شوهرم همیشه میگه زن باید قوی باشه.خداییش برام کم نمیذاره اما گاهی یسری کارارو نمیکنه و این منو خیلی ناراحت میکنه. مثلا اگ من بگم باهم بریم بیرون یا کافی شاپ چند روز طول میکشه ک بریم اما اگ دوستاش بهش بگن بیا بریم ی دوری بزنیم سریع میره.. البته همیشه با اجازه من میره و میگه اگ تو مشکلی نداری و دوستاش آدمای خوب و مثبتی ان . من گاهی با اینکه رضایت میدم با دوستاش بره اما ته دلم ناراحت میشم میگم چرا خودش مثلا فکر نمیکنه ک نره با دوستاش. چون اکثرا وقتی میره من خونه تنها میمونم. بخاطر اینکه نمیخوام برم خونه مامانم یا کس دیگه ک اون خیالش راحت باشه و دیر بیاد. میخام خونه تنها باشم ک دلش جوش بزنه و زودتر برگرده. 1 ماه دیگه نی نیمون بدنیا میاد و من میترسم اون موقع هم نتونم درست حرفامو بزنم و مجبور شم زورکی رضایت بدم و با نی نی تنها بتونم و احساس بدی ازینکه چرا بیرونه و با ما نیست بهم دست بده... از طرفی نمیدونم چ دلیلی بیارم ک با اونا نره یا بفهمه ک من حساسم و کمتر کنه
وااااااااااااای چقدر شبیه همیم
الانم تنهایم
فقط تو راهی ندارم
دو سال و نیمشه
یکم لوسی /:
انصافا هم الان حسابی دلم گرفته و دارم وب گردی میکنم
اگه وقتی برگشت قیافه بگیری واکنشش چیه؟
گفتم برو ولی اصلا میلم نبود
اگه نمی رفت احتمالا اخلاقش بد میشد
استارتر عزیزم حتما باید ب زبون بیاری که دوس نداری بره مگه اون علم غیب داره از کجا بفهمه
شوهر منم اوایل ازدواج میرفت سربرنامه دی جی بود گفتم دیگه دوس ندارم بری حسابی دعوا داشتیماااا ولی خوبیش اینجا بود که فهمید زنو نباید تنها بذاره
من اوایل از ساعت۷ تا ۱۲ خونه مامانم که بهمون نزدیک بود میموندم انقدر سختم بود همه پی زندگی خودشون بودن جز من
زیادی درکش میکردم هر چیزی حد و اندازه ای داره
مرد باید از یه ساعاتی ب بعد در اختیار خانواده باشه
الان باردارهم هستی حساسی و زودرنج و روحیاتت فرق داره درکت میکنم عزیزم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز