سلام💐
عصری قبل افطار رفتیم بیرون،سر راه یه سر رفتیم لوازم التحریری،از مهر پارسال من لوازم التحریری نرفتم هرچی پسرم لازم داشت همراه باباش میرفت و واسش میخرید.
امروز دیگه به اصرار همسرجان منم رفتم داخل،نمیخواستم برم چون این جا از اون جاهاییه که خیییییییلی برام وسوسه انگیزه و شک نداشتم خرید هیجانی خواهم داشت،هرچی گفتم عزیزم من چیزی نمیخوام همراه بچه برو من همینجا تو ماشینم تا شما برگردید،قبول نکرد.
خلاصه، رفتن من تو مغازه همانا و بیرون نیومدنم همانا!!
ریز ریز وسایلو میدیدم و ذوق میکردم از دفترچه یادداشتهای خوشکل تا خودکارهای خیلی شیک تا پاکن های رنگارنگ و فانتزی و ....وااااای خیلی قشنگ بودن.یه جا از یه آیینه کیفی خوشم اومد و برداشتم خودمم قانع کردم که لازم دارم چون ندارم،تا آخر با خودم کلنجار رفتم که این آیینه دقیقا کجاها به کارم میاد،آخرش با خودم کنار اومدم و همونجور که داشتم باز از دیدن اون همه لوازم التحریر قشنگ لذت میبردم اون آیینه رو با خیال راحت از اینکه واقعا بهش نیازی نیست گذاشتمش سر جاش💫
یه جا از یه خودکار واقعا زیبا خوشم اومد به همسرم نشون دادم گفت بردار،گفتم نه نیاز نیست خیلی خودکار تو خونه داریم بذار اونها تموم بشه میام میگیرم💫
خلاصه پسرم هرچی نیاز داشت برداشت و جلوی خیلی از خریدهای هیجانیشم گرفتم 💫
امروز از رفتن تو اون مغازه لذتی بردم که خیلی وقت بود از خریدن خیلی از اون لوازم لذت نمیبردم،واقعا جنس لذتش خاص بود برام.
خداروشکر❤️