2777
2789
خوش به حال همه اونایی که دارند لاغر میشند

ما که در گیر و دار این تیرویید یهو لاغر میشیم یهو هم چاق

تصمیم راسخ گرفتم اخر اردیبهشت دنیز رو از شیر بگیرم دیگه برنامه ریزی کنم برای خودم
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
سلام
چه خبرا چه چیزا چه کارامیکنید
خدااااااااااا چرا اینقدر سرعت پایینه؟؟؟؟؟؟
لیلی جون آریا هم سرما خورده ولی تب نداره من هم دکترش نبردم فقط بهش شربت سرماخوردگی 4 سی سی میدم. آبریزش شدید بینی و چشم داره و سرفه هم میکنه. خیلی هم بهونه گیری میکنه بدجوررررر
من امسال توفیق اجباری دست داد و تونستم برای اولین بار خونه تکونی رو زودتر از موقع انجام بدم. چون این امر معمولا روز 29 بود البته هنوز آشپزخونه مونده ولی اتاق خوابها و پذیرایی تموم شده دیوارها رو تمیز کردم فرشها هم شسته شده پرده ها هم شستم و همونطور که گفتم آشپزخونه مونده که مطمئنم باز میشه همون 29 و هی باید حرص بخورم ولی خیلی خیالم راحت تره گرچه از الان مثل اولش شده ولی فقط ظاهرشو باید تمیز کنم.
هنوز خریدهامو انجام ندادم طبق سنن بدی که شوهرم رایج کرده علاوه بر پول باید برای قوم شوهر کادو بگیرم که اونم نگرفتم کلی هم زائو و مکه ای هم داریم که برای اونا هم نگرفتم.
Lilypie Premature Baby tickers

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



چند روز پیش آریا بهونه گیری میکرد هی میگفت بالا یعنی ببرمش خونه پدرشوهرم
من معمولا شبها اونو نمیبرمبه خاطر خواهر شوهرم اما چون خیلی بهونه گرفت بردمش تا رسید در زد و من هم درو باز کردم که یه دفعه خواهر شوهرم با چند تا کیسه به دست پرید تو اتاقش و درو بست.
بعد ده دقیقه اومد بیرون و گفت آریا چیکار میکنی
پسرم هم نه گذاشت نه برداشت بهش گفت برو البته قشنگ عصبانیت تو چهرش بود بعد اون گفت چی میگی و دوباره یه چیزی گفت اینبار آریا دستمو گرفت و برد سمت در و گفت بریم من هم آوردمش خونه
خب راستش دوست ندارم پسرم کینه ای باشه ولی وقتی رفتار اینا رو میبینم میگم بذار شاید حالیشون بشه کسی از این کارا خوشش نمیاد حتی این بچه و از اینکه آریا میتونه حرف دلمو بزنه خوشحال شدم
حالا اگه اون این کارو نمیکرد و میموند تو پذیرایی و کیسه ها رو که بعدش فهمیدم خرید عیدش بوده میذاشت کنار خودش و اصلا نشونم نمیداد اینقدر ناراحت نمیشدم چون من اصولا آدمی نیستم که بخوام فضولی کنم و اصلا چیزی درباره اون بپرسم ولی نمی دونم چرا اخلاقش اینقدر گنده
یا مثلا شب ولنتاین آخر شب اومد خونه فرداش من خونه مادرشوهرم بود برگشت گفت فلانی سرکار نگهش داشتن ازبس بهشون رو میده هی ازش کار میکشن. همونطور که گفتم من اصلا نمی پرسم کجا بوده بعد درست 5 دقیقه بعد برگشت گفت فلانی دیشب رفته بود ولیعصر میگفت خیلی شلوغ بوده. شما جای من بودین چیکار میکردین من هم زبون ندارم یک کلمه بگم اگه هم بگم یه جوری ماسمالی میکنه و یه کاری میکنه که بگه تو نفهمیدی.
الان مادرشوهرم 65 سالشه چند روز پیش دیدم رفته اتاق دخترشو تمیز میکنه بالا بود داشت سرش گیج میرفت اومد نشست پایین بهش گفتم اینجا که اتاق اونه بذار خودش تمیز کنه اگه بیفتی میخوای چیکار کنی برگشته بهم میگه اون کار میکنه گفتم پنج شنبه جمعه که خونست میگه باز هم اینجا کار داره کاراشو میاره خونه
اینقدر کفری شدم گفتم بیا یه بار یه چیزی گفتم اینجوری جواب میده الهی این کارش بخوره تو سرش که هی تو سر من نزنن کاش یه مدت بیکار میشد تا به مادرشوهرم ثابت بشه اون به خاطر کار زیاد نیست که کار نمیکنه به خاطر تنبلیه کاش خدا میشنید.
ببخشید جای دیگه نمی تونستم خودمو خالی کنم خیلی دلم از دستشون پره
دیروز تو اخبار گفت پسرها به خاطر هورمون بیشتر تستسترون دیرتر از دخترها حرف میزنن نگران نباشید
مونا جون منتظر لباسهای خوشگلت هستیم
Lilypie Premature Baby tickers
بگم از یوسف

