مینیمالیست شدن یعنی چی؟

اووووه بابای من برگه ها و ته چک های ۴۰ سال پیش رو هم داره😅کلا ترس داره از اینکه برگه ای رو دور بریزه همه رو جمع میکنه

وااای نه بخدا من اصلا حس اطمینان خاطر ندارم 😒 اصلا هم بهشون وابسته نیستم و دوسشون ندارم فقط میترسم بدم به کسی بعد پشیمون بشم. 

چندسال پیش جوگیر شدم کلی پاکسازی کردم و کیف و کفشامو دادم به خواهرام. بعد که اونا استفاده میکردن هی نگاه کردم دیدم چقدر مثلا این کیفم خوشگل بوده چرا دادمش! ته دلم پشیمون شدم با اینکه قبلش همچین حسی نداشتم. الانم فک کنم میترسم چیزی رو ببخشم دوباره این حس پشیمونی بیاد سراغم

چندوقت پیش هم مثلا پاکسازی کردم کلی لباس جدا کردم یه مدت تو کارتن بود ولی کم کم همه ش رو برگردوندم دوباره تو کشو و کمدا! 

خخخ کاش نزدیک بودیم میداری به من

من میخوام شکردون و قهوه جوش بگیرم  😅استفاده کن یا اگهی کن بفروش

ی مت که بزاری کارتن وحلو چشمت نباشن راحتتر نیتونی با فروششون کنارربیلط

ببین منم به خاطر همین چیزایی رو که میخام رد کنم به آشنا نمی‌دم میدم مامانم بده به کسی که نیاز داره چون اگه جلو چشمت باشه شاید واقعا حس پشیمونی بگیری😂

منم نسبت به مانتو هامو کیفام همین حس و دارم اما بقیه چیزا نه خیلی🙃

مامان باباها همه همینطورن

و به شعار هرچیز خوار اید روزی بکار اید معتقدن

بخاطر فقر و شرایط سخت زندگی درگذشته علی الخصوص موقع جنگ که خیییلی قناعت میکردن

سلام به همگی

من امروز از وسایل خودم یه شلوار نو،یه شال نو،یه لاک نصفه،یه سر رسید نصفه،مقداری کاغذ باطله گذاشتم خروجی.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

از وسایل خونه اون وسایل زیر سینک که چند صفحه قبل گفتم گذاشتم تو کارتن گذاشتم تو پنتری می دونم با این کارم صورت مسئله پاک کردم ولی بچه ها قبلا هم گفتم واقعا نمی تونم بذارم خروجی یعنی می تونم ولی نمی خوام.خوب درس غبرتی باشد برای کنترل ورودی های آینده اخه جهیزیه است دلم نمیاد.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

یادتون گفتم زیر سینک پاکسازی کردم دیروز خواستم سبزی پاک کنم زیر سینگ باز کردم واقعا کیف کردم دوتا لگن ودوتا کاسه بزرگ.انقدر خوشحال شدم کابینت ام به اون چیزی که می خواستم نزدیک شد.اون سمت اشم دوتا سبد گذاشتم که تو یکی اش دوتا شیشه شور،تو یه سبد واتیکس ویه شیشه کوچلو پودر لبلسشویی که سینک باهاش می ش‌ورم.

کنارشم دوتا سبد دیگه که برای شوینده های حمام:تو یکی اش شامپو وصابون،تو یکی اش که کوچیکتره صابون سرویس وحمام

همون جای سیب زمینی پیاز که تغییر کاربری دادم.

کنارشونم چندتا اسپری حشره

خودم کیغ می کنم شما هم تصور کنید کیف کنید

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

از اشپزخونه کابینت زیر سینک مینیمال.واقعا مینیمال ها.

دوتا کشوی ریلی برای حبوبات هم دارم اون هم می تونم اعلام کنم چند روز پیش مینیمال کردم

🌹🌹🌹🌹😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄

سلام دوستان منم امروز یه دمپایی مجلسی که کلا یکبار پوشیده بودم اونم چند سال پیش رو گذاشتم جزو خروجی ها چون پاشنه داشت راحتم نبود بخوام به عنوان دمپایی روفرشی استفاده کنم و چند تا از عروسک های بچگی م که خب بزرگ شده بودم ۱۰ ۱۲ ساله بودم که بیشتر هدیه گرفته بودم رو تعدادی شون رو دادم به دختر همسایه مون و دو تاش رو به برادر زادم ولی خب یه تعدادی ام بودن زیادی خوب بودن و اینکه الان با وجود اینکه تنوع خیلی زیاد شده ولی دیگه من اون مدل ها رو ندیدم ترجیح دادم نگه دارم واسه بچه خودم و یه موم موبر که از کی مونده بود و همش از این کشو به اون کشو میشد رو استفاده کردم و تموم شد ظرفش رو انداختم رفت و یه پانچ که خب دیگه نیاز من نبود دادمش به برادرزادم و کلی جزوه های دانشگاه که همش میگفتم بازم میخونمشون یه مرور کردم از روش و اونایی رو که حس کردم دیگه اصلا به کارم نمیاد رو گذاشتم جزو خروجی ها

من امشب دوباره رفتم سراغ لباس هام

دو تا باکس لباس داشتم به جز کشوا و کمدا 

خیلیاشو دوس نداشتم ولی نیاز داشتم و مجبور شدم نگهشون دارم. خیلیاش هم دوس داشتم ولی نیاز نداشتم که بازم نگهشون داشتم! (خسته نباشم واقعا خخخ)

چندتا هم گذاشتم کنار که تو دیوار بفروشم چون هنوز نو و قابل استفاده ن

دو تاش هم تبدیل به دستمال شد و در این حین متوجه شدم چقدر لباس قدیمی رو تبدیل به دستمال کردم و دستمالا دوباره روی هم انباشته شدن! 

دو تا باکس لباس تبدیل به یک باکس فشرده شد و این دستمال ها رو هم فعلا گذاشتم تو اون باکسی که خالی شد چون نزدیک اسباب کشیمه برای گردگیری و تمیز کاری استفاده کنم

سه جفت کفش هم که  سلیقه م نیستن و پامم اذیت میکنن گذاشتم کنار تا بدم به کسی

یه سری روبان و نمد و این چیزا هم بود که گذاشتم بدم به کسی که کارای هنری میکنه

یه کلیپس بود که حدود ۸ سال پیش خریدمش. مجلسی طور بود و اینقدر سنگین بود که هردفه استفاده میکردم نصف موهام باهاش کنده میشد اونم گذاشتم خروجی

و همچنان مشغولم...

طبق این استوری لیلی دیلی اگه بخوام عمل کنم باید کل وسایل خونمو بندازم دور 🤣

علاوه بر کتاب های دانشگاهم که چندماهه گذاشتم تو کارتن و دارن خاک میخورن و تو دیوار هم کسی نخرید! چندتا کتاب دیگه دارم که باید ببرم کتابخونه اهدا کنم 

یه سری مهره و اینا هم داشتم که امروز بالاخره بعد چندسال باهاشون دستبند درست کردم و گذاشتم برای فروش 😁

خیلی حس خوبی دارم. یه کم پیشرفت کردم تو رفع انباشتگی

میز کارم هم که یکی دو ساله استفاده نکردم به همسرم گفتم بذاره برای فروش، امیدوارم فروش بره که از دستش خلاص بشم وگرنه بازم مجبورم با خودم ببرمش خونه جدید

یه سری شیشه خالی مربا و... بود انداختم دور 

دو تا شیشه بزرگ برای ابلیمو و ابغوره دارم که چون خیلی بزرگن و تو یخچالم جا نمیشن گذاشتم بدم به کسی

یه شیشه ترشی که چندماهه مصرف نکردیم میخوام ببرم برای مادرشوهرم 

برای داخل یخچال هم باید چندتا ظرف بخرم و یه کم مرتبش کنم یخچالم خیلی به هم ریخته س. 

سبزی های تو فریزر هم باید بریزم دور و دوباره تازه بخرم! 

نه هونامیک جان ندارم 

باید ازین به بعد لباسارو همینجوری بذارم بیرون تا اگه کسی خواست بتونه استفاده کنه

چه نکته خوبی.من ماشین ظرفشویی ندارم ولی بشقاب قبل گذاشتن تو سینک پاک می کنم.