بچها منم یک ماه مونده به عید به لطف تاپیک کلی خروجی داشتم که اکثرشونو دیوار فروختم
یه روفرشی شش متری
دوتا پتوی مسافرتی
پک ظروف مسافرتی
فرش پله ها
رویه پشتی
رومیزی ترمه
جا کفشی فلزی
استند قابلمه
روروئک دخترم شکسته بود چرخ هاشو گذاشتم دیوار خیلی زود هم فروش رفت😑😂
از مامانمم کلی دیس و مرغ خوری و گلدان
سلام به همگی
امروز رفتم انباری واقعا واقعا تاسف خوردم،چه چیزای مسخره ای نگهداشته بودم🤯تازه همه شونو از انبار خونه قبلی جمع کرده بودم اورده بودم🤦♀️🤦♀️🤦♀️🤦♀
سه تا مشما پارچه بود همه تیکه تیکه و جنس همشونو پلاستیکی به درد هیچی نمیخورد
یه جعبه پر از ظروف پلاستیکی مثلا استند ابزار اشپزخونه ،چندتا قطعه از خردکن دستیم،چندتا نطم دهنده،دوش این خونه ک الان توش ساکنیم،یه جلد فلاکس شیشه نداشت شوهرم گذاشته بود شیشه بندازه😮💨،سطل آشغال حموم ک یک سال پیش شکسته بود 🙄
ینی یه مشت جنازه باخودمون اورده بودیم.همه رو گذاشتم یه گوشه ک بفروشم بعد چون نزدیک زایمانمه دیگه خودم که نمیتونم سر بزنم به انبار شوهرمم همه چی رو میگه حیفه حیفه😑خلاصه از خیر پولش گذشتم بردم گذاشتم کنار سطل زباله
یه جعبه هم قابلمه های داغونم تابه های خراب و بلا استفاده م گذاشتم کنار تا انشالله کسی بره شهرستان بدم بفروشن اینجا جایی نمیشناسم.
یه تیکه موکت کوچولو هم انداختم رفت
۷ ۸ تا شیشه مربا تمیزم بودم ولی ب دردم نمیخوردن
بعد جالبه یه اقایی لباس رفتگری تنش بود مشماهارو دونه دونه پاره کرده بود ریخته بود تو سطل😐
رفتم که بقیه زباله هارو بزارم دیدم وایستاده کنار سطل
من بازیافتیارو گذاشتم سطل اونارم دونه دونه پرت کرد تو سطل😐
نمیدونم چرا اینکارو کرد خب اگر کسی بخواد بازیافتی هارو جمع کنه میره از کنار سطل برمیداره دیگه لازم نیست خم بشه تو سطل زباله
ولی اون آقاهه همرو چپه کرد توی سطل😶😶😶😶
خلاصه انباری ما هنوز خیلی کار داره
استند گلدونم هنوز هست
سماورم با ملحقاتش
جا سیبزمینی پیازم
یه کارتن وسیله که گذاشتم ببرم شهرستان
قابلمه های خرابم
چندتا تیکه بزرگ موکت خیلیم کهنه هستن شوهرم دل نمیکنه😮💨
دسته گل خاستگاریم ک اونم خراب شده کلا از هم پاشیده
و کلی وسیله ریزو درشت دیگه.کاش همشونو بفروشیم خلاص بشیم ازشون
انگار رو شونه منن این وسایل
یه گلدون سفالی که رنگ و روش رفته بود یه مجسمه بزرگ که یه گوشش شکسته بود گذاشته بودم حیاط امروز به همسرم گفتم بندازه سطل آشغال
یه تاب که اندازم نبود اونم رفت خروجی
اپ
خداروشکر ما انباری نداریم.. همین طوری هم نمیتونم جلو همسرم رو بگیرم
خداروشکر چیزایی که خیلی تو دید نیست رو یواشکی میذارم بیرون و زود هم میبرن
ولی بعضی چیزا رو چون بارها گفتم اینو بنداز بره،فک کنم هر روز چک میکنه که ببینه هنوز سر جاشه یا یه وقت انداختم رفته
چند وقت پیش یکی دوتا از پیرهن هاشو قایم کرده بودم که یه مدت نبینه و اگه پرسید بگم فلان جاس،نگران نباش
بعدش که خیالش راحت شد یواشکی رد کنم بره
پریروز یهو دید پیرهن هاش رو کوچولو تا کردم و یه جا گذاشتم دور از چشم،میگه آها اینو گذاشتی که یواشکی رد کنی بره و مثلا من نفهمم🤣🤣🤣
دیگه میدونه با چه موجودی طرفه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز