سلام به همگی، ماهمانباری خونه قبلی رو خالی نکردیم و دست خودمونه،سماوری که مامانم تو خونه باغش داره خراب شده بود و تو فکر خرید بود که یادم افتاد من سماور جهیزیه ام رو گداشتم تو انبار،بهمین خاطر یه سر عجله ای رفتم دیدم پره،درصورتیکه چندماه قبل از جابجایی رفتیم و کلی وسایل اضافه مخصوصا کتاب از اونجا اورده بودیم بیرون،ولی بازم شلوغ بود،یک اتوی خراب اونجاست که به امید تعمیر نگه واشتیم ولی یدونه نو خریدیم،سطل زباله بزرگسرویس اشپزخونه ام هم بود و موکتهای اتاق خوابها که همسایمون زحمت کشیده بود برامون گذاشته بود، اینا چیزهایی بود که چشمم دید دیگه وقت نبود بیشتر دقت کنم،سماور رو بردم خونه باغ سماور قبلی مامانم رفت بازیافت،درموردسطل هم گفت اگه لازم ندارم اونجا میتونه تو حیاط بزاره،حالا باید یروز برم ببینم چی رو میتونم بزارم خروجی از اون انباری
و امروز هم یک مانتو که مارسال عید خریدم ولی انقدر جنسش بد بود که خراب شد،اول دلم نمیومد گفتم واسه جلو در و رفتن تا سر کوچه میپوشمش،ولی دیدم اگه باشه جلو دستم ممکنه بیشار بپوشمش و خوب خوب نبود پس رفت بیرون.