2777
2789
عنوان

مینیمالیست شدن یعنی چی؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1740509 بازدید | 44731 پست
برای اینکه اسم به فامیل کاربریت بیاد میذاشتی«ابوحیران» 😉😁

وای آره هیدوا جون جالب می‌شد 😍🤣🤣 

راستی من از زمانی که خواننده خاموش بودم طرفدار پروپا قرصتم ... و کلی ازت چیزای خوب یاد گرفتم 🌿🌺❤️

از سال ۹۷ خواننده خاموشم و بالاخره عضو شدم😃

گزارش امروز 📝


 خروجی های قبلی رو غروب بردم گذاشتم بیرون🗑🚪

یک پادری که زیر یخچال مینداختیم و بردم خونه قبلیمون تا مامانم اونجا بشورتشو و بمونه همونجا 🧼


ورودی دو قطعه یدکی🛒


📌تجربه امروز 

یک آسیاب برقی داشتیم که یک قطعه اش خراب شده بود و کار نمیکرد چند سال بیکار مونده بود تو کابینت

 امروز با مخلوط کن کار میکردم که همون قطعه خراب شد😓

 دیگه کمر همت بستم و رفتم لوازم یدکی دوتا ازش خریدم و به راحتی بهشون وصل کردم و دوباره به چرخه مصرف برگشت 🥳

  این قطعه یدک تو دیجیکالا 39 هزارتومنه چون سایز بندی داره تصمیم گرفتم برم حضوری خرید کنم تا دچار خرید اشتباه نشم

دوتا مغازه رفتم مغازه اولی قطعه رو 150 هزار تومن قیمت داد و تازه گفت باید وسیله رو بیاری تا من ببینم و جا بندازم وگرنه فلان میشه و.... 😶 چون خیلی بالا گفت شک کردم🤨 رفتم مغازه دومی و مارک دستگاه و ازم پرسید و قطعه رو به قیمت 50 هزار تومن بهم فروخت🙂 خیلی از مغازه هایی که خدمات ارائه میدن ممکنه کـلاه بردار باشن اینم از تجربه من)

 البته یکم منو ترسوند که امیدوارم دروغ باشه گفت اگه قطعه اشتباه وصل بشه ممکنه تیغه در بیاد و پرت بشه بیرون🙁

الــهی بـرقصـانـد خـدا بـه ســاز تـو جـهانـت را          

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

گزارش امروز 📝 خروجی های قبلی رو غروب بردم گذاشتم بیرون🗑🚪یک پادری که زیر یخچال مینداختیم و بردم خو ...

خب شما که درست جا انداختی و داره کار میکنه نگران نباش . آره خیلیا انصاف ندارن . متاسفانه این روزا این موضوع  تعجبی نیست و هر کی یه حدی انصاف داره . منم یه بار یه رنگ مو خریدم ۱۵۰ تومن بعدا توی د یجی کالا قیمتشو دیدم زده بود ۵۰! حروم و حلال براشون مهم نیست !

سلام وقتتون بخیر

اومدم تایادم نرفته بگم وبرم دیدم چندباری اینجا کاربراپرسیده بودن که توی اینستاپیجی مثل لیلی میشناسین یانه 

خواستم پیج گیلدابروجردی رومعرفی کنم. تسهیلگره وبلاگر نیس. پستای جالبی میزاره همگی هم بصورت عکسنوشته هستن

لطفالایک نکنین. 
دقیقاً منم همیشه دیدم به میوه آرایی همین بود!که چرا اینهمه وقت میذارن و کلی میوه هدر میدن

دقیاس

و هرگز هم رغبت نمی کنم که ازشون بخورم

خوردن میوه ای که اون همه دستمالی شده ببخشید چندش آوره برام😖

بچه‌ها اگه موافق باشید داستان مینی‌مالیست شدنتون رو مختصر تعریف کنید.چی شد که مینیمالیست شدید؟

من بگم؟ داستان من کمی شبیه داستان لقمانه!


✅️در واقع زیر بخشی رو اکتسابی و انتسابی از مادرم گرفتم: این که خریدهای غیرضروری نکنم، با کیفیت بخرم و مد پایدار

❌️اما اختلاف نظرم با ایشون در اینه که ایشون بنا به اقتضای شرایط و نوع زندگی اغلب مادرامون در گذشته وسواس احتکار دارن و ایده هرچیز که خوار آید... به طوری که لوازم خونه پدری من عمرشون از عمر خودم مادرم بیشتره شاید مثلا از جهیزیه مادربزرگشون هستن!


❌️بزرگ و بالغ که شدم خواهر بزرگترم رو می دیدم که وقت خیلی زیادی رو از بچگی باهاش می گذروندم و ایشون به شدددددت ماکسیمالیسته هررررر چیزی رو می بینه و دوست داره می خره و به شدت منو سرزنش می کرد که مثل خودش نیستم و منو خسیس می دونست اما واقعیت این بود که من سرسام می گرفتم از این همه خرت و پرتی که تو خونه ش بود.بدترین قسمت ماجرا اونجا بود که هر دفعه یه بخشی رو بیرون می داد مثلا تعداد زیادی لباس هاش. و دوباره مقدار بیشتری می خرید. از نظر خودشم بسیار آدم خوبی بود که اونا رو به دست نیازمند می رسوند انصافا هم جنسای خوبی بودن و اصلا کهنه نبودن که ردشون می کرد ولی من تو این رفتار خودخواهی بیشتر می دیدم تا گذشت چون اگه خودم بودم همون اول یک دست برای خودم می خریدم و پول یک دست دیگه رو به نیازمند می دادم نه این که دو دست برای خودم بخرم و بعد دو دست استفاده شده رو بدم به نیازمند.ایشونم وسواس احتکار رو داشت یادمه پالتوی بسیار زیبایی داشت که دیگه سایزش نبود من و خواهر دیگم اون پالتو رو خیلی دوست داشتیم ولی هرگز به ما نداد به امید این که دختر دار بشه و دخترش بپوشه و هرگز دختردار نشد. جالبه درباره لوازم منزلش هم با افتخار می گفت که من کلی لوازم دارم که بعدها به عروس هام می رسه.عروسش هم بهش گفته بود که آدم لوازم کهنه کس دیگه رو میخواد چکار؟! فکر کن قاشق دهنی های دیگرون رو!!! با این که انصافا هیچ چیز کم قیمت و بی ارزشی تو لوازم خونه ش نیست ولی به شددددت زیاده...و من هیچ وقت حالم بین اون همه وسیله خوب نیست

✅️ اما باز هم بخش خوب ماجرا که از ایشون گرفتم باکیفیت خریدن و مد پایدار خریدنه


ادامه دارد...



✅️اولین گام جدی من برای ورود به دنیای مینیمالیسم، اومدن مون به این خونه بود ۱۴ ۱۵ سال پیش و جمله طلایی همسرم وقتی مونده بودم سرویس آشپزخونه جهیزیه مو بعد ۶ سال دربیارم یا حیفه که ایشون گفتن حیف منم... حیف تویی

✅️گام بعدی آشنایی با تاپیک فنگ شویی بانو اورانوس در ۷ یا ۸ سال پیش بود و انجام پاکسازی ها و فنگ شویی که قبلا دربارش گفتم اگه خواستید باز میگم و نتایج عالی که دیدم اما هنوز فکر فروش به ذهنم نمی رسید چون مادرم از این کار خیلی بدش میومد چوک مادرشوهرش این کارو می کرد

✅️۴ سال پیش که دکوراسیون داخلی خونه رو تغییر دادیم ناگزیر لوازم قدیم یا کهنه بودن یا به طرح جدید و مینیمال خونه(من اون موقع هنوز نمي دونستم که اسمش چیه ولی سلیقه من بود و می پسندیدم.مثلد من هرگز مبل استیل و منبت نخریدم) برای اولین بار جسارت کردم و اونا رو فروختم و دیدم چقدر خوبه هم جام خلوت میشه هم پول میاد دستم

✅️و فصل الخطاب ماجرا اینجا بود در دی ماه که اتفاقی پیداش کردم و باز دیدم که با حال من، فنگ شویی و علایقم سازگاره و باز هم پاکسازی و اونچه دیگه تکراری میشه گفتنش اما چیزای جدیدی که من از اینجا گرفتم نسبت به موارد بالایی:


۱.این که مینیمالیسم به نفع محیط زیسته (چیزی که شاید تنها چیز مقدس در دنیاست از نظر من) 