آقا رو نبرده بودم

اومدم لباس‌ها رو گذشتم زمین داد شروع شد گریه میکرد جیغ میزد لباس هامو در بیار اینا رو بکن تنم هر چی‌ میگم اینا مال من میگفت نه مال من

بچّم عادت نداره من واسه خودم چیزی بخرم
دوستی ها کمرنگ بی کسی ها پیداست راست گفتی سهراب آدم اینجا تنهاست
مهرنگار جون دم آریا گرم که بهشون چه حالی داد :)) واقعا صبوری میخواد با مادرشوهرجان و خواهرشوهر جان تو یه ساختمون زندگی کردن من اصلا این صبوری تو وجودم نیست اگر من با خانواده شوهر تو یه ساختمون بودم حتما تا حالا روانیی خلی چلی چیزی شده بودم
از چه دلتنگ شدی ، دلخوشیها کم نیست . . .
مونا بردیا بیشتر گیر میده لباسای باباش رو بپوشه :) ولی به کفشای پاشنه بلند من هم میل زیادی داره خودش میره کفشامو از کمد درمیاره میبینم پاش کرده داره راه میره :))
از چه دلتنگ شدی ، دلخوشیها کم نیست . . .
ادنیز امروز رفت شخصیت های محبوبشو دید وقتی خاله نرگس و پنگول رو از نزدیک دید مات و مبهوت شده بود خیلی قیافش دیدنی بود
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
مهرنگارجان عزیزم خاطر عزیزتو اینقدر مکدر نکن زیباییهای عزیزی تو زندگیمون دایم که اینا توش گمه
خونه کوچیکی که گرمای بودن تواون به همه دنیا می ارزه
سقفی بالای سر
اشپزخونه ای با یه اجاق که همیشه یه غذای سه نفره روش در حال پختنه

لذت ببر مامان مهربون با همسر مهربونت و فرشته ات همین
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
مونا جان مبارک باشه ایشالا به شادی بپوشی
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
نوشین عزیز چطوره؟ خوبی ؟ بردیا ی خوش تیپمون چطوره؟
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
لیلی جون ممنون بالاخره بعد از یه هفته دست و پنجه نرم کردن با سینوسهای چرکی و داغونم امروز بهترم :) بردیا هم شکر خدا خوبه و مشغول شیطنت دندونای نیش بالاییش هم نوک زده و پایینیش هم کم کم دارن نوک میزنن
از چه دلتنگ شدی ، دلخوشیها کم نیست . . .
آخی یوسفم چقدر چشم میخوره..مواظبش باش مونا
لباسات مبارکت باشه .............................................لیلااااااااااااااا چرا نگفتی منم بیام؟؟؟؟آوینا هم عاشق پنگوله..کجا بردی دنیزو؟؟؟؟؟من یه هفته دیگه تهرانم.کی بریم بیرون؟؟؟؟کجا بریم؟؟؟
بقیه مامان نامردا؟؟؟؟؟؟؟؟شما هم بیاین..
مهرنگار من که جای تو بودم یه چیزی به خواهر شوهره میگفتم وگرنه دق میکردم....ایشششششش.حالا خوش تیپ هست یا نه؟؟؟؟
Lilypie Third Birthday tickers
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز