مینیمالیست شدن یعنی چی؟

نه عزیزم مال شما کاملا اندازه است.آفرین به این خرید درست وفکر شده.

عید امسال رفته بودیم شهرمون. رفتیم بازار شوهرم تو حراجی تو تا شلوار خرید بدون پرو کردن😑

امروز بعد از مدتها پاش کرد هم کوتاه بودن هم تنگ😶

هیچ کس رو نداریم شلوار این سایزی بپوشه،مجبورا خودم برداشتم.

اینم ورودی اجباری

اتفاقاً منم چند وقت پیش مجبور شدم یه شلوار و یه پیراهن  شوهرم رو که تازه برا خودش خریده بود و براش کوچیک بودن رو برا خودم بردارم. 

بچه ها من برای حبوبات لولزم قنادی وکلا هر چی که باید تو ظرفی ریخته بشه از اینا استفاده می کنم وجالبه براتون بگم خودم نمی خرم همسرم خرید می کنه توش عسل ،شیره خرماست ارده است خلاصه هر چی.دونه دونه جمع میشه.

هم سبک هم نمی شکنه هم شفاف می بینم توش چیه.

با آب گیری ساده تمیز میشه کابینت ام مرتب.هر ویت ام کهنه شده در حدی که قابل استفاده نباشه میشه خروج گذاشت بدون هزینه کردن دوباره جایگزین کرد.

بانکه هایی که امروزه بلاگرا تبلیغ می کنند من خیلی دیدم اطدافیان خرزون وهر کدوم مشکلاتی داشتند ومهمتر از همه قیمت زیادشون که نمیشه به تعداد بالا تهیه کرد واگه هم بشکنه به دلیل همون قیمت حایگیزین کردنش مشکل.

شادی جان منم باهات موافقم حالا چند وقت پیش از این ظرفا زیاد جمع شده بود چندتاشو دادم مامانم واقعا کار راه اندازن 👌 

عالیه ... منم زیاد گیرم میاد ولی باز میدم به بقیه ... زیاد باب میلم نیستن . مخصوصا در سایزها و طرح های مختلف هستن . 

ظرف حبوباتم: سه تا ظرف حبوبات برای سرویس شفق هستن 

دو تا ظرف شیشه ای که برای مربا استفاده میکردم ولی چون دیدم مربا تو خونمون خورده نمیشه انتقال دادم این کشو و توش جو و لپه ریختم

سه تا هم ظرف یه شکل دارم برا ماکارونی و... اینا رو شاید بعدا گذاشتم خروجی

شش تا هم از این ظرفایی که شادی جان عکسشو فرستاد دارم برا نعنا و ترخون خشک و...

قبلا این کشو پر بود از انواع سبزی خشک و ادویه هایی که استفاده نمیشد الان در خلوت ترین حالتشه و کاملا راضیم

خروجی های این چند روزم:

دوتا شلوار دو تا بلوز دخترم که اندازش نبودن

یه مانتو خودم که نمیپوشیدمش گذاشتم کنار بدم به یه دوستی

یه جفت جوراب همسرم ‌که کهنه شده

یه لیوان هم شکست

سلام دوستان

وقتتون بخیر 

دوست داشتم گزارش دیروز رو اینجا ثبت کنم

صبح بیدار شدم با یه اشپزخونه شلوغ و خونه نامرتب که اسباب بازی های پسر کوچولو ریخته شده بود.

از اشپزخونه شروع کردم، بقول دوستان ظرف دم دستی کم دارم و تا جاییکه بشه توی ماشین ظرفشویی میذارم که هفته ای یکبار روشن می‌کنم و بقیه رو با دست میشورم، مثلا چون فقط شش تا قاشق و‌چنگال دم دست دارم برای سه نفر، با دست میشورم.

گاز و هود رو با مایع گاز پاک کن تمیز کردم خیلی تاثیر داشت اکثر اوقات با مایع ظرفشویی میشورم چون دوست ندارم زیاد از شوینده قوی استفاده کنم.

مرتب کردن اشپزخونه، هال، پذیرایی و اتاق خواب و‌ جارو کشیدنشون یک ساعت زمان برد که در این حین هم پادکست های خودشناسی گوش میدادم.

منظورم این هست چون خونمون کوچیکه حدودا صد متر و وسایل اضافه و دکوری زیادی نداریم خیلی سریع مرتب و جمع و‌ جور میشه. بعد رفتم سراغ کمد دیواری و جمع کردن لباس های زمستونی خودم و همسرم، موقع جابجایی لباس های تابستونی سه تا تیشرت خودم که همچنان سالم بودن ولی مطمئن بودم که دیگه استفاده نمیکنم رو خروجی گذاشتم که مادرم برای نیازمند ببرن، یه مانتو کتی که دیگه دوستش نداشتم رو برای مامانم بردم و خیلی تو تنش خوب بود و خوشش اومد و کت تابستونی رو شستم و‌ اتو کردم، برای تابستون فقط همین کت لینن رو دارم و برای بهار هم یه کت بهاری.

حس سبکی خیلی خوبی داشتم که تو زمان کم هم خونه مرتب شد هم کمد لباس ها پاکسازی و جابجا شدن با لباس های تابستونی.

بعد رفتم سراغ کمد دیواری پسرم و یه شلوار بیرونی و یه ست بلوز و شلوار و یه جفت کفش کوچیک شده بود رو‌ همه رو شستم و خروجی گذاشتم چون خیلی سالم‌و‌جنس خوبی دارن، حتما برای خیریه میبرم.

حس خیلی خوبی داشتم و مطمئنم شما هم تجربه ش کردین بعد از پاکسازی و تا آخر روز هم انرژیم بالا بود، دوست داشتم باهاتون شریک بشم. 

خیلی هم عالی ودقیقا حس خوبت انتقال دادی

چقدر خوب حس سبکی می گیره آدم از پیامتون

من اومدم شهر همسرم دو تا مانتو ورودی داشتم  اونم بعد یک سال و دو تا لباس مجلسی برای دخترها که عروسی داشتیم 

منم از اینا به عنوان ظرف حبوبات و آرد و... استفاده میکنم. خیلی راضیم و هزینه ای هم نکردم. اغلب شیره ها تو این ظرفاس. 

بانکه شیشه ای داشتم درش چوبی بود قشنگ بود ولی هم سنگین بود هم وقتی میشکست جایگزین کردنش سخت بود. دیگه کلا جمعشون کردم دادم به کسی. 

سلام

سه تا جوجه ی مرغ داشتیم که پسر کوچکم تو سبد پیک نیک نگهشون می‌داشت شرایط نگه داری ازشون رو نداشتم بردم منزل برادرم که کلی مرغ و خروس داره

متاسفانه یکیشون مرد

همراه اونا یه سبد پیک نیک و یه ظرف دونه شون رفت خروجی

کلا ۴تا سبد پیک نیک داشتیم یکیش رو قبلا داده بودم کمکیم الان دو تا سبد پیک نیک مونده

البته فقط یکیش رو خریده بودیم بقیه اش رو موقع عید نوروز اداره شوهرم آجیل توش می ریخت میداد بهمون

واقعا ۴ تا زیادی بود