۲.چیزی که من لازم ندارم خوبه که بره پبش کسی که نیاز داره. این یک معامله برد برده. برای من چون جام خلوت مبشه و پول میاد دستم.برای خریدار چون پول خیلی کمتری داده و عژت نفسش هم حفظ شده نسبت به بخشیدن و برای محیط زیست. پس من حتی اونچه که نو هست ولی استفاده نمی کنم مثل سرویس چینی مرغی جهیزیه ام که بالاخره جرات فروشش رو پیدا کردم(قبلا فقط مستعمل و استفاده شده ها رو میفروختم)


۳.این که ماحصل فروش رو تبدیل به سرمایه گذاری کنم مثل طلا و ... و صرف کارهایی کنم که دوست دارم


۴.خروجی های هیجانی نداشته باشم و ورودی ها رو کنترل کنم


۵.این که تو روابط و آدم ها هم میشه مینیمال بود و دیگه عذاب وجدان ندارم از این بابت

داستان من طولانی شد ولی فکر نکنم خوندنش خالی از لطف باشه

آهان یه جا رو فراموش کردم:

✅️یه نقطه عطفم هم موقع چیدمان این خونه بود که دوست صمیمی ام اومده بود کمک و بهم گفت که به جز روغن و چیزهای خیلی ضروری، همه چیزای اضافی مثل دم کنی و دستگیره و غیره رو بچینم تو کابینت تا آشپزخونه ام خلوت تر بشه و من خیلی این ایده رو پسندیدم

داستان من طولانی شد ولی فکر نکنم خوندنش خالی از لطف باشهآهان یه جا رو فراموش کردم:✅️یه نقطه عطفم هم ...

همه‌ی داستانت رو خوندم خیلی خوب بود و ممنونم که باهامون به اشتراک گذاشتی♥️

میتونید لایک کنید اگه دوست دارید 🌿

سلام دوستای عزیزم

من یک مدت خونه مامانم بودم، تاپیک رو میخوندم و از پست ها خیلی لذت میبردم ولی خودم خروجی نداشتم و اینکه چون خونه مامانم بودم ب خودم اجازه ندادم چیزی بیرون بندازم.


ولی خب عوضش خیلی با مامانم در مورد مینی مالیستی صحبت کردم،در مورد خرسدهای هیجانی و چجوری ادم جلوی خودش رو بگیره که خرید اضافی نکنه.


تو خونه شون کلللللی بازیافتی بود تقریبا سه تا کیسه خیلی بزرگ. همه رو فروختیم.


کلی لباس کهنه و اشغال از تو حیاط جمع کردیم ریختیم دور.کلی کفش پاره از تو انباری پیدا کردیم دوباره.

مامانم همه حقوقش رو پس انداز کرده بود تو کارتش ولی اروم اروم ازش برداشت میکردن ، باهم رفتیم طلا فروشی و دو تا تیکه طلا گرفتیم، باهاش کلی صحبت کردم از این به بعد پولی دستش اومد وسیله نخره به جاش طلا بخره.

این گزارش خونه مامانم💫💫💫⚘

ما هیچ تر از هیچ/پی هیچ/دویدیم/جز هیچ/دراین هیچ/دگر هیچ/ندیدیم

تو گوشیم همه چیزایی ک لازم دارم رو یادداشت کردم خارج از لیست چیزی نمیخرم.

دو تا لباس زیر خریدم🌸

چشم پزشکی رفتم و عینک گرفتم(سه سال پشت گوش مینداختم)🌸

سرویس غذاخوری مهمونم ماست خوری نداشت، گرفتم🌸

سه تامرغ خوری و سه تاکاسه بزرگ مناسب اش و سالاد و...خریدم🌸

یه کفگیر چوبی لازم داشتم اونم خریدم🌸


خروجی هم تو ذهنم هست ی سری چیزا رو بذارم کنار ولی هنوز فرصت ندارم.

هروقت انجام شد گزارشش رو میدم

ما هیچ تر از هیچ/پی هیچ/دویدیم/جز هیچ/دراین هیچ/دگر هیچ/ندیدیم

یه ورودی ارزشمند دیگه که داشتم کارت عضویت تو کتابخونه بود.


قبلا با گوشی میخوندم ولی الان خیلی با نسخه چاپی راحت ترم.

ما هیچ تر از هیچ/پی هیچ/دویدیم/جز هیچ/دراین هیچ/دگر هیچ/ندیدیم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792