سلام بردوستان گل مینیمالم .امیدوارم هرکجا که هستین شادوخرم و سلامت باشین .دوستان گلم من یه مدت نبودم رفتم مسافرت و خونه ی پدری .جونم براتون بگه که تو این مدت خیلی هم پاکسازی داشتم .یعنی بیکار ننشستم و هرجایی رو که میرفتیم من در جستجوی وسایل اضافه بودم تا دور بندازم .یکی ازاین جاها خونه ی مادربزرگم بود که واقعا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوین😇😇شاید باورتون نشه اما وسیله هایی داره بیشتر شبیه عتیقه هستن .اصلا خود عتیقه هستن شاید مال دهه ی ۳۰اینا باشه ...یه ساک داشتن فکر کنم مال ۷۵سال پیش بود .البته اینم بگم خود مادربزرگم ۱۱۹سالشه و ماشاالله قبراق و سرحال و سالم .خلاصه عزم خودم و جزم کردم و همراه خواهرزادم کل خونه ی مادربزرگ و زیرو رو کردیم.خدا گواهه شاید بیست 👉کیسه وسایل اضافه ما ازخونه ی مادربزرگ خارج کردیم و کنار سطل های زباله داخل خیابان و کوچه گذاشتیم 👉.این وسایل اضافه شامل:پرده ..استکانهای لب پر شده .پشقابهای ترک خورده و شکسته .پارچه های اضافه ...لباسهای زیادی که حتی یکسری از مال نوه هاش بودن ...لیوانهای استیل ...تابلوهای قدیمی و داغون ...ملحفه های رنگ و رو رفته ...وسایلهای برق و سیم و ...وسایلهایی که از لوله کشی کردن باقی مونده بودن ....اووووووووو داخل حمومش نگم براتون دوکیسه زباله خارج کردیم .سطل شکسته و جلد انواع شامپو و ژیلت و تیغ و اوووووو نگم براتون ......این وسط هم یکسری از وسایلاشون فروش رفتن :یه دونه پنکه زمینی که باید تعمیر میشد و یه مشکل جزیی داشت رو فروختیم ...یه جاکفشی ....یه اتو ....یه گاز تک شعله که فقط خاک خورده بود ...یه کابینت فلزی ....چنتاقابلمه روحیی ....ووووووو بچه ها حضور ذهن ندارم الان و اگه بخوام بنویسم شاید دو سه صفحه بشه .....نمیدونم چرا بقیه ی نوه هاش که همیشه میرن به مادربزرگم سر میزنن چرا این پاکسازی هارو انجام ندادن .تازه اونا تو همون شهر که مادربزرگم هست هستن .اما من واقعا دورم .کاش بیشتر میموندم تا یه سرو سامانی بهشون میدادم .......بازم مونده بگم البته اگه دختر کوچولوم اجازه نوشتن بده 😂🥴الآنم خوابیده دارم مینویسم
جونم براتون بگه البته به همین سادگی هم پاکسازی نداشتم چون بعضی وقتها مادربزرگم دادو هوار راه مینداخت و مانع میشدن😇😇😇😇حالا بریم سراغ خونه ی پدری براتون بگم 😐😐😐خدا شاهده منو مادرم سر دورانداختن وسایل اضافه دعوامون شد .گفت تو باز اومدی وسایلای مارو دوربندازی .مادرم مقاومت خیلی شدیدی کردن و متاسفانه نذاشتن اونجوری که خودم دلم میخواست پاکسازی کنم 👉👉👉👉اما باز خداروشکر یکسری وسایل رو پاکسازی کردم و دور انداختم .این وسط پدرم خیلی خوشحال شد و همکاری زیادی باهام داشتن 🙂🙂🙂براتون نگم مادرم چقد لباس داره و حاضر نیست حتی یکدونه ازشون رو پرت بزنن😇😇😇😇😇این وسط کلی از وسایلای بابام رو که یکساله دنبالشون گشته بود رو تو وسایلای مادر پیدا کردیم 🥴🥴بعد مادرم هم زیر بار نمیرفت و همش میگفت این وسایلها خودشون پا و دست داشتن و اومدن قاطی وسایلای من 🥴🥴🥴گفتم نه مادر من چرا قانع نمیشی چرا نمیگی ازبس که وسایلات زیادن و درهم برهم شتر با بارش تو خونه گم میشه....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از سیم شارژر خراب گرفته تا کتابهای عتیقه و جلد صابون و شامپو و جعبه ی گوشی هایی که دیگه واقعا نیستن و شکستنو کیف پولهای زیادی که تو کشوها بودن و اصلا استفاده نمیشدن و جلد کبریت 😇🙄دکمه های اضافه و نخ و سوزن های درهم برهم که واقعا سرادم گیج میرفت وختی اینارو میدید ...همه تو کشوها تلنبار شده بودن ...پدرو مادرم هم دوتاشون سنشون بالاست .اما خوشبختانه پدرم امروزی هستن یعنی مدرن هستن 🤭ولی متاسفانه مادرم کهنه پرست و بشدت ماکسیمالن ....مادرم بشدت لباس احتکار میکنه ظرف و ظروف اینارو ....خلاصه کوتاه بگم منو پدرم یواشکی تونستیم نصف کشوها و کمدهارو تا حدودی پاکسازی کنیم .اما به کمد مادرم کاری نداشتیم یعنی اگه دست میزدیم واویلا 🙄🙄دیگه خودتون فکرشو بکنین ..کاش ای کاش میتونستم از وسایل های اضافه ای که داخل کشوها بودن عکس میگرفتم .متاسفانه فرصت اینکار نبود چون ما تند تند و سریع داشتیم پاکسازی میکردیم .دیگه هیچی ......یعنی آدم تا با چشم خودش نبینه باورکردنش سخته 🙄🙄🙄
بچه ها یه مسله ای که این وسط خیلی منو آزار میداد جلد قرص و دارو بود 🙄🙄🥴🥴🥴یعنی دقیقا کوهی از جلد قرص و داروهای مصرف شده ...من نمیدونم چرا قرص و دارویی رو که مصرف شده دیگه چرا جلدشو نگه میدارن .این خیلی رو اعصابم بود .هم خونه ی پدرم هم خونه ی مادربزرگم 🤦
مثلا من بعد شش ماه دوری از خانواده و دوستان رفتم مسافرت و بهشون سر بزنم و بهم خوش بگذره 😂😂😂😂قشنگ تاروزی که برگشتم درحال تمیزکاری و پاکسازی و دورانداختن بودم .جالب اینجاست انگار داشتم با کارام اونارو آزار میدادم 😂😂😂اما واقعا حین پاکسازی خیلی بهم خوش گذشت .وختی با ولع ازاین وسایلای اضافه داخل کیسه مینداختم حس سبکی بهم دست میداد.یه حس ناب یه حس خوب که نمیشه با بهترین حس ها تو دنیا مقایسش کرد 😂🥴جدی میگم .حتما درکم میکنین ♥️🤩
دوستان عزیز من نمیدونم چه کاریه چرا ما آدمها از وسایل سیر نمیشیم.چرا ایقد بیخودی خرید میکنیم چرا ایقد وسایل اضافه داریم .چرا حرص و طمع داریم..یعنی به کسی بزنخوره کلا باخودمم هستم با کل آدمهای دنیا ... کاش روزی برسه که دیگه آدمها به اندازه ی نیازهاشون خرید کنن نه کم نه زیاد .به همون قدری وسیله داشته باشن که نیازشونه که واجبشونه ...من خودمم قبلاً یک ماکسیمال به تمام معنا بودم .اما ازاین به بعد سعی دارم یک مینیمال واقعی باشم .البته با کمک دوستان عزیز و محترمی همچون شما ♥️🌺به امید دنیایی عاری از هرگونه بی نظمی و شلوغیی که ما انسانها ساختیم ....چراکه خداوند بزرگ و بلند مرتبه دنیا روبرپایه ی نظمی بسیار دقیق آفریدند♥️🌺♥️🌺
دوستان عزیز من نمیدونم چه کاریه چرا ما آدمها از وسایل سیر نمیشیم.چرا ایقد بیخودی خرید میکنیم چرا ایق ...
دقیقا منم قبل از اینکه اصلن بدونم مینیمالیست چیه اگه یه چیزی از وسایلم میشکست 😭😭😭😫😫 اینجوری بودم و در تلاش بودم برم جای اون وسایلی که شکسته رو بخرم با اینکه کلی از اون وسایل داشتم دلم نمیومد از قبلیا استفاده کنم میگفتم حیفه اما بعد از آشنا شدن با این تاپیک الان چیزی میشکنه 😂😂 خوشحال میشم و بقیه ی وسایلمو جایگزین میکنم الان میفهمم که خودم حیفم نه وسیله هام
دقیقا منم قبل از اینکه اصلن بدونم مینیمالیست چیه اگه یه چیزی از وسایلم میشکست 😭😭😭😫😫 اینجوری بود ...
اره من هم مثل شما
با این تفاوت که وضع مالی مون خوب نبود(الان خداروشکر بهتره) و نمیتونستم بخرم،چقدر هم ناراحت بودم که وقتی چیزی میشکنه نمیتونم جایگزین کنم
حضرت زهرا(س) میتوانست در قضیه مسکین و یتیم و اسیر بگوید که بروید مسجد پیغمبر! خوب حکومت اسلامی است و باید انجام بدهد. نه، وظیفه حکومت، وظیفه جامعه را نفی نمیکند. انسانها در جامعه موظفند که به یکدیگر کمک بکنند. هم کمک مالی هم کمک فکری هم کمک آبرویی. این درس فاطمی است، این معرفت فاطمی است. رهبر انقلاب اسلامی
راستی دوستان یه حس خوب دیگه ای که حین پاکسازی خونه ی مادربزرگم بهم دست داد بخاطر تعمیر وسایلای برقیشون بود ...جاروبرقیشون دچار مشکل شده بود و دسته اش خراب ..اونو دادیم براشون درست کردن ♥️🌺لباسشویی نویی که تو کارتن بود رو زنگ زدیم اومدن وصل و نصب کردن .و یک لباسشویی کهنه که داشتن رو فروختیم 🌺♥️اتوشون ازکار افتاده بود و قابل تعمیر که اون هم ازرده خارج شد♥️🌺تختخواب مادربزرگم هم به پارکینگ خونشون منتقل شد ..وبعد سالها مادربزرگم گفت میخوام ازاین به بعد روی زمین بخوابم .برای همین روی زمین تشک براش پهن کردیم .♥️🌺وخیلی وسایلای دیگه پاکسازی شدن که اگه بخوام براتون بگم سردرد میشین و شاید وقتشم نباشه بگم 😇😇😇😇😇
ازاین پاکسازیهایی که چه خونه ی خودم و یا خونه ی پدرم و مادربزرگم داشتم به این نتیجه رسیدم هرچه وسایل کمتر باشه زندگی بهتر وراحتتر و زیباتر و خیال آسوده تر میشه 🌺🌺🌺♥️👉و نتیجه گرفتم که هرچی از وسایل های خونه کمتر میشه من بیشتر متوجه میشم که هیچ نیاززززی بهشون نداشتم یعنی واجب نبودن و همش تو خونه خاک میخوردن ...پس وسایل کمتر باعث میشه زمان بیشتری رو در اختیار داشته باشیم .ذهنمون آرامش بیشتری داشته باشه ...ومهمتراز همه کلی وقت و انرژی داشته باشیم 🌺♥️