مامانم ازم خواست یه کیف پر خنزر پنزر داریم مرتبش کنم
کلی کاموا که یه تعدادشون تابشون رفته بود شد خروجی دو سه تا نگه داشتیم برای درست کردن کاردستی و...
روبان های کوتاه و بلا استفاده
کلی منجوق و پولک و پانل های گل
سه تا فیش تلویزیون و سیم شارژر
بعداز تموم شدن کارهای مامانم خواهرم که تازه کنکور داده گفت بیا کمد منم یه دستی بکشیم🥹
بااینکه وابستگی شدید به اکسسوری های ناقص و از روفته داشت رحم نکردم بهش 😐
کلی خروجی داشتیم از جامدادی رومیزی و سررسید های نوشته شده و گل خشک لای دفتر 😭