بعد یه مدت تقریبا طولانی اومدم گزارش بدم
راستش من با اینکه کلی وسیله دور ميندازم ولی بازم حجم وسیله های بدون استفاده ام زیاده اکثرشون هم مال زمان مجردین هست چون خیلی زیاد بودن دیگه استفاده نشدن و نو موندن منم به خاطر نو بودن نمیتونم بندازم دور کسی هم نمیخره
همه ی این ها هم فقط به خاطر این که من یه خانواده به شدت ماکسیمالیست دارم که زمان مجردی هر پولی داشتم مادر فقط میگفت بیا بریم فلان مغازه فلان لباس رو آورده و.... والان من یه اندازه دو تا مغازه بزرگ لباس دارم
جالب اینه الان هم با اینکه اومدم خونه خودم بازم منو مجبور به خرید کردن میکنن
مثلا من حدود سی تا مانتو دارم همشون هم قابل استفاده اول سال با خودم تصمیم گرفتم دیگه نخرم و به جاش پول هام صرف خرید طلا کنم یه مدت از همین وسایلم استفاده کنم ولی دست از سرم برنمیدارن مثلا من همین دوماه پیش توی رودر بایسی موندم و مجبور شدم دوتا مانتو بخرم
مادرم خودش که دیگه هیچی اینقدر خونشون شلوغه و پررررراز وسیله بخدا وقتی میرم اونجا اضطراب میگیرم
یعنی هر بار میره بیرون هرررچی میبینه میخره یه لحظه با خودش فکر نمیکنه اصلا من این وسیله رو احتیاج دارم یا نه آیا جنسش خویه اصله یا نه بهش هک چیزی بگی ناراحت میشه سریع
باورتون شاید نشه دیروز روسری هاش مرتب کردم حدود پنجاه تا روسری داشت ولی بازم هر بار میره بیرون یکی میخره
همش پارچه میخره مانتو میدوزه
من دیگه کاری بهشون ندارم ولی مشکلم الان اینه که منم مجبور به خرید میکنن مثلا خواهرم مدام در حال سفارش اینترتی دادن هست بعد به من زنگ میزنه میگه من میخوام اینو بخرم توهم بخر
اگر بگی نه کلی حرف بهم میزنه که آره بدبخت چرا مثل گداها زندگی میکنی تو بلد نیستی زندگی کنی منم مجبور میشم میگم باشه بخریم
از این اخلاق خودم متنفررررم که اینقدر مهرطلبم نمیتونم ببینم کسی ازم ناراحته
در صورتی که وااااقعا هیچی احتیاج ندارم
اگر مادرم یه ذره مدیریت و سیاست تو زندگی داشت به ما چهار تا چیز خوب یاد میداد الان هر کدوم ما با پول این همه آشغال که طی این سالها خریدیم میتونستیم هر کدوم یه خونه نقلی داشته باشیم
ولی صد حیییییف
خانوادت در ژندگی آدم خیلی تاثیر داره
متاسفانه تاوان بدی ما بچه هایی میدیم که پدر و مادر ساده و بیخیالی داریم