میشد.
مامان ایلیا جون مطمئن باش پسرگلت وقتی بزرگتربشه خیلی بهتر میشه.مشکل اصلی من الان فقط تمرکزش هست.امروز توی تمیز کردن خونه با دخترم کمکم کردندو خیلی ذوق میکرد. همیشه تا میبینه دارم میز رو برای غذا آماده میکنه،بدون اینکه بگم میاد کمکم
امیدوارم با کمک خدا تمرکزش هم بهتر بشه.مامان ایلیا تا میتونی ذهنش رو فعال نگه دار.با تلاشهای شما مطمئنم به نتیجه ی خوبی میرسی.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
مرسی سومیسو جونم ایشالا خدا خیرت بده دلم رو خیلی اروم کردی . الان مهمترین مشکل من با ایلیا اداب و معاشرتش هست .
یه چیز جالب : من هر روز صبح که ایلیا میبرم سوار سرویسش کنم بهش می گم به دوستات سلام کن اونم یواش سلام می کنه حالا همه بچه های هم سرویسیش تا منو می بینن بلند همه سلام و خداحافظی می کنن . به شوهرم گفتم ببین من بچه های مردم رو ادب کردم اما بچه خودمون رو نتونستم
خواهش میکنم مامان ایلیاجون.همون که یواش سلام میکنه خیلی خوبه.برای مادرهمسرت گفتی شعرمیخونه.خیلی خوبه که توی جمع شعر میخونه.راستی گفتی برای ایلیا زیادخوراکی میاره.میتونی یک سبد برای خوراکیاش توی کمدش بذاری.وقتی مادرهمسرت براش خوراکی آورد به پسرت ازقبل بگو خوراکیهای مامانی رو ببر بذار توی سبدت و یکی رو بردار بخور.اون وقت سبدت پرازخوراکی هست و هر روز یکیشو بردار و بخور.اگرهم مادرهمسرت ناراحت نمیشه بهشون بگو چه سی دی هایی مناسب پسرت هست تا از همونا که مناسبشه براش بگیرن.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
سلام دوستان شب بخیر......................من چند وقت بودکه نتم قطع بود اینجا چه اتفاقهایی افتادهههههههههههههههههه....پروین جون وقتی پست مربوط با دکتر رو نظرشو درمورد ریتالین خوندم تنم لرزید..........خدایا من باهزار بدبختی خودمو راضی کرده بودم پسرم ریتالین بخوره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!بازم افتادم دو دوراهی...............ای خدااااااااااااااااااا.....اول بگم که من به پسرم یک چهارم صبح ویک چهارم عصر ریتالین میدم.....تغییر خیلی زیادی ندیدم...فقط کمی پسرم معقول تره شده.......تغییر معجزه اسایی ندیدم.......واقعاا مردد هستم...ولی وقتی دیدم یه دکتر هم به بچش ریتالین میده ارومتر شدم..خوب من که درحد دکتر نیستم...........اگه خیلی ضررر داشت که به بچه 6ساله خودش نمیداد.................
پروین جون شما نباید ساکت میموندی..باید واب دکتر رو میدادی..میگفتی اگه ریتالین اینقدر بده خیلی اشتباه کردی ریتالین دادی؟؟؟؟مگه بچهههای ما موش هستن که هر حلسه روشون ازمایش بکنه و بعدا نتیجه رو بفهمه........
من جلسه قبل از دکتر امیری کاملا اطمینان گرفتم درمورد ریتالین که عوارض خاصی نداره.......درضمن پروین جون من چند سال قبل درمورد اینده بچه بیش فعال از دکتر شاهرخی پرسیدم که گفت اگه سری به زندانها بزنید وبا افراد شرور ومعتاد حرف بزنید میبینید اکثر دزد ها که با یک پنجه میپریدن روی دیوار مردم اگه از بچه گیشون بپرسی مبیبنی بیش فعال بودن ..........یا افراد معتاد که از درس ومدرسه ئوجمع دوستان ترد شدن و روبه اعتیاد اوردن و.......خلاصه منو قانع کرد دارو نخوره خطر زیاده....
ولی الان که تقریبا 15 روزه دارو به علی میدم و با خودم می اندیشم(ههههههههه)اخه شوهر منم مثل بیشتر شوهرها اصلا منو همراهی نمیکنه و دورادور گزارش کار میگیره!!!!!!!!!!!!!!!!دیدم دکتر شاهرخی کارش بهتر بود....م=یدونید چرا؟؟؟؟؟؟؟چون اولا به علی ریتالین نداده بود ودوما همیشه یک فرم بهمون میداد تا پر کنیم و اونو تو سط یک روانشناس دیگه تو کامپیوتر مطب ذخیره میکرد و توسط اون داروها رو کم وزیاد میکرد............ای وای خودمم هم موندم کدوم بهتر بود...دکتر امیری رو از این جهت پسندیدم کهه چندسال خارج بوده وبا روش درمان نوین وغربی اشناست(به قول شوهرم مگه من پیش دکتر بودم ک9 برا چی رفته بوده استرالیاااااااااااااااا)خلاصه تو روخدا نازی جون به نظرت ریتالین رو ادامه بدم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟برگردم پیش شاهرخی و فقط با ریسپریدون ادامه بدم.................ای وای
یوسف از جرم زلیخا مدتی زندان برفت/مهدی «عج» از اعمال ما حبس ابد گردیده است
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز