مینیمالیست شدن یعنی چی؟

متنو که می‌خوندم حس میکردم دقیقا منو میگی 

.مادر همسرم کتابهای ابتدایی همسرمو و بقیه بچه هاشو نگه داشته  تو زیر زمین خونش .‌‌‌‌‌‌‌براچی نمیدونم 

ولی بقول شما همینک  تونستم رو همسر خودم تاثیر بذارم و ایشون تو این مورد شبیه خانواده اش عمل نمیکنه برام مسرت بخشه

سایز۲0/22/24هم آبکش هم لگن مارک یونیک 

می‌خوام بدونه هم سایز بزرگ بگیرم در حد 32

چقد قسمت آخر  لبخند ب لبم اورد

شادی جان راجع ب کلیت مطلبت نظری ندارم ..یعنی نمیدونم خوب میشه یا نه ..ولی اگ خواستی باکس بگیری ازینا نگیر این شفافا بعد ی مدت کدر میشه و بدجور خط میفته روش 

..یجور پلاستیک رنگی بگیر 

شادی اینا خوبن منظورم جنسشون 

طراحایزساده هم دارن ..من دارو ها و موارد بهداشتی مثلا گاز استریل پنبه پمادا رو توش جمع میکنم 

چون کشو هارو دخترم می‌ریزه بیرون ..هنوز کوچولو هست و نمی‌فهمه میترسم یوقت مثلا قرصی چیزی بخوره ..تو این جمع مردم ..من اینو از موقع حعازم دارم ..تا حالا چندین بار تغییر کاربری داده .‌‌‌‌‌اماهنوز هست ..درشم قشنگ چفت میشه 

اکثر بزرگترها تو خونه هاشون انباشتگی رو دارن اینم بخاطر طرز تفکر  «هرچیز که خار آید روزی به کار آید» هست. 

دقیقا

چقدر عالی

منم این مدل رو خیلی می‌پسندم که همه چیز یکجا باشه.

اگر فضای کمد دیواری خوب باشه بنظرم عالیه این ایده. 

کاش لیلی هم اینجا بود میدید استوریهاشو تحلیل میکنیم😁🤭

امروز خارج از برنامه یخچال رو تمیز کردم✨

قفسه رو دستمال نمدار کشیدم فقط چون تمیز بودن

کشو ها رو درآوردم خودشون و زیرشون رو تمیز کردم🧽

محتویات یخچال رو چک کردم ببینم برای برنامه غذایی هفته چی دارم و چی باید تهیه کنم🍲

خروجی یک بسته آلوچه داشتیم گذاشتم بیرون بخورم تموم بشه😂

۴ تا هلو هم رو به موت بودن گذاشتم عصری بخوریم🍑

یک تکه نون متاسفانه اندازه یک عدس کپک زده بود انداختم دور😢

سلام دخترا روزتون به خیر من بعد از چند روز مریضی برگشتم،البته کامل خوب نشدم،ولی بازم خدارو شکر،خروجی های من: چند وقت قفل انباری خراب بود باز نمیشد قفلشو شکستیم،خروجی ها شد: دوتا جعبه پلاستیکی میوه،یه جفت کفش خودم،دستشویی فرنگی سیار،خروجی های توی خونه هم شد کاغذ باطله،یه روان نویس که تموم شد،قوطی کرم که خالی شد و یکی جایگزین کردم،یه سری بطری روغن و شامپو،جعبه بيسکوئيت که تموم شدن،شمالی ها خورشت ناردونه درست میکنن که دو جور هست یا با انار تر یا با دونه انار خشک،که من هیچ کدومو دوست ندارم،خواهرم یه مقدار دون انار خشک بهم داده بود که من آسیاب کردم،تو همه غذاها که احتیاج به چاشنی ترش داشت ریختم و تموم شد،مقداری هم لیمو ترش خشک بهم داد،که دیروز اونم آخرین تکه هاشو ریختم تو غذا و شیشه اش خالی شد،بعد چند روز که مریض بودم امروز رفتم سراغ یخچال،فاجعه بود،ظرف خیار و گوجه ها آب انداخته بود،که ظرفشو عوض کردم،یه خیار و یه گوجه کاملا له شده بودن،اندازه یه پیاله کوچولو خورش مونده بود ته قابلمه اونو با قابلمه گذاشته بودن تو یخچال،دخترم گفت من گرم میکنم میخورم،یکم هم مواد غذایی مونده بود مجبور شدم بریزم دور،البته خیلی کم بود،حسابی یخچال رو تمیز کردم گاز رو دستمال کشیدم،ظرفها رو ریختم تو ماشین،لباسهارم شستم یه دوش گرفتم الان دراز کشیدم خیلی بی جون شدم نتونستم ادامه بدم،یکم کارهای ناهار رو هم انجام دادم برم به بقیه اش برسم همسر دیر میاد دیر ناهار میخوریم

یادم رفت یه سرخ کن قدیمی هم داشتم گذاشتم کنار بدم به بازیافتی،هم سالمه هم در حد نو هست ولی دیگه استفاده نمیکنم،سه تا هم لباس زیر خودم رفت خروجی،یه ساعت دیواری هم داشتم انو تو دیوار فروختم

عزیزم سرخکن رو هم بزار دیوار برای فروش