واقعا که...
توجه می کنن میگین بده و عیبه و باعث بی ادبی بچه هاست..
بی توجهی می کنن باز یه جور دیگه تاپیک می زنن.....
من که از خدامه پدرشوهر و مادرشوهر بی خیالم گاهی مسئولیت بچه ها را به عهده بگیرن که منم بتونم به سایر کارام برسم...
خودشو بزاره جای من چیکار می کنه....
من شاغلم و همیشه خدا مامانم بچه ها رو نگه میداشت..یکیشون که مدرسه ست...اون یکی دیگه رو...
یه روز مامانم برای پادرد و زانو دردش میره سراغ درمان و کارهای دیگه ش در مرکز استان مون که من بالجبار ناچار میشم دخترمو ببرم خونه مادرشوهرم..اونم نه از اول صبح...
اول صبح با خودم آوردمش اداره...
ساعتای 10 و نیم 11 بود که زنگ زدم...پدرشوهر گوشی رو برداشت...خلاصه..وقتی رفتم به در بسته خوردم..آی در زدم...آی در زدم...مگه درو باز کردند
خدا لعنتش کنه...