مینیمالیست شدن یعنی چی؟

زن عموی همسرم هستند ایشون نوه وعروس وداماد دارند.دقیقا سن شون نمی دونم باالطبع من خیلی وارد به زندگی شون نیستم ولی چون رفت وامد اونچه که در خلال پذیرایی ها دیدیم همه چیز مرتب وبه اصطلاح خطی چیده شده.

من این چیدمان خونه مادرم یا مادرهمسرم ندیدم معمولا همه چیز تو هم توهم وجالب اینکه هر دو عزیز مهمان زیااد ندارند.

حیاط مادر ومادرهمسرم پر از خرت وپرت

ولی من اصلا یه سطل یه جارو هیچی تو حیاط زن عموی همسرم نمی بینم فقط گل وگیاه ویه بند رخت

همین یه خونه هم دارند.قبلا انباری شون اینجا توصیف کردم قشنگ فرش بنداز بشین انقدر مرتب

روی دیوارهای هال فقط یه ساعت

اتاق دوم هم یه ساعت وایبنه

اون دوتا اتاق ندیدم چون شخصیه ولی در که بازه ریخت وپاشی توش نمی بینم.

انقدر کابینت ها خلوت ومرتب که تو مراسم ها من جای هیچ چیزی نپرسیدم همه چیز با چشم می دیدم.

مثلا یه کابینت شون ظروف ارکوپال به نظرم چینی ندارند

کابینت های پایین قاشق ها ولیوان ها

کابینت بالای اپن که شکل اتوبوسی قابلمه ها ویه سری لوازم برقی منظم چیده شده

دیگ های بزرگ شون تو انباریه

روی یخچال چیزی نبست

روی کابینت کنار گاز چای وقند وکتری وقوری فقط

سلام عزیزان مینی مالیست.

اول از شادی جان تشکر کنم این بحث کوتاه کردن صحبت های روزمره رو پیش کشیدن.

دقیقا نمیدونم از کی ولی خیلی به صحبت کردنم توجه میکنم،مدتیه فهمیدم من بین حرف زدنم خیلی اطلاعات از خودم میدم

خیلی خاطره میگم خیلی مثال واقعی میزنم.

تصمیم گرفتم اول اگر خواستم حرف بزنم،کمتر اطلاعات بدم. در همین راستا،تا الان که ۷ ماه از سال گذشته مقدار حقوق شوهرم رو هیچ کس نگفتم🫢قبلا هرکی میپرسید سریع میگفتم الان حرفو میپیچونم اگرم نشد راستشو نمیگم چون هر راست نشاید

دوم خیلی خیلی خیلی سعی میکنم از خانواده شوهرم جایی بد نگم

هنوز خیلی موفق نبودم.

هروقت از اونا جایی بد گفتم بعدش بسیار زیاد پشیمون شدم.

درسته من از اونا دلم پره ولی دلیل بر این نیست که کلا ادمهای بدی باشن.

سوم فهمیدم تنها کسی که باهاش غیبت میکنم یکیش خواهرم هست یکیش هم یک دوست.

من خودم سعی کردم کمتر با خواهرم تماس بگیرم ولی خب نمیتونم تماس های اونو بی جواب بذارم.

الان وقتی حرف کسی میوفته وسط سریع میگم ولشون کن بیا فلان کارو کنیم فلان جا بریم و غیره..

فعلا همین موارد یادم اومد💞

چقدر قشنگ‌.چقدر حس خوب ادم میگیره از این ادمها و اصول زندگیشون.

من محض رضای خدا حتی یه فامیل مینی مال ندارم😅😅😅😅

منم غیبت خانواده همسرم‌پیش خانواده خودم می کردم.

وچقدر اسیب دیدم الان در مرحله تمرین ام که نگم

وای انقدر سخته ولی تلاش می کنم

به خودم قول دادم حالا که به خاطر دخترم سرکار نمی رم حسابی روی رشد فردی ام کار کنم که حس بهتری از این دوره داشته باشم.

بله عزیزم دقیقا

من البته منظورم شما نبودید دوست عزیز جسارت نباشه در کل گفتم و در پاسخ به دوستی که گفته بودن کاش میشد خونه های دیگران رو مینیمال کرد

اما واقعیتش ما خیلی هنر کنیم بتونیم خودمون رو تغییر بدیم که اختیار و اراده تام داریم در موردش

به نکات بسیار عالی رسیدی عزیزم

مخصوصا درباره اطلاعات دادن

عالی هستی هستی جان.اتفاقا من پست های طولانی شمل رو دوست دارم.ممنون که روی پست من ریپلای کردین برگشتم خوندمش .یادم افتاد که چه گوهرهایی بدست آوردم.

ولی در کلاس درس چون دبیر ریاضی هستم نمیتونم در سخن گفتن مینیمال باشم😃😃😃😃

منم به این نتیجه خیلی وقت پیش رسیدم.

من کلاس خصوصی میزلرم قبلنا تعداد کلاسهام رو موقع صحبت کردن میگفتم برا خانواده خودم.و اونا هم تا میخواستن یه چیزی بخرن تازه واجب هم نبود زود پول ازم قرض میخواستن منم خجالت می کشیدم ندم علنا انگاری برای اونا کار میکردم بعدا تا وقتی پول ازم خواستن گفتم طلا میدم همونقدز باید طلا بدی از اون موقع دیگه پولی ازم نمیخوان .و منم دیگه اطلاعات از کار رو زندگیم نمیدم.

پول من رو میگرفتن بعد چند سال همونقدر میدادن که ارزش پولم از بین میرف.

منم تا پول بدستم میاد میدم طلا .

زندگی با یک مانتو و یک پالتو👌

عجیب اما شدنی ☺️✅

الان یه مقداری طلا دارم که وقتی دخترم انتخاب رشته میکرد گفتم پزشکی دانشگاههای آزاد رو هم بزنه .دخترم گف مامان پول میخواداااا.گفتم عزیزم نگران نباش از طلاهام تیکه تیکه میفروشیم پول ترم ت جور میشه و چقد بابت این خوشحالم که میتونم پشتوانه دخترم باشم.خدایاااااااشکرت

انشالله پس ازاندازهایمون برای کارهای خیر و خوب مصرف بشه

امروز کمکیم اومد ، کلی چیز زیر میز ناهارخوری چیده بودم که بدم ببره ، حدود یک چهارمش رو برداشت ، بقیشو نخواست ، ببین من چیا رو سالها انبار کردم که حتی کمکیمم نخواستشون ، ای خداااااا😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅

اخه مشکل اینه که اسپورت هم زیرچادرخیلی قشنگ نیس😁اتفاقادوسال پیش یه جفت اسپرت چرم مشکی جمع وجور گرفتم خیلی خوب وسبکه ولی بازم فصل گرم نمیتونم بپوشم. حالا برای سال بعد یه مدل کالج دیدم که حالت مشبک داشت یکی ازاونا میخرم که ببینم چطوره

ماشالله ققنوس جان انقدرپخته وسنگین ورنگینی شما من فکرمیکردم حدودا 45باشی

من حجابم متوسطه ولی واقعا از جوراب نپوشیدن حس خیلی خیلی بدی میگیرم بخاطر همینم هیچوقت نمیتونم صندل بپوشم ، چند بار خریدم با جوراب پوشیدم دیدم جالب نیست دادم رفت . همینطور شلوار ۹۰ سانتی هم نمیپوشم