من عصری رفته بودم پیش دوستم خدمتتون عرض کنم که هم یخجال داره هم فریزر جدا یه یخجال کوچیک هم گذاشته بود رو تراس گفت مهمونی چیزی میاد.گفتم جمع اش کن مگه زمان قدیم ۳۰ تا مهمون بیاد.قانع شد جمع اش کنه.
بعد برای ویلاشون می خواست مبل بخره گفتم نخری ها پذیرایی ویلاتون کوچیکه مبل خور نیست
از این حالت نشیمن سنتی داره گفتم این ها ببر ویلات بذار قشنگ ترم هست.
بعد این مبل های الانش می خواست بذاره انبازی جدید بخره گفتم انباری چرا بفروشش گفت کی این ها می خره گفتم مبل به قسنکی نطمین باش می خرند.
بعد گفت برای اشپزخونه میز کوچیک بخرم
حالا یه میز نهارخوری ۸ نفره تو سالن داره ها گفتم نخر جلوی دست وپات تو اشپزخونه می گیره
اچون دختر خوبی بود به حرغهام گوش داد اخر قرار شد یه میز دو نفره برای تراسش بخره.
واین چنین جلوی دورهمی مینیمال گونه ما سپری شد.
بچه ها دلم می خواست نصف وسایل خونه اش بذارم بیرون